اینرسی سکون یا روز چهارم
-
از بین همه گزینه ها، ماندن توی تخت و رمان خواندن را انتخاب کردم. دوش می
گیرم، صبحانه دیر وقت می خورم. شاید ابگوشت بار گذاشتم یا خوراک مرغ و سبزیجات
یا ه...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۴ نظر:
تنها نیستید... شب با خیلی ها می ماند..
یادداشت قبلی خیلی جالب بود... یعنی هر دو یادداشت قبلی... با شما موافقم که باید هر وضعیت را در چهارچوب بزرگتری دید و فقط به یک طرف ماجرا اکتفا نکرد... من بسیار شده که حرف مادرم را کاملا منطقی نیافته ام ولی از روی احترام پذیرفته ام و بعدا دیدم که به خاطر حکمتی که تجربه به او داده است حرف و نصیحت او به من یاری رسانده است.
شعله اش هنوز رهاست و آزاد...
هاتف گرامی دروووووووووود
مثل همیشه زیبا می نویسی ، شبها می آیند و میروند یا ما؟؟؟؟
بدرود
سلام. جمله زیبایی خلق کرده اید. گاهی کوتاه نویسی مذاق خواننده را شیرین تر می سازد.
ارسال یک نظر