روزمره از تعطیلات
-
امروز کار کردم، یه قسمتی از بودجه سال. جدید رو گذاشتم روی سیستم تا ببینم
تنظیمات ش درست کار می کنه یا نه. یه ثبت مهم هم برای سال جدید زدم. هنوز همه
چیز ...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۴ نظر:
تنها نیستید... شب با خیلی ها می ماند..
یادداشت قبلی خیلی جالب بود... یعنی هر دو یادداشت قبلی... با شما موافقم که باید هر وضعیت را در چهارچوب بزرگتری دید و فقط به یک طرف ماجرا اکتفا نکرد... من بسیار شده که حرف مادرم را کاملا منطقی نیافته ام ولی از روی احترام پذیرفته ام و بعدا دیدم که به خاطر حکمتی که تجربه به او داده است حرف و نصیحت او به من یاری رسانده است.
شعله اش هنوز رهاست و آزاد...
هاتف گرامی دروووووووووود
مثل همیشه زیبا می نویسی ، شبها می آیند و میروند یا ما؟؟؟؟
بدرود
سلام. جمله زیبایی خلق کرده اید. گاهی کوتاه نویسی مذاق خواننده را شیرین تر می سازد.
ارسال یک نظر