۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه

محبوب ِ متروک


روزگاری – در جوانی- فکر می کردم که آدم می تواند هر چیز را بفهمد. مثلا این سوال که " معنای زنده گی چیست؟" برای من جاذبه ی بسیار داشت. یقین داشتم که حتما کسی پاسخ درستی به این سوال داده  و فقط مانده این که من آن پاسخ را ببینم. اگر در جایی می دیدم که اشاره یی به این سوال شده ، بی تابانه به کند و کاو در آن می پرداختم. مرتضی مطهری کتابی دارد با نام " انسان و سرنوشت". من درطی  چند سال آن کتاب را بارها از آغاز تا پایان اش خواندم. فکر می کردم اگر آن کتاب را خوب بفهمم مشکل معنای زنده گی هم تا حد زیادی برایم حل خواهد شد. امروز که عبارت " معنای زنده گی" را بر پشتی یک جزوه ی تبلیغات دینی دیدم ، به یاد آن دوران افتادم. حالا در آن عبارت ذره یی جاذبه نیافتم. آن پرسش رازآلود ِ شیرین که شب و روز میهمان جان و ضمیرم بود نیز اینک بیگانه یی شده بود که ازش می رمیدم. 
آدم چه قدر تغییر می کند.

۹ نظر:

صحرا کریمی گفت...

اقای هاتف شما هم کمی اخوند بودید ها... ما نمیدانستیم.

سخیداد هاتف گفت...

بلی ما از نزدیکی های ملایی بر گشتیم!

شایان و باران گفت...

سلام دوست عزیز
خیلی زیبا بود
اگه دوست دارید به ما هم سر بزنید خوشحال میشم

ناشناس گفت...

هاتف جان سلام این احساس خطرناکی است

یعنی از اسلام دور تر شده ای به جان

خودم روزی پشیمان خواهی شد و افسوس خواهی خورد که فرصت دیگری به شما داده شود و لی دیگر دیر خواهد بود هرچند می دانم دیگر این حرف ها برای شما کسل کننده و خنده اور باشد ولی خود دانی کاری نکن برای ابد پشیمان باشی و کاری از دستت نیاید خدا میداند از سر دلسوزی به شما تذکر دادم

سخیداد هاتف گفت...

ناشناس عزیز ،
نفهمیدم از کجا فهمیدید که من از اسلام دور تر شده ام. شده ام یا نشده ام بماند. این که من فلان سوال فلسفی دیگر برای من جاذبه یی ندارد چه گونه می رساند که من از اسلام دور شده ام؟

ناشناس گفت...

از اینکه حرف های دلت را با شجاعت بیان میکنی تشکر. مسایلی را که در این چند پست بیان نموده اید واقعا دامنگیر افکار هر روشنفکری است

هادی رسالت گفت...

سلام آقای هاتف
فکر میکنم که در این روزها زیاد مصروف اید. اگر درست حدس زده باشم. شاید مصروف تدوین کدام مجموعه هستید. از نوشته های حدود دو سه ماه به این سوی تان چنین حدس زدم.
خدا کند درست حدس زده باشم. و نیز خدا کند به جای لوحه ی رستورانت چینی، رستورانب هندی ننوشته باشند. و الا کتاب های شما خیلی دیر به دست رس ما قرار خواهند گرفت

ناشناس گفت...

سلام برادر گمراه

به اسلام رو بیاور. نماز بخوان و عبادت کن تا درک کنی که معنی زندگی چیست. تو فعلا در گمراهی به سر می بری. همه چیز را بی معنی و گنگ می بینی. تو عملا در جهنم زندگی می کنی. توبه کن و راه را خود به خود خداوند به تو نشان می دهد.

کریم

ناشناس گفت...

ای برادر کریم! شما خیلی رحیمید! من تا هنوز ندیده ام که تویی که نماز میخوانی شمشیری زده باشید در این دنیا که مزرعه آخرت است و نه هاتف که نمدانم نماز میخواند یا نه. اگر آن شمشیری که انتحاری های با اعتقاد ما در مقابل گویا کفار و ملحدین میزند به نظر شما شمشیری است پس بدان که آن شمشیری که همین کفار با هواپیماهای بدون سرنشین میزند، ارزش و فضیلت بیشتر دارد هم نزد خدا وهم نزد بندگان خدا. چون آن نشانه جهالت و ناتوانی انسان است و این نشانه دانایی و توانایی انسان. هدف خداوند از خلق نمودن خلیفه خود در روی زمین هم همین بوده که دانا و توانا باشد،دست به آفرینش بزند مثلا هواپیمای بدون سرنشین بسازد، و این وقعا میشود خلیفه خدا در روی زمین! فهمیدی!

 
Free counter and web stats