۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

مرده آن است که ...

مرگ برای آدمی که امیدوار باشد ، بسیار بد است. جوانی صبحگاه از خواب بر می خیزد ، خودش را در آیینه می بیند ، از خانه بیرون می آید و به خیابان انقلاب در تهران می رود تا بر سر دیکتاتور فریاد بکشد. می زنندش ، می کشندش. برای او جهان خاموش می شود. همه چیز در ظلمت مطلق غرق می شود. برای او معلوم نمی شود که آخر چه شد. دیکتاتور رفت ، ماند ، خوار شد ، چه شد؟ مردم پیروز شدند ، خوشبخت شدند ، آزاد شدند ، بدبخت تر شدند ، چه شدند؟ خود ِ این سوال ها محو می شوند. " محوشدن" محو می شود. کاش آدمی می توانست از درزی یا دریچه یی به عقب نگاه کند و ببینید که بعد از او چه می شود. مرگ پایان است. با هر زبانی می توان در باره ی مرگ سخن گفت و از کراهت منظر اش کاست. اما مرگ پایان همه چیز است. گفت :
سعدیا! مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آن است که نام اش به نکویی نبرند
بلی. می توان با این سخن ها تسلی ِ خاطری برای زنده گان فراهم کرد. اما واقعیت آن است که مرده آن است که مرده باشد ، چه نام اش به نکویی ببرند و چه نبرند. می توان گفت : من از این فرصت که نام ام را به نکویی ببرند می گذرم. فقط بگذارید زنده گی کنم. خود ِ دیکتاتور همین کار را می کند. بدنام می شود ، روسیاه می شود ، اما زنده گی می کند. مرگ با افتخار را برای دیگران می خواهد.

۳ نظر:

انجمن فرزانگان کویر گفت...

با سلام

السلام علیک یا ابا عبدا...

هر چه شعر گل کنم ، گوشه جمال تو!
هر چه نثر بشکفم ، پیش پای تو نثار !

انجمن فرزانگان کویر

ناشناس گفت...

سلام و خسته نباشید

آیا منظور تان این است که مرگ ، صفر عملیات ضرب در ریاضیات زندگی است؟ همه چیز را به هیچ تبدیل می کند؟ پس خوب و بد چه می شود؟ چرا باید خوب بود؟

ممنون اگر جواب دادید. دو برابر ممنون اگر جواب ندادید.

ازره

سخیداد هاتف گفت...

ازره گرامی ،
اعتقاد شخصی من این است که بد و خوب برای زنده گی است ، برای وقتی که اینجا هستیم. اخلاق آدم های ترسان از عقوبت اخروی هم اخلاق است. اما به گمان من نظام اخلاقی ِ بنا شده بر اصالت زنده گی بنای محکم تری است و بیشتر چشم آدم ها را برای دانستن قدر ِ زنده گی خود و دیگران باز می کند.
شادکام باشید.

 
Free counter and web stats