کاظم کاظمی در یادداشت تازه ی وبلاگ خود در باره ی موسسه ی " در دری" نوشته و انتقال اش به کابل و ... . این نوشته حاشیه هایی هم دارد. در یکی از این حاشیه ها آمده :
" … از همه ناگوارتر وضعیت زبان فارسی در کشور است. به راستی کجاست آن دخترک فقیر کابلی که روزی با گفتن جملة «شرمت باد، از بیگانه دریوزه میکنی» چند تن از اهل ادب ایران را که مسافر کابل بودند شگفتزده کرده بود، به واسطة آن کلام فارسی فاخر. ولی اکنون آن فارسی فاخر در کار نیست. آن زبان تناور و پرپیشینه اکنون در معرض هجوم زبانهای خارجی است. کلماتی مثل «پرابلم»، «پروگرام»، «انترویو»، «لوکیشن»، «اوپریشن» و امثال اینها مثل نقل و نبات بر سر زبانهایند. در رستوران پیشغذایت «چکن کارن سوپ» است و غذای اصلی «رایس پراید چکن» و نوشیدنی «جوس» (البته اگر خارجی باشی میتوانی نوشیدنی دیگری هم طلب کنی.)"
برای کاظمی این تازه است. اما برای کسانی که با ان.جی. او ها در افغانستان کار کرده اند ، این پدیده ی رنج آور دیرینه یی است. من چند سالی در پیشاور با یک موسسه کار می کردم. گفت و گوها در آن فضا این طور بود مثلا :
- هاتف ! چطور شد او کانتکت ات نتیجه داد ؟
- نی ، یک استوپید مردکه را راهی کرده بودن که بیخی ما ره پیسد آف کرد.
- چرا؟ درست ارگنایز نکده بودن ، چه؟
- مردکه هیچ از سیچویشن ما چیزی نمی فامید.
- خو ، اینا همیطور استن دیگه. باید همیشه آدم همرای ازینا بری کامپرومایز آماده باشه.
- شیت ! مه دگه ده او جلسه شرکت نمی کنم.
- خیر است مه خودم ازی باد همرای او مردکه کانتکت میکنم.
امسال در کابل دیدم که این وضعیت بدتر هم شده.
۵ نظر:
نمیتوانم بگویم چه چیز باید نوشت اما از اینکه میبینم حتی سخیداد هاتف نیز برای روز مرگی هایمان مینویسد، اندکی بیمناکم. اگر مجموعه نیرو و تلاشهای این مرد صرف کاری دیگر شود به مراتب از این دو وبلاگ رهگشاتر خواهد بود. وبلاگ نویسی در بهترین حالت سلسلهی از گفتارها را فتح باب میشود که نهایتا در دامن همان گفتمان غالب فرو میغلتد. بیشتر میبینم که در مورد قدرت، جهالت، تروریسم، وزارت، حقوق بشر! و ... گپ زده میشود و هرکسی به زعم خویش آنها را نقد میکند این کار خوب است ولی عوارض جانبی زیادی هم در بر دارد. به ویژه جستارهای بریده دنیای وبلاگ (و رسانهها در کل) ما را بر آن میدارد که این گفتمانها را درونی کنیم تا جایی که حتی نوشتن پیرامون آن برای ما عادت میشود( البته نمیخواهم این اتهام را برکسی ببندم که از روی عادت مینویسد). میخواهم عرض کنم که این امر برخورد به جهان زندگی ما را در چهارچوبه غوغای غالب زمانه قالب میزند. میبینیم آنکه بیشتر میکُشد بیشتر هم از حق داد میزند، و خصلت رسانه این امکان را برایش خوب فراهم کرده است. حال فروکاست دغدغههای مان در حوزه وبلاگ و رسانه صرفا وضعیت موجود را نظاممند میکند. تردید ندارم که در این صورت ما- بی آنکه خواسته باشیم- مهرههای کوچک این ماشین هیولایی هستیم. نیستیم؟
بلاقدرهی هستم
بلاق دره یی عزیز سلام ،
بسیار درست گفته اید. در باره ی این مساله خودم هم فکر کرده ام. چیزی می نویسم. وقتی تمام شد برای تان می فرستم که مرور اش کنید. وبلاگ نویسی هم در جنب چیزهای محوری تر کار بدی نیست. شادکام باشید.
شیت! مه دگه ده او میتینگ شرکت نمی کنم.
سلام
راستی زبان انگلیسی رفته رفته به عنوان زبان ملی هند عرض اندام می کند. هند در این میان چه را از دست داده است؟ مگر زبان فاخر نان می شود یا نمک؟
امروز انگلیسی زبان بودن نیروی کار هند یکی از فکتورهای رشد اقتصادی آن را تشکیل می دهد. یعنی در قدم اول صنعت تیلی کمیونیکیشن از سراسر جهان به آن نقل مکان کرد چون نیروی کار ارزان و انگلیسی گو داشت. و هم نیروی کار هند در مجموع به خاطر فهم انگلیسی یک امتیاز بر نیروهای کار رقیب در کشورهای همسایه اش دارد. منظورم این است که می توان این چیزها را کمی ساده تر گرفت و به حرکت زمان تن داد. مثلا همین الفبای ما خودش در بی سواد ماندن آدمهای ما نقش دارد.
من افغانهای زیادی را می شناسم که سالها در وطن مکتب رفته اند اما نمی توانند فارسی درست بخوانند و یا بنویسند اما فقط با بودن چند سالی در یک کشور انگلیسی زبان می توانند به خوبی بخوانند و بنویسند چون الفبای لاتین راحت تر است.
سخی
سخی گرامی ،
زبان انگلیسی زبان خوبی است و اگر خوب هم نباشد زبان مسلط دنیاست. یاد گرفتن اش هم نه فقط بد نیست که واجب هم می نماید. اما انگلیسی را به عنوان شاه-محور ِ یک مجموعه ی کلان فرهنگی یاد گرفتن چیزی است و بعضی از کلمات آن را از به رسم مدرن نمایی جانشین کلمات روان زبان مادری خود کردن چیزی دیگر. کسی نمی گوید که انگلیسی یاد نگیریم. حرف این است که چه عیبی دارد آدم با زبان مادری خود هم نزدیک و بر سر مهر باشد؟
اما در مورد الفبای فارسی یا دری شاید هم حرف شما درست باشد ( این را دیگران هم گفته اند) و هم ممکن است اساسا نظام آموزش ما ضعیف و ناکار آمد باشد- که هست. می توان فرض کرد که آموزاندن یک زبان مشکل در یک نظام آموزشی قوی و کار آمد آسان تر از آموزندان یک زبان آسان در یک نظام آموزشی از هم فروپاشیده باشد.
شادکام باشید.
ارسال یک نظر