دو روز پیش روز تولد من بود ( کژتابی این جمله را نادیده بگیرید). یکی از دوستان برایم نوشته بود ( به انگلیسی) : « تولد ات مبارک. به نظرم خوب شد به دنیا آمدی».
تشکر.
آدم از هر چیز خوبی که در باره ی خود بشنود خوش حال می شود. نمی شود؟ نه ، جدی می گویم ، نمی شود؟ اما این جمله با آن ساده گی و تزلزل نمکین اش لطفی دیگر داشت. احساس کردم - برای یک لحظه- که زنده گی ارزشمند است. آن جمله قدرت تولید این احساس گذرنده را داشت. معمولا نظر من این است که زنده گی با هر حسابی چیز مزخرفی است. بد بین نیستم. حتا ، از قضا، به خاطر این اعتقاد آدم سبک خیالی هم هستم. اما هر چه فکر می کنم نمی فهمم زنده گی را. شاید عیب کار در همین جا است. شاید نباید در باره ی زنده گی فکر کرد. باش ، پس باش. همین. انگار که نیستی ، چو هستی خوش باش ، خیام می گفت.
تشکر.
آدم از هر چیز خوبی که در باره ی خود بشنود خوش حال می شود. نمی شود؟ نه ، جدی می گویم ، نمی شود؟ اما این جمله با آن ساده گی و تزلزل نمکین اش لطفی دیگر داشت. احساس کردم - برای یک لحظه- که زنده گی ارزشمند است. آن جمله قدرت تولید این احساس گذرنده را داشت. معمولا نظر من این است که زنده گی با هر حسابی چیز مزخرفی است. بد بین نیستم. حتا ، از قضا، به خاطر این اعتقاد آدم سبک خیالی هم هستم. اما هر چه فکر می کنم نمی فهمم زنده گی را. شاید عیب کار در همین جا است. شاید نباید در باره ی زنده گی فکر کرد. باش ، پس باش. همین. انگار که نیستی ، چو هستی خوش باش ، خیام می گفت.
۲ نظر:
کاش به همین سادگی که می گید می بود این فکر نکردن به زندگی.
***
تولدتان مبارک.
به به...
تولدتون مبارک :)
تا باشه از این تولدها!
ارسال یک نظر