۱۳۹۰ اسفند ۱۸, پنجشنبه

برای روز ِ زن

ما ، در برابر ِ تو، برای بسیاری از نامردمی ها و بی رسمی های خود دلایل محکمی داریم. دلایل ما اکثرا خیلی موجه اند. منطق ما چندان قوی است که تو جز آن که در برابرش سکوت کنی چاره ی دیگری نداری. ما کار جالبی کرده ایم: وضعیتی بر ساخته ایم که در آن هر چه تو بگویی به صورت طبیعی غلط باشد و هر چه ما بگوییم آشکارا درست. آن وقت نتیجه این می شود که کسی که همه یا اکثر حرف های اش غلط باشند احتمالا عقل درستی ندارد. از آن سو، هر کس که همه یا اکثر حرف های اش صحیح باشند قطعا عقل زیادی دارد. چند مثال بدهم:
 ما تصمیم گرفته ایم که هر جا ترا تنها یافتیم آزارت بدهیم، تهدیدت کنیم و اگر هوس مان مهار نمی شد با تن و روان ات بازی کنیم. وضع را طوری ساخته ایم که در آن این کار ها را بتوانیم. حال، تو می گویی این که می گویند زن نباید تنها به سفر برود حرف غلطی است. ما می گوییم این سخن نه فقط غلط نیست ، بل از عمق ِ خردمندی می آید. تو می گویی و ما می گوییم و به نتیجه یی نمی  رسیم. آخر تو لج بازی می کنی و تنها به سفر می روی. مدتی بعد از سفر بر می گردی. دل ات شکسته و روان ات خسته است. سرمای ترس هنوز در نگاه ات هست. خبری شده؟ می گویی که آزارت داده اند. اذیت ات کرده اند. تعقیب ات کرده اند. مسخره ات کرده اند. در حق ات اهانت روا داشته اند. و ما تعجب نمی کنیم. نگفته بودیم؟ چه قدر تکرار کردیم که ما وضعیت را می شناسیم و تو باور نکردی. همیشه در برابر ما می ایستی، اما آخر کار معلوم می شود که آنچه ما می گفتیم درست بود.
ما نمی گذاریم زنی مدیر شود. اجازه نمی دهیم هیچ زنی بر مردها نظارت کند. مجال نمی دهیم زنان در مقام گرداننده ی امور بنشینند و در روند آزمون و خطا پخته شوند. نمی گذاریم زنان مدیریت را در تجربه بیاموزند. آن گاه می گوییم: ببین ، تو نمی توانی مدیریت کنی. تو زنی و اساسا زنان چون هم هوش کمتری دارند و هم خیلی بنده ی احساسات خود اند، نمی توانند مدیر شوند. مدیریت قابلیت می خواهد و کنترول داشتن بر احساسات و هیجانات خود یکی از توانایی هایی است که مدیران باید از آن برخوردار باشند. تو می گویی که نه این طور نیست. اصرار داری که زنان هم می توانند مدیریت کنند و در صورت لزوم بر احساسات و هیجانات خود مهار بزنند. ما می گوییم و تو می گویی و به نتیجه یی نمی رسیم. چند تن از زنان مدیر می شوند. آن گاه یکی پس از دیگری شکست می خورد. آن گاه فریاد شان بر آسمان می رود که کسی از ما حساب نمی برد. ما که گفته بودیم زنان نمی توانند مدیر شوند.
ما به کارهای خانه دست نمی زنیم. غذا نمی پزیم، لباس نمی شوییم، طفل را تر و خشک نمی کنیم و در پاک کردن خانه سهمی نمی گیریم. تو می گویی که مردها هم باید بخشی از مسئولیت ها را بر عهده بگیرند. ما می گوییم که خانم ، نمی شود. تو می گویی می شود. ما می گوییم و تو می گویی و به نتیجه یی نمی رسیم. آخر ما ناگزیر می شویم غذا بپزیم. چه شده؟ نمک اش زیاد شده؟ سوخته؟ خام مانده؟ خوب تو اصرار داشتی که آشپزی کن. ما که از اول استدلال می کردیم که برای این کار ها ساخته نشده ایم.
ما با تو قهر می کنیم. با تو حرف نمی زنیم. در بسترت نمی خوابیم. غذایی را که پخته ای نمی خوریم. از خانه فرار می کنیم و می رویم پیش رفقای مان. تو دلتنگ می شوی. تو نمی توانی فرار کنی و پیش رفقای ات بروی. تو که حرف نزنی چه کار می کنی؟ با ما حرف نزنی که از غصه بمیری؟ می آیی و معذرت می خواهی. اعتراف می کنی که زنی و نمی دانی چه گونه حرف بزنی. قبول داری که همیشه با حماقت هایت ما را ناراحت می کنی.  خوب، ما که از اول می گفتیم  که زن ها کم عقل اند و سر ِ هیچ و پوچ آدم را عصبانی می کنند و بعد به حماقت و جهالت خود پی برده و پشیمان می شوند.
می بینی که همواره آنچه اثبات می شود این است که هر چه تو بگویی غلط است. هر چه ما می گوییم همیشه صحیح است. ما هوشیاریم. کاری کرده ایم و ساختاری ساخته ایم که در آن هر چه تو بگویی به گند تبدیل شود و هر چه ما بگوییم به قند تبدیل شود. حالا تو بگو که اگر در جامعه به قند ارزش بیشتر می دهند ، گناه ما چیست؟

۲۰ نظر:

مهرگان گفت...

خیلی خوب بود.

شب ستا گفت...

با جوانی که ادعای مدرنیته می کرد, هم کلام شدم. گفتم: ... به این می ماند که من می گویم باید قانون تک همسری داشته باشیم و شما می گویید نه. هر کس و دل اش.
گفت: اسلام اجازه داده که مرد تا چهار زن بگیرد. ما هم پیرو اسلام.
گفتم: آیا تو تمام احکام و قوانین اسلام را رعایت می کنی؟ مثلن آیا خوش داری خواهرت را به کسی بدهی* که سه زن دارد؟
گفت: به من ربطی ندارد. خواهرم با هر کسی که دل اش خواست ازدواج می کند. خودش می داند.
گفتم: زن که عقل ندارد, برای همین هم نمی تواند یا اجازه ندارد که قاضی و رهبر جامعه و ... شود. حتا حق ندارد بدون اجازه ی مرد بیرون یا مسافرت برود.

چُپ ماند.

*: می دانم بانوان با خواندن این جمله با خود می گویند "بدهی؟ مگر شما مردها چه کاره اید که ما زن ها را به کسی بدهید؟!" این را عمدن به مخاطب ام انداختم تا ببینم چقدر حالی اش است.

Saki گفت...

ﺷﯿﻮﻩ ﯼ ﻏﯿﺮ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺁﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﯼ ﺭﻧﺞ ﺁﻭﺭﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﻨﺪﯼ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﯼ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﻣﺮﺩﺍﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﺘﻤﺪﻥ ﻭ ﺿﺪ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻓﯿﺰﯾﮑﯽ ﻭ ﮐﻼﻣﯽ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ.

غلام نبی افضلی گفت...

سلام بر آن یار گران قدر،
خیلی مطلب آموزنده نوشته اید، مگر یک عیب کلان دارد و آن اینکه فراموش کرده اید که بنویسید: خدا گفته که شما زنان تنها سفر نکنید، خدا گفته که که شما زنان...
کاش- خود، من و هرچه مردان اند را به چنین گفتار متهم نمیکردید.

من هرگز خانم ام را نمیگویم که تنها سفر نکند، اورا میگویم: خدا میگوید تنها سفر نکن، هر گاه (در نتیجه ی تنها سفر کردن) بلای بر سراش آید، نمیگویم این بلا در نتیجه ای هنجار اجتماعی بر سر اش آمده، میگویم این از نتیجه حقانیت فرامین خدا و مشیت اوست، ایمان راسخ دارم خداوند (ج) موأنس نیست

ali zada گفت...

عبدالواحد گفت...
هاتف گرامی سلام٬
خداوند را می خوانیم که همه ی مرد ها را مؤید داشته باشند تا از ستم های که در حق زن روا داشته اند بکاهند.
من وقتیکه تاریخ زن را مطالعه میکنم دلم میگیرد. روحم افسرده و ذهنم مخدوش میشود ازستم های
که مرد در حق زن روا داشته است. میگویم مرد که توانمندی ندارد تا عدالت پیشه کند کاش عدالت
خود به سراغ مرد می آمد و می آموخت که: زن عزیز است در حقش ستم مکن.
برادرافضلی قید و شرط را خدا بر زن متحمل نکرده ما کرده ایم وجامعه مان وگرنه دو گوش و دو چشم یکسان میبیند و می شنود.

ناشناس گفت...

بار هاست سوادم نمی رسد نظر کسی به نام ساکی را در اینجا بخوانم، نمی دانم کار خودش هست یا نه خودت؟ اگر این طور باشد عدمش به ز وجود

سخیداد هاتف گفت...

ناشناس محترم،
یعنی می گویید من با نام "ساکی" برای خودم نظر می نویسم؟ عرض شود که من هیچ علاقه یی به این بازی ها ندارم. اساسا جاذبه ی کارهای تصنعی برای من صفر است. ایشان هم وبلاگی دارد و می توانید بخوانیدش.
شادکام باشید.

Masuma Ibrahimi گفت...

وقتی بریده ایم شما سخن بگویید. لینک کردم نوشته خوبتان را!

ناشناس گفت...

روال نوشته های شما بر حسب آموزندگی بناشده. جامعه که زن آزاری به عنوان یک تفریح برای مردان آن جامعه رواج یافته است بیشتر از این نمیتوان انتظار داشت. شاید چندی بعد جنین یک جمله را به عنوان مقدمه برای این چیز بیابیم عقل سلیم در بدن مردان است.

547 گفت...

قربونت...
اومممم اومممم

صحرا کریمی گفت...

آقای هاتف
فکر نمیکنید همه اینها فقط بازی کردن با کلمات است؟ و زن واژه ای بس زینتی است در تمام نوشته های این روزها... واژه ها و کلمات چون دانه های ارزن و گندم هستند برای گنجشکان کوهی.

کاش حتی روشنفکر ترین مردان ما پر از تناقض نمیبودند و باور داشتند به آنچه می نویسند...

غلام نبی افضلی گفت...

عبدالواحد گرامی درود،
در قرآن و احادیث ده ها مورد احکام را میتوان یافت که در آن از فروتر بودن شخصیت حقوقی و انسانی زن در برابر مرد اشاره های صریح دارند، البته روی احادیث نمیشود چندان تکیه نمود، چون احادیث دچار تحولات و تناقضات خوداست، در میان انبوه «تقریبن» دوملیون و هفنصد هزار حدیث احادیث جعلی فراوان نیز راه یافته اند که تشخیص سره و نا سرۀ آن برای حدیث شنا سان هم دشوار کردیده. این روز ها کامپیو تر ام را به تعمیر گاه داده ام و حد اقل ده روز دیگر طول خواهد کشید که تعمیر شود، بعد از آنکه کامپیوتر ام تعمیر شد آیات فراوانی که در مورد اش در بالا نوشتم برای تان خواهم فرستاد. اگر علاقه دارید، به این آدرس nabiafzali@hotmail.com پاسخ بدهید تا ایمیل آدرس شمارا داشته باشم، ویا میتوانید در ویبلاگ ام ایمیل خود را بگذارید، موفق باشید.

ناشناس گفت...

هاتف محترم!
ﺷﯿﻮﻩ ﯼ ﻏﯿﺮ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺁﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﯼ ﺭﻧﺞ ﺁﻭﺭﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﻨﺪﯼ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﯼ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﻣﺮﺩﺍﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﺘﻤﺪﻥ ﻭ ﺿﺪ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻓﯿﺰﯾﮑﯽ ﻭ ﮐﻼﻣﯽ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ. نوشته های ساکی نام را این طور می بینم.همین است که نمی توانم بخوانم
من این را پرسیدم به خود نخورید. من هم از آن صفری که اشاره کردی خوشم نمی آید.
شاد کام باشید

Mehrwarz گفت...

من متاسفانه باورمند به این نکته نیستم که زن و مرد برابرند.
اگر بحث این باشد که حقوق مرد و زن برابر است و مردان نباید نسبت به زنان برتری طلب کن، نباید مردها زن ها را مورد زورگویی و ظلم قرار دهند، باید با زنان مهربان بوده و به آنها کمک کنند، نباید با داشتن یک زن زن دوم اختیار کنند و امثال این حرفها بنده هیچ اعتراضی ندارم.
من هم چون خیلی های دیگر معتقدم زن هم نیمه ی کامل کننده ی هر مردی است و هیچ کدام بدون همدیگر زندگی نمی توانند.
من معتقدم وقتی ظلمی به کسی می رود خواه او زن باشد و یا مرد، طرف مقابل باید بازخواست شود و صدای مظلوم چه زن و چه مرد به یک اندازه باید شنیده شود و تبعیضی در این زمینه نباید قایل شد.
اما اگر بگویید عقل زنها هم به اندازه مردهاست، توانایی های فکری و جسمی زنها هم برابر با مردهاست، من مخالفم.
متاسفانه توانایی فکری و ذهنی زنها به طور اوسط پایین تر از مردان است و به همین سبب مردها باید در اموراتی که به تصمیم گیری دقیق نیازمند است دخالت بیشتری داشته باشند. امور حساسی چون مملکت داری و قضاوت بهتر است به زنان واگذار نشود.

Mehrwarz گفت...

اکنون جوی در دنیا حاکم است که همه داد از حقوق زن می زنند. فهمیده یا نفهمیده زن را با مرد مساوی می دانند. در این میان شاید – البته نه شاید بلکه حتما- کسانی هم هستند که در زیر دل عقیده به این شعار ها ندارند اما آنها هم به کر کر رمه می روند و همین شعار ها را همصدا با دیگران سر می دهند.
زنها با مردها اساسا متفاوت هستند. همانگونه که مرد ها از نظر فیزیکی قوی ترند ، از نظر فکری و عقلی هم قوی ترند. این تفاوت عقلی که بین مرد ها و زن ها بر قرار است اینطور نیست که استعداد هایشان متفاوت باشد و هر یک در زمینه خود مقتدر تر باشد بلکه در تمام عرصه ها به طور اوسط مردها پیشتاز ترند. یک تئوری هم این است که می گویند زنها در مهارت های زبانی و گویشی قوی ترند و مردها در ریاضیات و منطق. من حتی این را هم نمی پذیرم. حتی در زمینه مهارتهای گویشی و زبانی هم مردان پیشگام تر و موفق ترند.

Mehrwarz گفت...

من چند دلیل دارم که موید این نکات است.
1- در کشورهایی که سالها و بلکه ده ها سال است تبعیض جنسی رفع شده است و یک زن اختیار کامل زندگی خود را دارد و اصلا زن بودن هیچ مشکلی هم ندارد باز هم ببینید که تعداد سیاستمداران زن بیشتر است یا مرد؟ تعداد وزیران زن در کابینه بیشتر است یا مرد؟ تعداد دانشمندان مرد بیشتر است یا زن؟ تعداد نویسندگان زن بیشتر است یا مرد؟ این تفاوت تعداد اندک نیست بلکه بسیار فاحش است. در بسیاری از کابینه ها که وزیرانی از قشر زنان حضور دارند در واقع به خاطر گریز از اتهام تبعیض جنسی و یا جذب آرای زنان است. شما فکر می کنید در امریکا مردی به قوت خانم کلینتون وجود ندارد که او را وزیر خارجه گماشته اند؟ پس اینکه میگویند به زن ها میدان داده نشده تا خود را به اثبات برسانند و دلیل عقب ماندن زنها این است که مردها هیچ وقت موقعیت مساوی با مردان را برای آنها ایجاد نکرده اند که خود را بروز بدهند حرف درستی نیست. می بینیم که حتی در کشورهایی که موقعیت ها و فرصتهای مساوی برقرار است باز هم زنان در هیچ عرصه موفق تر از مردان نیستند.

Mehrwarz گفت...

2- بسیاری از عرصه ها در زندگی اجتماعی هستند که امکانات خاصی نمی خواهند. مثلا شعر و ادبیات خیلی آزادی نمی خواهد. همین که دسترسی به کتاب داشته باشی می توانی در این زمینه پیشرفت کنی و اگر استعداد ذاتی داشته باشی می توانی مثلا شعر بسرایی. در چنین عرصه هایی نباید بین تعداد زنان و مردان موفق تفاوت چندانی داشته باشد. البته در بعضی موارد مرد بودن خودش امتیازی برای پیشرفت است. نظر به محدودیت هایی که در جوامع است مثلا اگر یک زن بخواهد انجنیر لایقی باشد برایش مشکل است. او نمی تواند به راحتی بر سر کارها و پروژها برود و تمرین کند تا یک انجنیر خبره شود. محدودیت برای او فراوان است.( تصورش را بکنید که بر سر یک پروژه ساختمانی در افغانستان یک خانم مهندس برود و به کارگر ها راه و چاه یاد بدهد). در این موارد آنانیکه محدودیت های اجتماعی را برای زنان بهانه قرار میدهند چاقویشان دسته پیدا می کند. اما قاعدتاً در مواردی که محدودیت های اجتماعی وجود ندارد و مانع پیشرفت نمی شود نباید زنان پسمانده تر باشند. مثلا برای نقاشی کشیدن چه محدودیتی برای زنان وجود دارد؟ برای خطاطی و خیاطی چطور؟ یک زن می تواند بدون دسترسی به امکانات آنچنانی شاعر، نقاش، خطاط و نویسنده شود. اما چرا نمی شود؟ البته می شوند اما به تناسب مردان بسیار کمتر. این کمتر بودن هم از لحاظ کمی است و هم کیفی. به طور مثال قوی ترین زنان شاعر در میان فارسی زبانان کیها هستند؟ شاید پروین اعتصامی و فروغ و سیمین را نام بگیرید. آیا آنها قابل مقایسه با سهراب، نیما، شاملو و یا حتی کاظم کاظمی هستند؟ تازه من معاصرینش را نام گرفتم. نخواستم آنها را با حافظ و سعدی مقایسه کنم. پس اینکه میگویند به زنان میدان داده نشده که استعداد خود را به نمایش بگذارند درست نیست. میدان هایی که آزادی نمی خواهند هم در تصرف زنان نیستند.

Mehrwarz گفت...

3- دلیل دوم می تواند این گونه هم تعبیر شود که اگر زنان به گفته بعضی از دانشمندان در عرصه های احساسی و گویشی استعداد برتر دارند درست باشد می بایست زنان در شعر و ادبیات و نقاشی و تخیل جلوتر از مردان باشند در حالی که این طور نیست.
4- جالب تر از همه اینست که زنها حتی در رشته هایی که مخصوص بانوان است هم سرآمد نیستند. مثلا آشپزی کاری است که از قدیم تا کنون توسط زنان انجام می گرفته ولی در آشپزی هم شما یک آشپز حرفه ای مرد را با یک آشپز حرفه ای زن مقایسه کنید کدام موفق ترند؟ در هتل های پنج ستاره و رستورانت های معروف دنیا، زنها آشپزی می کنند یا مردان؟ در همین افغانستان خودمان وقتی تعداد مهمان های یک مراسم از 50 بگذرد دیگرکار زنان نیست. باید از آشپز مرد کارگرفت. یا به طور مثال خیاطی کاری است که یک سر پنجه ظریف زنانه می خواهد. اما در همین کار ها می بینید که ورزیده ترین و ماهر ترین خیاط ها هم مردان هستند. پس زنها حتی در رشته هایی که مخصوص خودشان است هم عقب ترند.

Mehrwarz گفت...

5- چرا در مسابقات مختلف زنان را هرگز با مردان مسابقه نمی دهند؟ شاید در جواب بگویید تو کله ات خراب است. یک زن چطور مثلا در مشت زنی یا کشتی گیری با یک مرد مسابقه بدهد؟ اما من فقط مسابقاتی را نمی گویم که در آن اندام مردانه برنده است. مثلا چرا مسابقات شطرنج مردان و زنان جدا گانه است؟ شطرنج مثلا چه ربطی به جنسیت یا اندام دارد؟ چرا مسابقات علمی مردان و زنان جداگانه است؟ این به خاطر اینست که مسابقه مرد و زن مسابقه غیر عادلانه است. در این مسابقات هرگز بردی برای زنان نخواهد بود.
حالا شما بگویید که زنان در کدام رشته پیشتازند؟ فکر نمی کنم حتی یکی را هم بتوانید بگویید.

Mehrwarz گفت...

البته تمام آنچه در بالا گفتم نباید بی احترامی به زنان حساب شود. من مانند تمام انسانهای دنیا مادرم را خیلی دوست داشتم. مادرم یک فرشته بود. خیلی مهربان، با حوصله و نجیب.
اکنون همسرم را هم خیلی دوست دارم. همیشه به میلش رفتار می کنم. هیچ وقت طاقت دوری اش را ندارم.
من معتقدم زن زیباترین جلوه ی هنرنمایی خداوند است. زن اوج ظرافت و زیبایی و طنازی است. زن فقط از مرد یک چیز می خواهد: محبت و عشق. اگر این را به او دادی همه زندگی اش را فدایت خواهد کرد.
زنها صدبرابر مردها با حیاتر، نجیب تر، با وفاتر و مهربان تر هستند.
با تمام اینها حقیقت این است که مردها از نظر جسم و اندام و نیز از نظر توانایی های فکری و عقلی از زنان تواناترند.

 
Free counter and web stats