۱۳۸۹ آذر ۱۹, جمعه

عبور از کتاب؟


پنج ِ اول : بازی و دعوا
پنج دوم : بازی و مستی
پنج سوم : بازی و درس
پنج چهارم : کتاب و شعر و مذهب
پنج چهارم : کتاب و سیاست  
پنچ پنجم : کتاب و معیشت
پنچ ششم: کتاب و خانواده
پنج هفتم : کتاب و سرگردانی
پنج هشتم : سرگردانی و ...

هر کدام از این پنج ها پنج سال است از عمر من. کتاب خوبی پیدا کرده ام اما دلم نمی شود بخوانم اش. ذهن سرگردان ام میهمان تازه نمی پذیرد. وقتی که بازی جای خود را به کتاب داد دیگر به بازی بر نگشتم. آیا این بار هم همان طور می شود و دیگر به کتاب بر نمی گردم؟ امیدوارم چنین نشود. شاید راه همین است. با بازی شروع می کنیم ، با سر گردانی به میانه می رسیم و با سکوت پا در دایره ی فرجام می نهیم.

۳ نظر:

صحرا کریمی گفت...

"شاید راه همین است. با بازی شروع می کنیم ، با سر گردانی به میانه می رسیم و با سکوت پا در دایره ی فرجام می نهیم."

نمی دانم و شاید هم میدانم که در این جمله حس میکنم ان جست و جوی ابدی انسان را و رسیدن و یا نرسیدن را...

راستی مقاله تان در جمهوری سکوت رگ غیرت آخون جماعت را بیدار کرده... خوب است که میخوانید و خوبتر است که مینویسید...

ناشناس گفت...

سلام محترم هاتف
خانم صحرا کریمی از مقاله تان در جمهوری سکوت یاد کرده اما متاسفانه جمهوری سکوت در ایران باز نمیشه (فلتر شده). لطفا در اینجا نیز بگذارید ببینیم که رگ غیرت ما را هم بیدار میکنه یا نه. تشکر.

شیرمحمد حیدری (میرافغان) گفت...

هاتف صاحب سلام!
حال که صحبت از پنچ شد بی گدار یاد پنج های خودم افتادم!
در پنج دومی ام ودر کتاب پنج کتاب که در مسا جد در نزد ملا صاحب میخواندم وهنوزم در پنج هشتم زندگی ام نمیدانم چرا آن کتاب رابه ما درس میداد! یاد یک شعر افتادم که درآن کتاب نشر شده بود.
چهل سال از عمر عزیزت گذشت
مزاجی تو از حال طفلی نگشت.
بله دوست عزیز
امید وارم سرگردانی شما به آرامش تبدیل شود وپنج هجده ونوزده را با نوه ها ونتیجه هایت بگذرانی.
مطلب تان را در جمهوری سکوت خواندم
با یک روحانی بسیار پرحوصله ومنبر آشنا""در افتادید""

 
Free counter and web stats