۱۳۸۹ فروردین ۱۹, پنجشنبه

این همه از دست ِ توست

اگر شک دارید که آیت الله خامنه یی پلیدترین دیکتاتور ِ جهان است در این جا بخوانید که او با مردم خود چه می کند.

۲۹ نظر:

ناشناس گفت...

از کجا معلوم که این "زجرنامه" ساختگی نباشد. این ایرانی ها را که من میشناسم، نمیشود روی حرف شان اعتماد کرد. همه اینها یک نوع اند فرقی نمیکند.

فاطمه مهرافزا گفت...

سلام به برادری مهترم هاتف"
این نویشته درد ناک شما راخواندم هر دقیقهای که بیش میرفتم فکر میکردم که اتش به جانم افروخته میشود.هرچی فکر میکنم نمیدانم که چی بیگویم وچی قسم باور کنم .این مردم کی خود را مسلمان کامل فکر میکند عملش حقیقت داره؟
ایا به کسی دیگری اعتباری است؟
خوش باشی.

سخیداد هاتف گفت...

ناشناس گرامی که گفته اید ممکن است این به قول شما زجرنامه ساخته گی باشد ،
بلی ، این " ممکن " است. همین طور ممکن است این درد-نامه واقعی باشد. حالا فرض کنید راهی برای تحقیق بیشتر در مورد نویسنده ی این نامه نداریم. با شناختی که از ولایت خامنه یی داریم ( و ده ها مورد مستند دیگر)کدام یک از این "امکان "ها پذیرفتنی تر است؟

مهرگان گفت...

و عرش نمی ترکد...، خدا بر سر قول اش می ماند ... همانطور نا پیدا.
زنده باد قلم!

بي نام گفت...

با سلام
مشكل كساني مثل سخيداد و خيلي هاي ديگر كه ساكن اروپا و امريكايند اين است كه ايران را فقط از دريچه سايتهاي تندر، گويانيوز، نيلگون، روشنگري و... مي شناسند. من همين حالا مي توانم يك نامه لبريز از احساسات و بسيار هم هيجاني تر و رقت برانگيزتر از اين يكي بنويسم و به اين سايتهاي كذايي بدهم ببين كه ظرف يكساعت اينترنت پر از آن نامه مي شود يا خير.
شايداين بهاره خانم همان آقاي كاسپين ماهان باشد كه پس از تجاوز و دريده شدن پرده بكارتش به اسراييل پناه برده است. مثلا ممكن است خانم رجوي باشد كه سالها پيش پرده پاره كرده بود. شايد علي رضا نوري زاده باشد كه نياز به پاره شدن ندارد و يا يكي ديگر مثلا پزشك نداآقا سلطان! كه حالا مسئله پناهندگي اش هم حل شده با آن داستان مسخره اي كه ساخته بود.

از خامنه اي دفاع نمي كنم اما در اين دنيا كه من ديده ام هيچ كسي را نمي توان يافت كه وقتي بر مسند قدرت سوار باشد، با دشمن خود مهرورزي و روبوسي كند. خامنه اي هم ممكن است ظالم باشد اما يقين دارم "پليدترين" رهبر دراين دنيا نيست. گيريم اين داستان چون داستان آن خانم ديگر(آقا سلطان) ساختگي نباشد اما خامنه اي كه يقينا به آن بهاره خانم عفيف تجاوز نكرده بلكه چند "ريشو"ي كثيف ديگر اين كار را كرده . حالا چرا خامنه اي پليدترين است؟ مي گوييد چون او رهبر و مسؤول است. متأسفانه فراموش ميكنيد در بيخ گوش تان رهبري وجود داشت كه سربازانش در ابوغريب بر بهاره هاي عراقي چه ها كه نكردند. تصاوير ابوغريب را هيچگاه فراموش نكنيد كه هيچيك از بهاره هاي آنجا تقلبي نبودند. اين دنيا پر از آدمهاي پليد است اما پليدتر از خامنه اي فراوان است. همين افغانستان ما و دهه نود و جنگهاي داخلي و... را بياد داشته باشيد كه تعداد بهاره هايي را كه پس از تجاوز از قبل و دبر و رقص هاي مختلف بر روي سينه هاي شان يافتند كم نبودند.
كمي به اين تعبير "پليدترين" دقت كنيد. همين اكنون بيش از 2 ميليون هموطن شما بطور مستقيم از نان و سفره همين پليد ترين آدم تغزيه مي كنند كه اگر يكروز قطع شود چند ميليون ديگر هم بطور غير مستقيم درآن طرف يعني در وطن آبايي شما از گرسنگي جان مي دهند. اميدوارم اين مسايل را هم درك كنيد. امروز حيات اقتصادي بيش از ده ميليون آدم در افغانستان مفلوك و متكدي به پولي بسته است كه از قلمرو ولايت همين پليد ترين آدم به آنجا سرازير مي شود. به استرالياي مهربان بنگريد بخاطر ورود چهار نفر مهاجر افغاني چه اشتلمي برپاكرده است. آنوقت ببينيد به اين ولايت خامنه اي كه سي سال است كم از كم پنج ميليون مهاجر غيرقانوني را همينطور ول راها كرده تا هي بروند و بيايند و پول در بياورند و براي پدر و مادر خود در افغانستان بفرستند و خرج كنند و اگر شد ولخرجي كنند. پولي كه ساليانه از ايران به افغانستان سرازير مي شود از هيچ كشوري ديگر نمي شود. مي توانم بگويم از كل اروپا و امريكا و استراليا نمي شود... پس خوب است قضاوت هاي ما كمي هم تراز داشته باشد. اين آنتي خامنه اي هاي گويانيوز و تندر و شبدر و روشنگري و غيره اگر بر فرض محال روزي نه روزي بر تهران حاكم شوند، يقين كن نسبت به ما مهربانت تر از خامنه اي نخواهند بود. آنها هم خوي درنده گي دارند به علاوه ي ايران گرايي غليظ تر. هنوز فرصت نيافته اند.

ناشناس گفت...

سلام بی نام

من نظر شما را خواندم و آن را بسیار بی انصافانه یافتم. دوست عزیز چرا شما هم به صف آنها پیوسته اید که سرچشمه ای تمام ارزشهای انسانی را غرب و غربی می بیند؟ یعنی چون آمریکایی آدم کشته ما هم باید بکشیم. چون آمریکایی به خواهر و مادرش تجاوز کرده ما هم باید بکنیم.
عجیب این است که هم مخالفین آمریکا و هم موافقین اش ارزش اخلاقی اعمال شان را با اعمال امریکا می سنجند. شاید همین خود گویای واقعیت های عمیقی باشد.

شما از مهاجرین افغان گفته اید. لطفا از اردوگاههای سنگ سفید و تل سیاه و ... هم یاد بکنید. یاد تان باشد که دولت ایران به مهاجرین افغانستان نان نمی دهد. آنها نان کارگری سخت شان را می خورند. 70 % جمعیت دبی را کارگران خارجی تشکیل می دهد. آیا شما روزی شنیده اید که دبی کشورهای این مردم را گروگان گرفته باشند؟ ایا ما چون در ایران مهاجر داریم باید زبان خود را ببندیم و ذهن خود را تعطیل کنیم؟

در استرالیا مهاجرین افغانستان حق و حقوق دارند. از تمام حقوق یک شهروند برخوردارند. این یک حاتم بخشی نیست. در جهان قرارداد برای مهاجرت وجود دارد. هر کشوری ملزم به برخورد انسانی با مهاجرین است که در ایران این برخورد انسانی با مهاجرین را نداریم. حتی آنانیکه در ایران تولد شده اند شناسنامه ندارند.

ملیونها ایرانی مهاجر هستند. شما کی هستید که اعتراض ملیونها ایرانی و ضایع شدن حقوق شان را مزدوری برای بیگانه می نامید؟

خامنه ای واقعا یکی از پلیدترین رهبران دینا است که یک ملت کلان را در منطقه به زنجیر کشیده است. پلیدی دیگران از پلیدی این هیولا نمی کاهد. ما دیدیم که چه قسم در خیابانها به روی مردم فیر می کردند. مردم خود را مثل حیوانات در سرکها لت و کوب می کردند.
در ابوغریب واقعا به عراقی ها و عصمت و حقوق شان تجاوز شد. اما لااقل آن سربازان را به محکمه کشاندند. لااقل در سیستم آمریکا آن فرصت را آمریکایی داشت که بوش را با یک سیاه پوست جایگزین کنند. اما آیا ایرانی ها می توانند خامنه ای را با یک ایرانی دیگر جایگزین کنند؟ چرا فکر می کنی که وجود یک دیکتاتوری پلید برای ما خوب است؟ مگر نمی دانی که نابودی این دیکتاتوری به نابودی فرهنگ دیکتاتوری در منطقه کمک خواهد کرد؟

امین کابلی

بي نام گفت...

آقاي كابلي سلام
متأسفانه من هم نظر شما را بسيار بي انصافانه يافتم. خوشبختانه يا بدبختانه من به صف آنهايي كه سرچشمه همه ارزشهاي انساني را غرب و غربي مي دانند نپيوسته ام. غربي ها به ما شرقي ها نمي گويند هركاري را هرطور ما غربي ها كرديم، شما شرقي ها هم عين همان را بكنيد. آنها مي گويند هركاري را هرطوري كه ما براي تان تجويز كرديم بكنيد و كاري را كه نكرديم نكنيد. بنده روي تعبير"پليدترين" در اين وبلاگ ايراد داشتم. خودم هم در حد امكان مي كوشم از كلماتي كه به "ترين" ختم شوند نسبت به اشخاص محتاط باشم.
درجايش كه لازم باشد از تله سياه، و سفيدسنگ هم مي گويم و هم گفته ام. جايي كه البته مخاطب من يك ايراني يا دولت ايران باشد خزعبلات زيادي سرهم خواهم كرد. اما وقتي بين خود مان باشيم، نمي توانم واقعيات بسيار عريان را كه مي دانم كتمان كنم . شما كشوري را سراغ داريد كه به بيش از 5 ميليون مهاجرغير قانوني، 30سال تمام هم كار بدهد، هم خدمات همگاني از قبيل آموزش، بهداشت، حمل و نقل و.... با سوبسيدي كه براي شهروندان خود مي پردازد و يك قران ماليات هم نگيرد؟ انتظار داريد، اين همه آدم را نان مفت هم دولت ايران بدهد؟! در كدام كشور بي آنكه كار كنيد به شما پول هم مي دهند؟ پولي را هم كه در مي آوريد نصفش را بايد به دولت پس بدهيد. اين حرف ها را با كسي بگوييد كه از وضع مهاجرت در ديگر كشورها بي خبر باشد.
بين خودمان باشيم، ما افغانها در ايران كارهايي كرده و ميكنيم كه ذكر شان به قلم نمي آيد. قياس امارات با ايران و جمعيت "پناهنده" و "مهاجر" دو كشور و قوانين اقامت و مهاجرت آندو و...چنان مع الفارق است كه توضيحش در يك مقاله نمي گنجد.

بي نام گفت...

ادامه پيغام...

استراليا كه يك قاره و يك كشور"مهاجرپذير" است. از مناديان پروپاقرص دفاع از حقوق بشر هم هست. مساحتش حدود 5 برابر ايران است و جمعيتش يك چهارم جعيت ايران. ايران كشور"مهاجرفرست" است. تعداد مهاجران افغاني در استراليا از نيم قرن پيش تا حال گمان نكنم از صدهزارنفر تجاوز كرده باشد. همين چندروز پيش خوانديم هفتادنفر از ترس مأموران استراليا غرق شدند. جزيره كريسمس از حيث خشونت مأمورين چيز كمي از تله سياه و سفيدسنگ ندارد و يك گوانتاناموي واقعي است. باهمين مهاجران اندك انگشت شمار هم برخلاف شما، مهرباني نمي شود و حقوق شان نقض مي گردد. كلوپاترا، يونان و چارراه هاي آتن و ايتاليا، چادرهاي نوارمرزي و خيمه ها و حلبي پوشهاي كناره هاي مرز، كابوس پوليس روم و آتن، قايق هايي كه دسته دسته با سرنشينانش در تعقيب و گريز مأموران ساحلي دروازه اروپا و جهان مدرن به آب غرق مي شوند و جواناني كه درون كانتينرها مي ميرند و زير شكم كاميونها له مي شوند را همه خبر داريم. كل جمعيت مهاجر اين كشورها را از عراقي و افغاني و هندي كه جمع كنيد به اندازه جمعيت مهاجرين افغاني گلشهر مشهد و يا جمعيتي كه هرماه از مرز ايران مي گذرند نمي شود. مشكل شما اين است كه "سيل" را با "چكك ناودان" اشتباه گرفته ايد. اگركمي بردباري باشد، چكك را مي شود تحمل كرد اما سيل را چطور؟ بخصوص اگر دايمي باشد وتلفات هم داشته باشد.
اينكه مي گوييد در امريكا آن يكي را با يك سياهپوست بدل كردند هم خوب است. در ايران هم تا پنج سال پيش خاتمي رييس جمهور بود، حالا احمدي نژاد است. خامنه اي رهبر است نه رييس جمهور. اگر روي ميزان اختيارات رهبري ايران ايراد داريد مسئله اي است اما قانون اساسي اين اختيارات را به او داده.
البته آرزوي من اين است كه ديگر ستم بس است و بشر بايد از شر ديكتاتوريها رها شود. اما اين آرزويي است مفت و خيالي كه بايد بگور برد. خامنه اي حتي "يكي از پليدترين"ها هم نيست. هنوز هم هر رهبري مي كوشد در پيرامون اقتدار خود نظم برقرار كند وهركسي را كه نظم را بهم بريزد به سخت ترين شيوه تنبيه مي كند. اين مي شود ديكتاتوري. امريكا همين حالا مي گويد ما آقا و ناظم و مديركل جهان هستيم پس ايران و كره شمالي از ما اطاعت كنند و چون نمي كنند پس قانون ما را نقض مي كنند پس تنبيه شان مي كنيم. مي گويد اگر لازم شد، كاري مي كنيم كه داستان هيروشيما به زباله دان تاريخ برود. اگر كسي بگويد انبارخانه هاي هسته اي اسراييل چطور؟ مي بينيد كه گوش اوباما از چند لايه كر مي شود. ديكتاتوري جزئي از قانون حفظ و تنازع بقاي بشر است. درجهان امروز ديكتاتوري تنها در قلمرو داخلي مرزها شكل نمي گيرد. همينكه رييس يك كشور بگويد ما حق داريم 9000 بمب و كلاهك هسته اي داشته باشيم ولي شما حق نداريد حتي در ذهن خود هم تصور چنين بمب هايي را بكنيد، و بگويد اگر احيانا در ذهن خود تصورش كرديد بلايي سر تان مي آوريم كه هيچ بهاره خانمي از نسل تان باقي نماند تا سراز آلمان در بياورد، ظهور بدترين ديكتاتوري تاريخ بشر را وعده مي دهند. وقتي به هيتلر هم عنوان ديكتاتور دادند بخاطر اين بود كه مي خواست جهان را از راه زور تسخير كند واگر نه درآلمان لقبش"پيشوا" بود.

بله، جمعيت مهاجر ايران حق دارد اما اين جمعيت اولا يك اقليت است و دوم، شمار زيادي از آنها تعلق خاطري به ايران ندارند و شهروند كشور دوم هستند. عده ي كمي هم كه بيشتر غوغا مي كنند بدون شك و ترديد مزدبگير موساد و سيا هستند و شماري ديگر براي اهداف شخصي و ساختن پرونده پناهندگي مزخرفات زيادي عليه جمهوري اسلامي مي سازند و مي بافند.
انتقاد بله. خيلي از افغانها از دولت ايران انتقاد مي كنند و هم خوب انتقاد مي كنند. اين انتقادات تاحال اثر بسيار مطلوبي داشته است. در انتقاد از ايران لزومي ندارد از ادبيات برجاي مانده از آوارگان مجاهدين خلق و توده و تندر استفاده كنيم. ما با ايران هم احساس رقابت داريم و هم نياز. اولي در شرايط فعلي درحد يك احساس است و دومي واقعيت دارد. هردو بايد مد نظر باشند. ايراد بنده بر سر ادبياتي است كه در مقام انتقاد از ايران بكار مي بنديم. كسي نگفته زبان انتقاد بايد بسته شود. شما درست و با مطالعه و شناخت عميقتر و مستدل تر و مستند تر و محكمتر انتقاد كنيد من يكي نوكر تانم.

ناشناس گفت...

آقای بی نام سلام. اولاً باید بگویم که ایران هیچگاه پناهندگان افغانی را از روی دلسوزی جای نداده است، بلکه آنها محتاج اند. اگرنه چنین است پس چرا افغانها را از کلیه حقوق شهروندی بخصوص آموزش محروم کرده اند. آیا اینگونه دلسوزی میشود؟ و اینکه گفته اید اگر سفره آیت الله جمع شود چند میلیون نفر از گرسنگی میمیرند، واقعاً غیرمنطقی و ساده لوحانه است. هرگز چنین نیست و نه تنها چنین نیست، بلکه این وضعیت شدیداً جلو پیشرفت مردم مارا گرفته است. ایکاش هیچگاه راه ایران برای مردم ما باز نبود تا مردم راه های بهتری را جستجو میکردند و اینهمه عقب مانده و بیسواد بار نمی آمدند. و یا ایکاش ایران هم مثل غرب در پذیرش افعانها سختگیر میبود، اما وقتی افغانی در ایران زندگی میکرد، از حقوق یک انسان و شهروند برخوردار میبود. و اینکه عدالت و انسانیت را در ایران با غرب مقایسه کرده اید، واقعاً بی انصافی و یا ناآگاهی است. در غرب زندگی یک افغان با زندگی یک تبعه آن کشور هیچ فرقی ندارد و از تمام امتیازات یک شهروند برخوردار است، اما در ایران چه؟ افسوس که شما از وضعیت کسانی که در راه رسیدن به ایران کشته میشوند و جسد شان زیرا آفتاب برای چندین روز میماند و تعفن میگیرد، خبر نیستید. این به مراتب وحشتناکتر از راه غرب و استرالیا است.

بي نام گفت...

آقاي كابلي يا ناشناس.اول اينكه "اولا" شما بدون "ثانيا" مانده است. دوم، ايران طبق آمارها حدود پنج ميليون بيكار دارد كه بخش اعظم اين بيكاران مهاجران روستايي و كارگران فقير و ساده و بي سواد هستند كه در جستجوي كار و زندگي بهتر به كلان شهرها را سرازير شده اند. آنها چون بيمه، مزد مناسب، تضمين مسكن و خدمات اجتماعي و... مي خواهند ناگهان خود را در برابر چندميليوت متقاضي كار افغان مي يابند كه هيچكدام اينها را نمي خواهند و حاضرند صدبار هم بميرند ولي در ايران كار كنند با كمترين مزد ممكن. پس قبول مي كنيد كه اين جمعيت مهاجر مانع اشتغال و كاريابي كارگران ايراني مي شوند. كمتر كسي را بايد بشناسيد كه از ايران رد مرز شده باشد و تجربه سفيد سنگ را هم باخود حمل كند اما براي كار در ايران سر نشكند. من كه تا حال اينقدرآدم افغاني ديده ام كه لااقل هركدام از سه تا ده بار هم رد مرز شده اند ولي بازار كار ايران را ول كن نيستند كه نيستند. گويا اينكه حاضرند اگر صد جان داشته و صدبار در مرزهاي ايران كشته شوند و جسدهاي شان زير آفتاب بپوسند اما باز زنده شوند، كار ايران را ول نخواهند كرد و باز سروكله شان از اصفهان، وشيراز و تهران و... پيدا خواهد شد. اين نشانه ي نياز ايران به ما افغانهاست؟!
بنظر من ساده لوح كساني است كه يك مشت خوراك تبليغاتي كليشه اي را، پيوسته بلغور مي نمايند. شما فكر مي كنيد من زندگي افغانها در غرب را خبر ندارم؟
اين عين ساده لوحي شماست. يك نفر در سال 2002 در لندن تقاضاي پناهندگي كرده تاحالا پرونده اش در حال رسيدگي است! اين براي كشورهاي مهاجر پذير و مدافع حقوق حيوانات شرم آور است كه هشت سال يك آدم را براي پناهندگي معطل كند.
كي گفته افغانها در ايران از آموزش محروم بوده است؟ امروز در افغانستان هرچه باسواد هست محصول ايران است. آنهايي كه از غرب آمده اند چند كلمه انگليسي را خوب بلغور مي كنند اما از سواد مواد خبري نيست. دانشگاه ها، مكاتب، مراكز آموزش خصوصي افغانستان توسط دانش آموختگان ايران مي چرخند. همين چند كلمه را كه رديف مي كنيد هم بيشتر از ايران آموخته ايد. مطابق آمار رسمي سفارت افغانستان همين اكنون نزديك چهارهزار دانشجو در دانشگاههاي ايران تحصيل مي كنند. محصلين علوم حوزوي را هم به اين تعداد اضافه كنيد. نزديك چهارصدهزار دانش آموز افغاني در مدارس ايران درس مي خوانند. مدارس خودگردان را هم به اين آمار اضافه كنيد. بنظر من اين شما هستيد كه از دنيا بي خبريد و بهتر است از شتاب در قضاوت در اموري كه هيچ آگاهي نداريد اجتناب كنيد.
ايران قرار نيست به 10 ميليون نفر مهاجر غيرقانوني مثل غرب حق شهروندي بدهد. شهروند كسي است كه حق رأي و انتخاب شدن دارد. مگر مي شود ده ميليون كارگر غيرمجاز را حق رأي هم داد؟ درحالي كه دولت متبوع شان آنها را از اين حق محروم مي كند و انتخابات شان را در غياب شان برگزار مي كند؟! در غرب هركس تذكره گرفت شهروند است. در ايران هم همين طور است. اما مهاجران افغاني داراي جواز كار و اقامت از همان حقوقي كه ديگر ايرانيان استفاده مي كنند بهره مندند بجز حقوق سياسي. بحث روي ميليونها مهاجر غيرقانوني است عزيزم. اين را ميدانيد كه چرا اروپا چند ميليون يهودي را از سرزمين هاي خود راند و به فلسطين سرازير كرد؟ چون گفتند حقوق بشر به اين معنا نيست كه ما چندين ميليون آواره را نان بدهيم. برويد براي خود جايي پيدا كنيد و جاي مناسبي هم براي تان درنظر گرفته ايم.
دوست عزيز، ايران هزار بار دروازه خود را بسته اما ما قفل را مي شكنيم و وارد مي شويم. حتي از پشت ديوار مي پريم.
اگر ايران دروازه خود را مي بست آنزمان احتمالا بجاي چندنفر، چند ميليون افغاني در ته اقيانوس هاي هند و درياي مديترانه مي رفت.

بي نام گفت...

قبل از جمله آخر، يك جمله افتاده است كه تصحيح مي شود:

فرض كنيم ايران غلط كرده كه دروازه خود را به روي ما باز گذاشته است. اگر ايران دروازه خود را مي بست آنزمان احتمالا بجاي چندنفر، چند ميليون افغاني در ته اقيانوس ها مي رفت.

ناشناس گفت...

سلام اقای بی نام

من از روی استفاده ای شما از کلمه ای دیکتاتور به این نتیجه رسیدم که شما به خاطر بحث بحث می کنید. مفاهیم را قاطی و پاطی می کنید. لذا من دوست ندارم به این گفتگو ادامه بدهم چون فکر نمی کنم سودی داشته باشد.


تشکر
امین کابلی

بي نام گفت...

آقاي كابلي از شما و از مدير وبلاگ هم بخاطر بردباري تان تشكر. درست است ما به نتيجه نمي رسيم چون اختلاف ديدگاه ما فاحش است.
خدانگهدار تان.

ناشناس گفت...

آقای بی نام عزیز سلام. امیدوارم اعصابت آرام شده باشد. با این آرزو میخواهم دوستانه برایت بگویم که شما آدم خوبی هستید اما فقط چند تا مشکل دارید:
1- دنیا را ندیده اید.
2- اطلاعات تان واقعاً کم است چنانچه حتی آمارهای غلظ و ضد نقیض ارائه میکنید.
3- واقعیت پذیر نیستید و فکر میکنید همه چیز را فقط شما میدانید.
من هم تازمانی که در ایران بودم، مثل شما فکر میکردم. متوجه باشیم که :
آنانکه ندانند و ندانند که ندانند
در جهل مرکب ابدالدهر بمانند
تشکر

سخیداد هاتف گفت...

با تشکر از دوستان ناشناس ، بی نام و کابلی ،
سر انجام من متوجه نشدم که این که ایران بهشت کاریابی برای افغان هاست ( گیرم در این نظر مناقشه روا نباشد) چه ربطی دارد به این که خامنه ی دیکتاتور پلیدی است. من به لیست وحشتناک اعدامی های افغان در ایران متوسل نمی شوم ، چون فکر نمی کنم دیکتاتور پلید بودن خامنه یی برای ایرانیان را باید با لیست اعدامی های افغان در آن کشور اثبات کنم.

بي نام گفت...

آقاي ناشناس يا كابلي! شما كه گفتيد به نتيجه نمي رسيم و من هم گفت خدانگهدار تان. پس چرا پشيمان شديد؟ حتما در اين چند ساعت علم و دانش تان افزايش يافته يا جهان ديده شد ه اي!
من اعصابم آرام آرام است . چرا كه از اول تا آخر استدلال كردم و گفتم كاربرد كلماتي چون پليدترين براي كساني كه آرامش اعصاب دارند مضر است.
شما هم آدم خوبي هستيد اما چند مشكل داريد:
1. دنيا را ديده ايد اما از كنار آن چشم و گوش بسته گذشته ايد و هيچ نشناخته ايد. ميان ديدن و شناختن دريايي از فاصله است. مي توان چيزي را صدبار ديد اما آن را نشناخت. و مي توان چيزي را بي آنكه با ديد هم شناخت.
2. منظور تان از "اطلاعات" را نفهميدم تا بفرمايش شما افزايش بدهم!
3. همينطور ندانستم واقعيت محصور در ذهن شما چيست تا آن را بررسي كنم كه اگر واقعيت داشت بپذيرم .
4. من فقط در دو مورد از قول منبعي آماري را نقل كرده ام كه هيچ تناقضي ندارند. بقيه آنچه در مورد شمار كارگران غير قانوني عدد ذكر كرده ام، تخمين است نه آمار چون هيچ منبعي از سيلي بنام كارگران غيرقانوني در ايران آمار ندارد. فك كنم منظور شما از تناقض همان تخمين هاست. اين هم به حساب سواد و دانش و آگاهي شما!
تا زماني كه در ايران بوده ايد- كه احتمالا نبوده ايد- بنظر مي رسد وقت خود را به بطالت گذرانده ايد والا هرگز چنين درجهل مركب دست وپا نمي زديد كه بعد از ذكر و تسبيح دوباره پشيمان شويد و بياييد اشتباهات خود را جبران كنيد.
4. كوشش كنيد دنيايي را كه ديده ايد با رخ سياه و سفيدش بشناسيد. دنيايي كه شما ديده ايد ظاهرا تك رخ بوده است. رخ آن ديگر آن را هم بيابيد. جوينده يابنده است.

بي نام گفت...

آقاي سخيداد هاتف. خوب بود از اول مي آمدي صادقانه وسط كار و در آخر ظهور نمي كردي. من نتيجه اي بر اين بحث بي فايده با آقاي ناشناس كابلي مترتب نمي بينم. نوعي كج بحثي و تا حدي رد پاي جبران كمبودهاي شخصيتي در آن هويداست. شما مختاريد از اين پس هر تعبيري بكار مي بنديد ببنديد. ارتباط پليدي خامنه اي با بازار كار ايران افزون بر توضيحات گذشته، در همين است كه او رهبر كشوري است كه همين چند ميليون آواره را در خود پناه و كار داده است. فعلا مديران بي بي سي، نيلگون، راديو زمانه، روزآنلاين، تندر، مجاهدين دات اورگ، گويا نيوز و... مديريت اين كشور را بدست ندارند. خامنه اي هرچه باشد چه ديكتاتور چه رهبر ايران، او مدير اين كشور است و بر همه چيز اشراف دارد و اختيار اين را دارد كه مرز خود را بر روي ما ببندد يا نبنند. ما همسايه اين كشوريم و ميليون ها هموطن ما مهمان سفره شان است. در آن درس مي خوانند، كار مي آموزند، پول در مي آورند و...بعد برمي گردند در كابل، هرات، مزار، جاغوري و... تا هزينه ازدواج و چرخه زندگي خود و خانواده را با پول همين ولايت خامنه اي تأمين كنند و ساختمان ها را آباد و مكاتب را رونف دهند و مدارس و دانشگاه ها را بچرخانند. كارگران شان بعد از چندماهي دوباره مجبور مي شوند كه برگردند و اين دور و تسلسل 30 سال است ادامه دارد. ما در عين اينكه از دولت و مردم ايران نامهرباني ها ديده ايم اما مهرباني هم ديده ايم. تكرويه كردن قضايا و آميختن قضاوت با تعصب و تنفر و تندخويي و خروج از جاده انصاف كار فرهيختگان نيست. وقتي از نامهرباني ها انتقاد مي كنيم لازم نيست حتما از ادبيات انتقادي تندر و خانم رجوي هم تقليد كنيم. آنها با با خامنه اي بر سر رياست ايران مشكل دارند و چون زور شان نمي كشد شب و روز دشنام بلغور مي كنند. ما كه با خامنه اي دعواي رياست و مديريت ايران را نداريم. از طرفي نمي توانيم بساط ديكتاتوري را درجهان ببنديم چون ديكتاتورهاي بسيار پيشرفته تر و گنده تر از خامنه اي در جهان فراوانند و از جمله كشور خود ما تحت قيادت ناتو به همان سمت پيش مي رود. وقتي ايران 30 سال است اين همه مهاجر را پذيرفته، ببينيم با ما چگونه رفتار مي كند. اگر رفتار بدي كرد ما هم با ادبيات خود مان نقد شان مي كنيم نه با ادبيات تندر و شبدر. اگر معامله خوبي كرد ما هم سپاسگذار شان هستيم. دعواي رهبري و رياست را ميگذاريم به خود اهالي تندر و گويا و بني صدر و علي رضا نوريزاده و نتانياهو و اوبما و خامنه اي و فلاحيان و كيهان و كشهكشانيان. فكر نكنيد سكولارهاي ايران در مقابل ويروس ديكتاتوري قرنطينه شده اند. افزون برخشونت لفظي و كلامي كه دارند، به سايتهاي شان سر بزنيد پر از آموزش ساخت بمب هاي انتحاري و انفجاري است. اعدام آن چهل نفر هموطن ما گيريم كه قاچاقچي نباشند، فرض كن اين هم نوعي آدم كشتن و ديكتاتوري از همان نوعي است كه در اتوبوس با تيراندازي نيروهاي ناتو مي ميرند. كشتن كشتن است، ايراني و افغاني و امريكايي ندارد. ناتو مستقيما زن و كودك را به رگبار مي بنند و ايراني ها مدعي هستند قاچاقچي كشته اند. بالخره اين است سرنوشت عم انگيز ما. وقتي هم اگر احيانا عصباني شويم خوب است بالاي هردو عصباني شويم تا انصاف رعايت شود. اما نظر من اين است بهتر است بجاي دشنام به ناتو و اوبما و خامنه اي كمي پشت سر خود را بخاريم كه مشكل ما درچيست كه چنين گوشت دم توپ مي شويم و 30 سال است كه نان شب بچه هاي مان هم بايد از ايران بيايد. اينها كه اعدام شده اند گيريم كه آدمهاي بيگناهي بوده اند، حتما به دعوت ايران نرفته اند و به احتمال زياد از هميان ميليونها آدمي است كه حتي ديوار بتوني مانع ورود شان به ايارن نشده است(از سال 1387 تا كنون طرح ديواركشي بتوني در سرحدات ايران و افغانستان درحال اجراست اما جويندگان كار، باخود نردبان مي آورند و از بالاي آن مي پرند).
سخن آخر اينكه ديگر به اين وبلاگ نمي آيم و نظر نمي دهم چون نتيجه اي دربر ندارد. بهتر است همان زندگي نامه اوباما را بخوانم كه ناتمام گذاشتم تا كمي "اطلاعات" آدم افزايش يابد!
خدانگهدار همه تان

سخیداد هاتف گفت...

بی نام عزیز ،
- لازم است هر طور شده نظر ما را از ما ندانید و از به قول شما تندر و ... بدانید؟
- صادقانه وسط کار آمدن یعنی چه؟ بی صداقتی یافتید؟
- به این وبلاگ بیایید. نظر بدهید. استدلال های تان را می خوانیم و اگر با نظر تان مخالف بودیم آن را هم ابراز می کنیم. ما- یعنی من و خواننده گان- از نظر شما استفاده خواهیم برد. به نظر من خوبی شما این بود که برای موضع خود استدلال می کردید ( جدا از این که چه کسی با آن استدلال ها موافق بود یا نبود)و انصافا سخنان تان برای من نکات تازه و جالبی داشتند. قهر چرا؟
- به هر حال چه بعد از این به این وبلاگ بیایید و چه نیایید ، خوش باشید. من به طور خاص از ادبیات متین تان متشکرم.

ناشناس گفت...

1- هر انسان آزاده ای اگر کر و کور نباشد، تایید میکند که خامنه ای یکی از پلیدترین دیکتاتورهاست.
2- ایران اگر بخواهد میتواند مرزهایش را آنگونه ببندد که پرنده هم پر زده نتواند اما نمیکند چون اهدافی دارد. اینکه با نردبان بالا میرویم یعنی چه؟ واقعا مسخره است.
3- دولت ایران یک دولت متعصب است و حقیقتاً به ارزشها و حقوق انسانها اصلاً احترامی قائل نیست. این را هر انسان باانصافی اگر از نزدیک ببیند تایید میکند.
4- نمیدانم آقای هاتف چه نکات تازه و جالبی در نوشته های آقای بی نام یافته است. تمام گفته های وی که پیش پا افتاده و تکراری، و استدلالهای اش کاملاً بی اساس است. یک چیز تازگی دارد و آن اینکه وی ادای روشنفکرنماهای ایرانی را درآورده است. کاملاً تقلیدی (استعمال کلماتی چون بلغور، خوراک تبلیغاتی، کلیشه ای و...).

ناشناس گفت...

اینطور که من میبینم این آقای بی نام بالاخره درجه اعلا شهید گمنام خامنه ای را از آن خود خواهد کرد.

ناشناس گفت...

از حرفهای بی نام چنین فهمیده می شود که اگر کسی به کشوری کسی برای کار رفت حق است که تحقیر شود، توهین شود و کشته شود.

اینکه امریکایی مردم ما را می کشد درست اما این چرا به ایران باید این حق را بدهد که مردم مارا بکشد؟

دیکتاتور بودن خامنه ای اصلا کاری به مهاجرین ندارد. او دیکتاتور است چون رای مردم را می بلعد. دیکتاتور است چون حتی حق خروج به رییس جمهور دیروز ایران نمی دهد. او دیکتاتور است چون نظاهرات ملیونی ایرانی ها را نمی بیند. او دیکتاتور است چون روز چندین روزنامه را تعطیل می کند. او دیکتاتور است چون مثل یک شاهنشاه و به نام مذهب بر گرده ای مردم ایران نشته است. او دیکتاتور است چون رژیم اش بعد از چین بلندترین امار اعدام را در جهان دارد در حالیکه جمعیت چین بیست و چند برابر جمعیت ایران است. او دیکتاتور است چون حتی از برگزاری مراسم تشییع یک ایت الله نگرانی دارد. او دیکتاتور است چون در ایران نمی گذارد اتحادیه های صنفی مستقل تشکیل شود. او دیکتاتور است چون بالاتر از قانونی نشسته است که خود شان ساخته اند. او دیکتاتور است چون ملیشه ای فرا قانونی دارد. او دیکتاتور است چون مذهب را و دین را در خدمت قدرت سایسی قرار داده است.

این چه قسم استدلال است که کشتار خامنه ای را با کشتار امریکایی توجیه می کنید؟ دیکتاتوری خامنه ای را با قلدوری امریکایی توجیه می کنید. اینکه مردم ما مهاجر هستند دلیل نمی شود که کسی از ظلم های خامنه ای نگوید. مرز ایران همین الان هم بسته است. مردم قاچاق می روند. در سال بیش از صد ملیون انسان مهاجرت می کنند در سراسر جهان. اما شما در سی سال مهاجرت مردم ما یک نمونه را نشان بدهید که بیانگر حقوق انسانی مردم ما در ایران باشد. بروید حتی در کشور فقیری مثل پاکستان که مردم هزاره تاون دارند. در امریکا ما در یکی از بلندترین پست های قدرت سیاسی یک افغانی را داریم. در همین امریکا ما ایرانی های داریم که در سنا هستند، در پست های قدرت هستند و حتی به مدیریت ناسا رسیده اند. ایا در ایران یک سازمانی داریم که کارش دفاع از حقوق مهاجرین باشد؟ بیایید در استرالیا که دهها سازمان کارش فقط و فقط دفاع از حقوق مهاجرین است هم افغانی و هم غیر افغانی.

اگر در ایران ما مهاجر داریم در افغانستان هم تجار ایرانی کار و فعالیت می کند. افغانستان تبدیل شده است به بازار جنس های ایرانی. حتی ما در افغانستان گروههای سیاسی دست پرورده ایران را داریم. ایران در ویرانی افغانستان دست داشته است. تنها در هزاره جات جنگ میان گروههای طرفدار ایران 70000 کشته بر جای گذاشت.

همین حالا ایران به طالبان کمک می کند. به حکمتیار کمک می کند. در افغانستان از بانکهای ایران گرفته تا رادیو و تلویزیون اشت شعبه دارد. این روابط دو طرفه است. سالیانه ملیون متر مکعب اب افغانستان وارد ایران می شود.

مهاجرین ما نباید بهانه شود برای سرکوب روشنفکران ما و قفل بر دهان مردم ما زدن. بروید وضع مهاجرین افغانستان را در ایران ببینید که 90% شان فقط و فقط برای زنده ماندن جان می کنند. همه که ملا نیستند که در قم رفاه داشته باشند و سالانه به افغانستان برای تبلیغات بیایند.

احمدی

ناشناس گفت...

آقای احمدی تشکر. واقعا تمام حرفهایی که در گلویم گیر کرده بود و نتوانسته بودم بیان کنم، بیان شد. فقط یک چیز (اگرچه با موضوع زیاد ارتباطی ندارد) را میخواهم بیان کنم. اینکه ایران از طریق اخراج مهاجرین و دوباره راه دادن آنها از طریق غیرقانونی یک درآمد خیلی زیادی دارد. بصورت غیرقانونی به ظاهر ولی در اصل با آگاهی دولت، یک نفر افغانی از 500000 تومان گرفته تا یک 1000000 تومان میدهد تا به مقصد برسد. ایران سعی دارد این رفت و امد تا مرز 1000000 نفر در سال برسد. حالا 1000000 را ضرب در حد وسط 750000 نمایید چه عددی بدست میآید. این تنها یک گوشه ای از منفعتی است که به ایران میرسد. افسوس که وقت زیاد ندارم تا همه این موارد را به این آقای بی نام بیان کنم.
خدا نگهدار

ghaznawi گفت...

آقاي ناشناس، كابلي و احمدي! (يعني شما سه تا يك نفر!)
مي خواهم چند نكته را دوستانه برايت خاطرنشان كنم. آقاي بينام رفت و حالا شما ناجوانمردانه بعد از رفتنش آمده مرتب هزيان مي گويي. اگر كسي بودي كه نبودي، همان زمان اين خزعبلات را مي گفتي كه او پاسخت مي داد. او گفته بود ممكن است بحران شخصيتي داشته باشيد ولي من با وجودي كه بعض علايم را در نوشته هايت مشاهده مي كنم، اميدوارم اينگونه نباشد. پس اين چند نكته را دوستانه مي نويسم و به آن خوب دقت و توجه نماييد كه از سر دلسوزي است:
1. آقاي بينام در هيچ يك از نوشته هايش كه در اينجا هست ديكتاتور بودن خامنه اي را رد نكرده بلكه در جاي جاي نوشته‌هايش بر آن اذعان داشته ولي اعتراض ايشان بر كاربرد كلمه "پليدترين" ديكتاتور و رفتار غيرعقلاني و همچنين گزينشي شما نسبت به انواع ديكتاتورهاي موجود هست. هدف ايشان تبرئه ي خامنه‌اي نيست زيرا من مي دانم اين آدم هيچ تعلق خاطري به افكار، منش و روش نه تنها خامنه‌اي بلكه خميني اش هم ندارد. شما در آخرين نظر خود بيهوده مي كوشيد بر ديكتاتور بودن خامنه اي دليل قطار كنيد و وي را هوادار او. در دنياي "روشنفكري" و "روشنفكران" كه شما از وجود آن گپ مي زنيد و ما بي خبران را آگاهي مي دهيد، كله هاي بسيار كلان علمي و فرهنگي هستند كه هيچ قرابت ايدئولوژيكي، مذهبي، مليتي و... با خامنه اي ندارند اما همان سخناني را مي گويند و مي نويسند كه خامنه اي مي گويد. خامنه اي سخنراني هاي عوام پسند مي كند، اما آن كله ها كتاب ها نوشته و مي نويسند. خدمت شما عرض كنم مثلا نام نوام چامسكي حتما بگوش جناب عالي خورده است. اين آدم چندسال پيش از ميان 500 "روشنفكر" جهان مقام نخست را از آن خود كرد. همين آدم، بارها سخناني شبيه سخنان خامنه اي گفته و نوشته و سخنراني كرده بي آنكه يكروز هم سربازي خامنه اي را كرده باشد يا قصد شهيد شدن براي خامنه اي را داشته باشد. البته او درجايش، درست مثل بنده و آقاي بينام، از خامنه اي و رفتارهاي توسعه طلبانه ي او نيز انتقاد مي كند چنانچه بينام نيز گفته است كه در جايش انتقادهاي اساسي داشته است و درعين حال از غرب هم مي كند و يازده سپتامبر را نيز دروغي مي داند كه پنتاگون ساخته و پرداخته است. اين تنها "روشنفكران!" افغاني است كه هرانتقادي را لزوما بايد بجايي متصل كند كه اين ديگران"غيرروشنفكران" را نيز ترغيب به فرهنگ متصل كردن خواهد كرد. بايد بداني كه آقاي بينام ديكتاتور بودن او را رد نكرده تا شما عرق جبين بريزيد و دلايلي را رديف كنيد كه كاملا تكراري، كليشه اي، و برگرفته از نبشته هاي ديگران است از جمله برخي از دلايل بنده در يكي از مطالبم در جايي ديگر را ناقلايي كرده به اينجا آورده ايد! كاش به همين كار اكتفا مي كرديد، شما به مدد آن دلايل و منطق ناشيانه عليه بينام هم حمله برده ايد. خوانندگان وبلاگ بخوبي مي دانند شما حتي عاجز از آوردن يك دليل قانع كننده از جانب خود بر مدعاهايي هستيد كه مي خواهيد اثبات كنيد زيرا منطق شما و آقاي هاتف متأسفانه در محك "انصاف" محكوم به شكست است. حقوق بشر، ديكتاتوري و مفاهيمي از اين دست را نمي شود تجزيه و به دو نيم تقسيم كرد و از سويي ديگر حقوق بشر را نمي شود با ابزار خشونت آراسته و مدلل كرد ويا نوعي طبقه بندي ارگانيك به آن داد و سپس نسبت به كلاس ها ئ طبقات مختلف آن مانند محافل سياسي كنوني غرب گزينشي عمل كرد. آنوقت اگر كسي انتقاد كرد كه چرا اينقدر روي نقض حقوق بشر در يك نقطه از زمين و روي يك ديكتاتور منهاي ديگران زوم مي كنيد، فوراً ايراد بگيريد و متهم كنيد كه داريد يك رفتار بد را با رفتار بد ديگر توجيه مي كنيد.

ghaznawi گفت...

مسئله مسئله ي توجيه نيست عزيزم. مسئله ي اعتراض نسبت به ديد تبعيض آميز راجع به مصاديق نقض حقوق بشر و انواع ديكتاتوري در جهان است. همين ديد و همين نگرش و برخورد دوگانه و تبعيض آميز نسبت به حقوق بشر و ديگر ارزشهاي انساني است كه امروز سبب نزول اعتبار و جايگاه اين ارزشها در افكار عمومي جهان شده و حتي اسناد "الزام آور" حقوق بشر را از محتوا و اعتبار انداخته و از ارزش تخليه كرده است. وقتي شما ايراد "توجيه" مي گيريد، كسي ديگر فوراً از شما ايراد "توّجه" مي گيرد كه چرا از نقض هاي فاحش حقوق بشر و ديكتاتوري هاي فاحش عمداً چشم پوشي مي كنيد و پيوسته بر روي نقض ها و ديكتاتوري هاي كوچكتر "زوم" مي كنيد؟ اگر كسي هم اعتراض جدي و غير قابل دفاع كرد، آن زمان به استفاده از ادبيات و منطق نتانياهو و شيمون پرز يعني استفاده از "برچسپ زني" روي مي آوريد و همانطور كه او مردم بي دفاع فلسطين را "تروريست" مي نامد، شما هم مخالف خود را ناگذير "سرباز خامنه اي" بناميد. فكر مي كنيد بدينگونه گفتمان مخالف سركوب مي شود اما اين تصور باطلي است. آقاي ناشناس عزيز، زوم كردن شما بر يك رخ واحد از قضايا مرا بياد جمله آخر شما در باره ملاهاي قم و مسئله "تبليغات" مي اندازد كه در آخر نظر خود با طعنه يادآور شده ايد. اين جمله شما از روي برخي توهمات پرده برداشته است. رفتار گزينشي و احساسي شما نسبت به دولت ايران و خامنه اي كه مخالفت شديد سياسي با غرب و خصوصا با دولت هاي انگليس و امريكا دارد، سؤ ظن‌هاي زيادي را در ذهن پرسشگرانه ي ديگران ايجاد مي كند از جمله اينكه آيا ممكن است به ذهن شما اين تصور هم خطور كند كه اين سماجت شما بر روايت يكسونگرانه از حقوق بشر و محكوم كردن ايران به هر دليل ممكن- حتي به دليل پذيرايي از ميليون ها آواره در طول سي سال- نوعي "تبليغات" سودآور براي استكبار و اسثمار و منطق زورگويي كه منطق حاكم بر روابط كنوني جهان است، تلقي نخواهد شد؟

ghaznawi گفت...

2. نمي شود از عقلانيت و مدارا سخن گفت، بعد به يكديگر فحاشي كرد و چون عقرب به يكديگر نيش زد. نمي شود از نقض حقوق بشر سخن گفت بعد، بعضي نقض ها و كشتار ها را چند برابر بزرگسازي كرد و برخي ديگر را حتي الامكان پوشاند. بخصوص كه تاريخ كشور ما و بخصوص سه دهه اخير آن پوشيده از انحا و انواع نقض حقوق بشر، خودكامكي، استبداد، خودسري، خشونت، ضرب و جرح، كشتار، تجاوز، غارت و... بوده باشد. بالاخره وقتي مدافع حقوق ضعيفان و مظلومان تحت ستم ايران مي شويم، موضع خود را شفاف كنيم كه آيا خواهان تضمين حقوق بشر و رفع خشونت از "بشر" هستيم يا مي خواهيم جمعي خاص از بشر را از زير ستم بيرون بكشيم و جمعي ديگر را در مسلخ اندازيم؟ براي اين مي گويم كه خانم رجوي، جمشيد تندر، علي رضانوريزاده، گردانندگان تلويزيون هاي يك نفره لس آنجلسي و... در ايران و سازمان راوا، ملالي جويا و تا حدي رمضان بشردوست در افغانستان همگي "مدافعان حقوق بشر" هستند اما وقتي قدرت را قبضه كنند، من كه يقين دارم ديكتاتوري هاي وحشتناكي بنا خواهند كرد و داستان پل پوت را نيز از ياد ما خواهند برد. آيا طرفدار خشونت هستيم يا عقلانيت؟ آيا طرفدار حقوق بشر و عقلانيت فراگير هستيم يا اينكه حقوق بشر و عقلانيت گزينشي را دوست داريم تا براي خاموش كردن طرف خود از اين مفاهيم همچون گردن كلفتان بين الملل استفاده ابزاري كنيم ولي وقتي نوبت به طرف مقابل برسد و بخواهد از همان مفاهيم استفاده كند، هرچه از جاده عقلانيت بيرون رفتيم و حقوق بشر را بدونيم كرديم، پروا ندارد؟ من به صراحت اعلام مي كنم نه مدعي افراطي حقوق بشر هستم و نه زياد عقلانيت افراطي مي خواهم كه نتوانم به آن پايبند بمانم. درحد معقول مي خواهم حتي المكان حقوق كسي ضايع نشود و رفتار ما با هم تا حد المقدور عقلاني باشد اما يكزمان ببينم طرفم خيلي گردنكجي و يكدندگي و كج خلقي مي كند، بالخره ما هم انسان هستيم و آن زمان مانند آقاي اوباما "همه ي راه هاي ممكن را باز مي گذارم!".

ghaznawi گفت...

3. براستي پاراگراف آخر ناشناس مرا به جايي برد كه نبايد مي برد. من از وضع ملاهاي هموطن قم باخبرم. باور كنيد كه بجز يك عده‌ي اندك كه از بركت شبكه ها و باندهاي مافيايي شاخه هاي مختلف حزب وحدت ميراث مزاري بزرگ، حركت اسلامي و بقاياي ديگر احزاب خورد و ريز قديمي از ديرباز دست شان در كيسه‌ي شاه و ديكتاتور و نان شان در روغن بوده است و برخي خود را تا نزديكي هاي مجلس سناي ايران هم رسانده اند، متباقي ملاها نه تنها در رفاه نيستند بلكه بدترين شرايط زندگي ممكن را دارند بطوري كه وضع شان از " آجَي شويان" و ديگرشويان آن طرف آبها بسيار بدتر است. اگر در اين موضوع شك داريد قضيه را از ملاهاي پيشكسوت قم و مشهد ما حجج اسلام هريك آقايان عبدالحسين مصباح، ميرحسين مهدوي، حمزه واعظي، شريف سعيدي، نسيم فكرت، رفيق رجا، علي محقق نسب، حسين ورسي، امين حليمي، بصيراحمد دولت آبادي، محمدرضا محمدي، مهدي فولادي، شيخ آيت الله صمدي جاغوري معه ي نواسه ها، شيح عارف محمدي، سيدشهاب ميثاق و هزاران محصل حوزه‌هاي علميه‌ي قم، مشهد و اصفهان كه از قيد قلم مانده باشند ولي در ديار فرنگ يا آجَي مي شويند يا كار ديگري مي كنند، بپرسيد. ضمنا، آقاي هاتف خود نيز يك ملازاده است و با دوستاني كه نام بردم خيليها حشر و نشر دارد و معلومات بسيار دقيق دارند. فعليكم بالتحقيق و التدقيق!
در هرحال، از اين پس بنده تا حدي كه وقت اجازه دهد، به نيابت از بينام و در غياب او در خدمت دوستان بزدل خواهم بود.

تا ديدار بعد خدا يار تان!
غزنوي

ناشناس گفت...

آقای بی نام غزنوی! من به این نتیجه رسیده ام که شما به نوعی از اسکیزوفرنی مبتلا هستید. با دیگران که هیچ حتی با خودت هم صداقت نداری. آب دهن خامنه ای و احمدی نژاد را خورده ای و به این مرض مبتلا شده ای. این را از سر دلسوزیی برایت میگویم که حتما به کدام داکتر متبحر عقلی عصبی مراجعه کن تا مشکلت حل گردد. این مذخرفافاتی را که سرهم چیده ای فکر میکنی استدلال است؟ نه جانم، این چیزها را که تو استدلال فکر میکنی یک کودک هم به خوبی میداند. اگر با مراجعه به داکتر عقلی عصبی هم مشکلت حل نشد، آنوقت است که باید از گوشت گرفته به یک کشوری که انسانها زندگی میکند انداخته شوی تا ببینی که واقعیت چیست!

ghaznawi گفت...

آقاي ناشناس كابلي احمدي! من به اين نتيجه رسيده ام كه شما بعد از چشيدن مزه آب دهان خامنه اي و پرت شدن در يك كشور آدم نشين، به نوعي psychosis مبتلا شده ايد كه شخص مبتلا به آن نه تنها ديگران را نمي شناسد بلكه حتا قادر نيست بداند و بفهمد كه خودش كيست! نوعي تنش رواني و جنون فلج كننده و وحشتناك كه توانايي هاي حسي و شعور اخلاقي را توءماً زائل مي كند و در غياب آن، درك مفاهيمي چون "صداقت" به چيزي محال تبديل مي شود. پس مي بخشم تان كه هم ناشناس باشيد، هم كابلي و هم احمدي! به همين شكل، دزدي ها و سرقت هاي قلمي و ادبي را به حساب بيماري ات مي گذارم. تازه فهميده ام چرا با دزدي تراوش هاي عقل ديگران مي خواهي خود را عاقل و صاحب قلم جلوه بدهي! پوستت افتاد و هنرت ويران شد.
هر آدم عاقل و نه مجنون مبتلا به "سايكوسيس" به همين آخرين پست تان نظري بكند آن زمان مي داند كه چه كسي نياز به معالجه دارد. برو عزيز برادر دنبال معالجه كه براي سگ شويي هم بدر نمي خوري. وقت مرا بيهوده ضايع كردي. من واقعا كار داردم.

سخیداد هاتف گفت...

دوستان عزیز ,
این که فعلا جریان دارد دیگر واقعا بحث و تبادل نظر نیست. انگیزه خوانی و روان کاوی و ملامت گری محض است. پس بهتر است متوقف شود. تشکر از همه ی تان.

 
Free counter and web stats