"خداوندا، خود مرا آزاده، زیبا، آفرینشگر، متفکر، عارف و مسئول آفریده ای. پس چرا می گذاری مرا در بند کنند، زیبایی ام را معامله کنند، اندامم را مسخ، آفرینشگریم را پاس ندارند و عقلم را در بند کشند؟ وقتی خود شور ایمان و توان جستجوی خود را در وجودم گذاشته ای چرا می گذاری دیگران وقت و حدود و محل عبادت مرا برایم تعریف کنند؟ چرا درب های خانه ها و عبادتگاه های تو بر من بسته است؟ وقتی مسئولیت انسان بودن را بر دوش من هم گذاشته ای، چرا "مومنان" به تو با من به مثابه موجودی غیر مسئول، وابسته و بی خرد برخورد می کنند؟".
این بخشی از گفت بلند تری است خطاب به خداوند - از شهرزاد اکبر. کامل اش را در وبلاگ اش بخوانید. تکان دهنده است. زور این کلمات البته به عرش نمی رسند , اما در زیر گنبد خدایان کوچک زمینی طنین تکان دهنده یی دارند.
این بخشی از گفت بلند تری است خطاب به خداوند - از شهرزاد اکبر. کامل اش را در وبلاگ اش بخوانید. تکان دهنده است. زور این کلمات البته به عرش نمی رسند , اما در زیر گنبد خدایان کوچک زمینی طنین تکان دهنده یی دارند.
۱ نظر:
ممنون :)
ارسال یک نظر