به نظرم وقت اش رسیده که از این پس در کشورهای اسلامی " المپیک آزار ِ زنان" برگزار شود. به برنده گان درجه یک و درجه دو و درجه سه به ترتیب مدال های ساخته شده از آهن ِ چاقو، چرم ِ شلاق و حنای ِ ریش بدهند.
در افغانستان به شبکه های تلویزیونی دستور داده اند که " از نمایش سر برهنه و آرایش غلیظ خانم های گوینده جلوگیری به عمل آرند". گفته اند که خانم ها " اخلاق اسلامی و فرهنگ ملی" را پاس بدارند. توجه کرده اید که هر وقت آدم های متعصب این حرف ها را می زنند، دلیل می آورند که این قیدها لازم اند و آزادی به معنای بی بند و باری نیست. می گویند اگر در این زمینه ها محدودیت هایی وضع نشوند، بد اخلاقی و بی نظمی و هرج و مرج جامعه را در کام خود خواهند کشید. مخالفان ِ این دیدگاه معمولا سعی می کنند نشان بدهند که این نگرانی بی جا است و مثلا آزادی زنان باعث بی بند و باری و هرج و مرج در جامعه نخواهد شد و به فساد اخلاقی نیز دامن نخواهد زد. حال، اگر در متن ِ این تعامل خوب دقت کنیم به نکته ی جالبی می رسیم. آن نکته این است:
وقتی که پای زنان در میان است و متعصبان از بی بند و باری و ناهنجاری و هرج و مرج و زوال اخلاق سخن می گویند این طور به ما القا می کنند که خود طرفدار ِ این چیزها نیستند. یعنی خودشان به انضباطی باور دارند که رعایت اش جامعه را به سامان می کند و از ناهنجاری و فروپاشی اخلاقی نجات می دهد. مجموعه یی از رهنمودهای انضباطی داریم که به صورت کلی به نام " اخلاق اسلامی و فرهنگ ملی" یاد می شود. نمونه یی از این رهنمودهای انضباطی هم همین است که خانم ها با سر برهنه ظاهر نشوند و زیاد آرایش نکنند. از آن سو، مخالفان – که من و شما باشیم- هم قبول کرده اند که متعصبان طرفدار انضباط ِ شدیدتر هستند. به بیانی دیگر، ما وقتی در این زمینه در مورد متعصبان فکر می کنیم به ذهن مان می آید که " این ها اهل انضباط اند و این انضباط را تحمیل می کنند".
اکنون، سخن من این است که اگر این انضباط گرایی متعصبان را بشکافیم از دل آن چیز دیگری بیرون می افتد. در عمق ِ نگرش متعصبان گرایش وحشت ناکی به قانون جنگل دیده می شود. بیان اش این طور می شود:
ببینید، ما حیوان محض ایم. امکان ندارد ما گیسوان دلربای زنی را ببینیم و بر آن زن حمله نکنیم. امکان ندارد چشم ما به سفیدی گلو و سینه ی زنان بیفتد و پرهیز از کف ننهیم. ممکن نیست روی ِ زیبا و اندام هوس انگیز زنی را ببینیم و خاموش بنشینیم. حال که این طور است جنون ما را برنشورانید. ما که نمی توانیم پیوسته مواظب خود باشیم. ما که نمی توانیم دایما رنج پرهیزگاری را بر دوش بکشیم. بر ما بسی گران می آید که زحمت بکشیم و خود را چنان با انضباط بار بیاوریم که عملا بتوانیم از خیر تجاوز بگذریم.
ملاحظه می کنید که در لایه های زیرین انضباط گرایی متعصبان بدترین نوع "بی انضباطی" نشسته است. منطق متعصبان در واقع این است که چون ما حاضر نیستیم دست از بی انضباطی خود بکشیم ( چون این کار زحمت دارد و از ما هم هزینه و کوشش می طلبد)، راه آسان تری را انتخاب می کنیم و آن این است که به زنان می گوییم پیش چشم ما نیایید که حال ما خوب نیست. شاید دیده باشید که بسیاری از مردها بر اساس همین منطق زنان ِ قربانی تجاوز ِ جنسی را محکوم می کنند. می گویند : خوب ، فلان زن یا دختر گناه خودش بود. کسی که آن گونه لباس بپوشد و رفتار کند ، طبعا راه تجاوز بر خود را باز می کند. فرض اصلی در این ملامت کردن ها این است که از مردها نخواهید که برای انضباط اخلاقی و انسانی خود یک قدم هم بردارند. مردها حیوان اند و دوست دارند حیوان بمانند و این به نفع سلطه ی رخنه ناپذیر شان هست. این زن هایند که اگر نمی خواهند دریده شوند ، باید هرگز از غار بیرون نیایند.
پیش نهاد ِ متعصبان برای محدود کردن آزادی ِ زنان در ظاهر پیش نهادی برای جلوگیری از ناهنجاری های اجتماعی و اخلاقی است. اما باطن ِ این پیش نهاد همان تحکیم قانون جنگل است. از این متعصبان بپرسیم که حمایت از قانون جنگل چه گونه می تواند به اخلاقی تر شدن جامعه و دور شدن اش از هرج و مرج و ناهنجاری کمک کند.
برای احترام به اخلاق، سلامت حیات اجتماعی و به سامان شدن روابط زنان و مردان در جامعه ی افغانستان پیش نهاد دیگری هم هست: به جای خط و نشان کشیدن برای زنان، مردان افغانی سعی کنند کمی "پرهیزگاری ِ مدرن" یاد بگیرند. پرهیزگاری ِ مدرن بر این اندیشه استوار است که برای من آزادی دیگران آن قدر محترم است که می توانم به خاطر آن وسوسه های حیوانی خودم را مهار بزنم. من چون انسان ام و نه گرگ می توانم به خاطر احترام به آزادی فردی دیگران زحمت بکشم و خودم را چندان منضبط کنم که حتا در حضور قوی ترین وسوسه های جنگلی ِ خود پرهیزگاری بورزم.
در این یادداشت نمی توان به پیچیده گی های چیزی چون انضباط فردی و اخلاقی پرداخت. من نیک آگاه ام که این مساله با صدها عامل دیگر هم پیوند دارد و وجوه روان شناختی و جامعه شناختی پیچیده ی آن بحث های مفصل تری می خواهند. در این جا، فقط می خواستم دروغ ِ بزرگ متعصبان زن ستیز را به روشنی بیاورم.