در ماه رمضان یکباره بازار خرما گرم می شود. افغانستان به خرمای خود مشهور نیست , اما در ماه رمضان در همه ی بازارهای آن می توان به این میوه ی محترم دست یافت. بعضی می گویند افطار کردن با خرما ثواب دارد. بعضی می گویند فایده دارد. کثیری از مردم هم به هر حال و بی آن که در غم ثواب یا فکر فایده اش باشند روزه ی خود را با آن می شکنند.
این ادعا که خوردن خرما فایده دارد ( آن هم در ماه رمضان و در پایان روز) اعتبار چندانی ندارد. اولا خوردن بسیاری چیزها ممکن است به اندازه ی خوردن خرما مفید باشد. چرا خرما؟ ثانیا چند نفر از مردمی که خرما می خورند واقعا می دانند که خوردن آن چه فایده یی دارد؟ ثواب اش را هم که البته نمی توان در ترازوی محاسبه ی عقلانی روزمره وزن کرد. یا قبول می کنید که افطار کردن با خرما ثواب دارد یا قبول نمی کنید. مساله ی ثواب جایی برای بحث و استدلال نمی گذارد.
اما آنچه که خرما را مهم می کند سیمبولیزم یا خاصیت نمادین آن در کشوری مثل افغانستان است. وقتی که بر سفره ی افطار تان خرما هست معنای اش این است که موقعیت اجتماعی و وضع مالی تان "عادی" است یعنی از تراز غالب یک زنده گی آبرومندانه ی جمعی بیرون نیست. قدرت خرید تان در حدی هست که بتوانید در ماه رمضان از فایده یا ثواب افطار کردن با خرما بهره مند شوید. اگر در جامعه کسانی هستند که می توانند برای افطاریه ی خود خرما را " انتخاب" کنند شما هم این قدرت انتخاب را دارید و بنا بر این وضعیت تان نرمال است.
حال , اگر کسی بر سر دو راهی قرار بگیرد و به خاطر وضعیت بد مالی خود مجبور شود که میان خریدن چای و نان خشک از یک سو و چای و خرما از سویی دیگر دست به انتخاب بزند او خرما نخواهد خرید. خرما غذای روزمره نیست. نان خشک می تواند باشد. به این ترتیب چنین کسی ناگزیر است هم از فایده ی خرما چشم بپوشد و هم از ثواب اش. یعنی در این جا هم فایده ی دنیوی و هم ثواب اخروی از دسترس کسی که قدرت خرید ندارد خارج است.
بعضی می گویند که روزه گرفتن به ما فرصتی می دهد که از حال گرسنه گان با خبر شویم. قبول. این قدر هست که ما وقتی که در طول روز از حال گرسنه گان با خبر می شویم در همان حال می دانیم که شامگاه ما خرما داریم و گرسنه گان ندارند و ما بر سفره ی هفت رنگ می نشینیم و گرسنه گان نمی نشینند. این آگاهی و اطمینان خاطر به جای این که ما را با گرسنه گان همدل کند در واقع ما را دقیقا در مقابل آنان قرار می دهد. فرق است میان وضعیت فرد پولداری که در طول روز خودش را گرسنه نگه می دارد اما در پایان روز می تواند هر چه دل اش خواست بخورد و کسی که در طول روز گرسنه است و در پایان روز هم مجال چندانی برای رفع گرسنه گی ندارد. روزه ی فرد پولدار با عید فطر پایان می یاید , اما کسی که گرفتار فقر است بقیه ی ماه های سال را هم روزه می گیرد.
اگر ماه رمضان ماه ضیافت خداوند است در این ضیافت دو گروه شرکت می کنند و در جاهای مخصوص خود می نشینند: گروه خرمادارن و گروه بی خرمایان. آنانی که خرما دارند در جایی می نشینند که بقیه ی خوراکی های خوب را هم در همان جا چیده اند. آنانی که خرما ندارند در کفش کن میهمان خانه می نشینند و پیوسته از میزبان می پرسند : امری , فرمایشی هست؟ ما در خدمت ایم.
این ادعا که خوردن خرما فایده دارد ( آن هم در ماه رمضان و در پایان روز) اعتبار چندانی ندارد. اولا خوردن بسیاری چیزها ممکن است به اندازه ی خوردن خرما مفید باشد. چرا خرما؟ ثانیا چند نفر از مردمی که خرما می خورند واقعا می دانند که خوردن آن چه فایده یی دارد؟ ثواب اش را هم که البته نمی توان در ترازوی محاسبه ی عقلانی روزمره وزن کرد. یا قبول می کنید که افطار کردن با خرما ثواب دارد یا قبول نمی کنید. مساله ی ثواب جایی برای بحث و استدلال نمی گذارد.
اما آنچه که خرما را مهم می کند سیمبولیزم یا خاصیت نمادین آن در کشوری مثل افغانستان است. وقتی که بر سفره ی افطار تان خرما هست معنای اش این است که موقعیت اجتماعی و وضع مالی تان "عادی" است یعنی از تراز غالب یک زنده گی آبرومندانه ی جمعی بیرون نیست. قدرت خرید تان در حدی هست که بتوانید در ماه رمضان از فایده یا ثواب افطار کردن با خرما بهره مند شوید. اگر در جامعه کسانی هستند که می توانند برای افطاریه ی خود خرما را " انتخاب" کنند شما هم این قدرت انتخاب را دارید و بنا بر این وضعیت تان نرمال است.
حال , اگر کسی بر سر دو راهی قرار بگیرد و به خاطر وضعیت بد مالی خود مجبور شود که میان خریدن چای و نان خشک از یک سو و چای و خرما از سویی دیگر دست به انتخاب بزند او خرما نخواهد خرید. خرما غذای روزمره نیست. نان خشک می تواند باشد. به این ترتیب چنین کسی ناگزیر است هم از فایده ی خرما چشم بپوشد و هم از ثواب اش. یعنی در این جا هم فایده ی دنیوی و هم ثواب اخروی از دسترس کسی که قدرت خرید ندارد خارج است.
بعضی می گویند که روزه گرفتن به ما فرصتی می دهد که از حال گرسنه گان با خبر شویم. قبول. این قدر هست که ما وقتی که در طول روز از حال گرسنه گان با خبر می شویم در همان حال می دانیم که شامگاه ما خرما داریم و گرسنه گان ندارند و ما بر سفره ی هفت رنگ می نشینیم و گرسنه گان نمی نشینند. این آگاهی و اطمینان خاطر به جای این که ما را با گرسنه گان همدل کند در واقع ما را دقیقا در مقابل آنان قرار می دهد. فرق است میان وضعیت فرد پولداری که در طول روز خودش را گرسنه نگه می دارد اما در پایان روز می تواند هر چه دل اش خواست بخورد و کسی که در طول روز گرسنه است و در پایان روز هم مجال چندانی برای رفع گرسنه گی ندارد. روزه ی فرد پولدار با عید فطر پایان می یاید , اما کسی که گرفتار فقر است بقیه ی ماه های سال را هم روزه می گیرد.
اگر ماه رمضان ماه ضیافت خداوند است در این ضیافت دو گروه شرکت می کنند و در جاهای مخصوص خود می نشینند: گروه خرمادارن و گروه بی خرمایان. آنانی که خرما دارند در جایی می نشینند که بقیه ی خوراکی های خوب را هم در همان جا چیده اند. آنانی که خرما ندارند در کفش کن میهمان خانه می نشینند و پیوسته از میزبان می پرسند : امری , فرمایشی هست؟ ما در خدمت ایم.
۳ نظر:
I just cry and cry and cry. I feel guilty. I can buy khorma but I do not give to someone else
من بد رقم با شعایر دینی گیر کردم اگر انجام دهم چنک به دل نمیزند یعنی با خواندن نماز و گرفتن روزه وادا حج هیچ تغیر در روح و روانم احساس نمیکنم. ترک نمیتوانم چون با ترک ان باید تما رشته تعلقاتم را با خانواده با دوستان و با اجتماع قطع نمایم. بعض اوقات ازخودم احساس تنفر میکنم چون خودم را یک انسان ترسو میبنم که از روی ترس به بد ترین عمل یعنی ریا پنا میبرم.
اما وقتی مستمند را کمک میکنم واقعا احساس خوبی برایم دست میدهد و از زندگیم لذت میبرم حاضرم در ما روزه بجای روزه گرفتن اضافه کاری کنم به مستمندان کمک کنم اما میدانم که این کار با عث رضایت خانواده و دوستانم نمیشود چون انان دوست دارند مرا دهن بسته بیبنند تا فقیری را سیر. خرما نمیخورم از ان تنفر دارم چون به نظر من خریدن خرما به رونق بازار اعراب صادر کننده خر ما کمک می کند وبس و ثواب ان مانند هزاران ثواب خرافی دگر است که اعراب به مسلمانان غیر عرب صادر کرده است
:)
در مورد خرما و فایده و ثوابش چیزی نمیگم...
در مورد روزه داری و ماه ضیافت باهات موافقم :)
ولی میدونی چیه؟ شاید اونی که فقیر تره بالای سفره نشسته و ما نمیبینیم!
چشم دل باز کن که جان بینی...
ارسال یک نظر