۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

سلام

سلام دوستان ,
از سفری طولانی یا به سفری طولانی بر گشتم. یکی از این دو یا هر دو. روزی در سنگماشه ی جاغوری - در انترنیت کلب مومن زاده- نشسته بودم . در میانه ی کار کامپیوتر خاموش شد و مسئول کلب اعلام کرد که برق رفت و تا فردا ساعت هشت صبح نمی آید! با دلی گریان از آنجا بر آمدیم. یک ساعت طی طریق کرده بودیم ( آن هم با موتر) تا به آن چشمه ی ناز رسیده بودیم و حالا باید عتاب می کشیدیم و بر می گشتیم...
اما امروز صبح معلوم است که برق نمی رود و انترنیت قطع نمی شود. با این همه چیزی برای گفتن نیست. نمی دانم چه بدبختی هست که همیشه وقتی که امکانات نیست یا نمی گذارند و راه آدم را می زنند آدم خیال می کند که چیزهای مهمی برای گفتن دارد.

۶ نظر:

مهرگان گفت...

سلام و زنده باد برگشتن ، چیز مهم هم برای گفتن پیدا خواهد شد، سبز بمانید

reza گفت...

welcome back, we have been waiting for you since you left.

روح ا لله گفت...

سلام هاتف عزيز خوب شد امدي ما هم سر گردان بوديم نه زنگي.نه تلفني.نه ايملي. خوب شد پيدايت كردم نگران بودم .

fereshta گفت...

salam mohtaram! khoshwaqtam az einke salamatid

یاسین رسولی گفت...

سلامی به هاتف عزیز،
خوش شد که باز نوشتن را از سر گرفتی. هر جا هستی خوش و سلامت باشید.

Deedar گفت...

Salam,

Khob shood ki bargashti, ma bekhi sargardan bodim. khosh bashi har ja ki bashi.

 
Free counter and web stats