سربازی که در قندهار شانزده نفر را کشت، گفته که پس از آن ماجرا نسبت به امنیت شخصی خود نگران است.
داستان زخم و نمک را که می دانید.
۶ نظر:
شب ستا
گفت...
من نمی دانم با این موضوع چگونه برخورد کنم. از طرفی می دانم که این فرد دست به جنایت زده و باید طبق قوانین مدنی دستکم به حبس ابد محکوم شود. از طرفی نمی خواهم روی این موضوع مانور بدهم. چرا؟ چون می ترسم این حوادثی که پیوسته ادامه دارد و درین یکی دو ماه شدت گرفته و بعید نیست که در آینده ی نزدیک باز هم ازین قبیل حوادث رخ دهد, موجب بروز هر چه بیشتر خشم مردم و در صورتی که از کنترول خارج شود, منجر به یک شورش همگانی شود. و همانا این در جهت منافع مردم نیست. حالا این نمک هم به زخم های شان پاشانده شود.
من با انکه دلم به حال زنان و کودکان کشته شده می سوزد اما من گناه را به گردن طالبان می دانم.
اگر طالبی در ان منطقه نمی بود و اگر از کودکان و زنان برای خود سپر درست نمی کرد باور کنید که این اتفاق هم نمی افتاد.
از طرفی، این برای من خیلی ازار دهنده است که بعد از این حادثه، طالبان بیشتر از سی نفر غیر نظامی را کشته اند اما هیچکس نه انتقادی می کند، نه حرفی می زند و نه گویا ان سی نفر هم انسان بوده اند. چرا؟؟
چون به نظر روحیه ای خارجی ستیزی و سنتی ما مردم، برای تبر طالبان دسته شده است. و از طرفی، کرزی و تیم قومگرایش، به صورت اگاهانه از اشتباهات نیروهای بین المللی استفاده کرده تلاش می کنند به نحوی حاکمیت قبیلوی را به صورت غیر مستقیم با تکیه بر تهدید طالبان، تحکیم کنند.
وقتی طالبان بی گناهان را می کشند هیچکس حرف نمی زند. طالبان در بعضی مناطق حتی مردم عادی یک منطقه را تحت محاصره نگه می دارند. نمونه اش در غزنی.
به نظر من، جهل و تعصب، می رود که پایه های نابودی کشوری به اسم افغانستان را محکم کند.
سلام هاتف بزرگوار، داستان های زخم و نمک بیش از حد (حد هم باید داشته باشد؟) بر بی گناهان تکرار شده، چنان بیش از حد تکرار شده که ما کرخت شده ایم، سیاه بختانه معلوم نیست تا کدام آخر ها باز تکرارگردد. با دا و صد بادا که وقت آن برسد که مردم افغانستان در کل و به خصوص قومیت پشتون این را بدانند که تحمل همدیگر بهتر از تحمل هر روز تکرار شوندۀ داستان زخم و نمک می باشد. نمیدانم با چه معجزۀ میشود مردم افغانستان را فهاند که از جیز های دل بکنند و به چیز های دل بدهند؟ از خارجی ها: چین، چچین، پاکستان، ایران، تازی، نازیها، انگلیس ها، آمریکا و از سخت گیریهای فرهنگ سنتی-قبیلوی. به: تساهل، تحمل، کثرت گرایی، فرهنگ جدید و علمی.
آدم برای بودن، چقدر نیاز دارد؟
-
غذا. خوردن م را خیلی ساده کرده ام. همه چیز در نزدیک ترین حالت طبیعی اش.
آخرین باری که کنسرو خوردم را یادم نمی آید. سبزیجات و میوه تازه، مرغ و گوشت
که خو...
این همه سختی ارزش دارد؟
-
بهترین نعمتی که من در این دنیا بزرگ با این همه تظاهر دارم اینکه 1 پدر دارم
که همتا نداره. پدری که برام بهترینه همه جا همراهم هست بعضی وقت ها با خودم
میگم چ...
«میروی و گریه می آید مرا»
-
جلال نوجوان را سریع و محکم در آغوش می گیرم و خداحافظی می کنم. کوچکترین عضو
خانواده ماست که حالا در هند درس میخواند. دانش آموزست و بعد از رخصتی زمستانی
در ک...
پس از ماهها...
-
روزهايي است كه بي دليل شاد و خوشحالي، وقتهايي هم هست كه غمگين يا حداقل بي
حوصله هستي، بدون دليل، بي آنكه بداني اين غم در كجا ريشه دارد، از كجا آب
ميخورد و...
روز مرگی...
-
آوازِ پرنده در صبحگاهان از آنسوي كوه طنين انداز كه مي شود؛ چشمانم را مي
گشايم؛ موهايم را شانه مي زنم و لبهايم را سرخ مي خندم قاه قاه. تمام روزمرگي
من فقط ش...
EsmatZeerak.Com
-
Hi, for those of you still visiting this neglected-piece-of-me, please
visit esmatzeerak.com. It’s much better and frankly more entertaining.
وبلاگ جدید
-
من بعد دوست دارم نوشته هایم را که معطوف به تجارب زندگی در ملبورن است در
وبلاگ "سلام ملبورن" بنویسم که فکر می کنم بیشتر به درد کسانی بخورد که ساکن
این شهر ...
سه شعر تازه
-
لغزش شبی که خم شدی و چادرت ز سر لغزید به روی شانه و از شانه بیشتر لغزید به
خنده شانهی احساس را تکان دادی که چادرت ز سر شانه تا کمر لغزید... گره زدی
به کمر...
۶ نظر:
من نمی دانم با این موضوع چگونه برخورد کنم. از طرفی می دانم که این فرد دست به جنایت زده و باید طبق قوانین مدنی دستکم به حبس ابد محکوم شود. از طرفی نمی خواهم روی این موضوع مانور بدهم. چرا؟ چون می ترسم این حوادثی که پیوسته ادامه دارد و درین یکی دو ماه شدت گرفته و بعید نیست که در آینده ی نزدیک باز هم ازین قبیل حوادث رخ دهد, موجب بروز هر چه بیشتر خشم مردم و در صورتی که از کنترول خارج شود, منجر به یک شورش همگانی شود. و همانا این در جهت منافع مردم نیست. حالا این نمک هم به زخم های شان پاشانده شود.
من با انکه دلم به حال زنان و کودکان کشته شده می سوزد اما من گناه را به گردن طالبان می دانم.
اگر طالبی در ان منطقه نمی بود و اگر از کودکان و زنان برای خود سپر درست نمی کرد باور کنید که این اتفاق هم نمی افتاد.
از طرفی، این برای من خیلی ازار دهنده است که بعد از این حادثه، طالبان بیشتر از سی نفر غیر نظامی را کشته اند اما هیچکس نه انتقادی می کند، نه حرفی می زند و نه گویا ان سی نفر هم انسان بوده اند. چرا؟؟
چون به نظر روحیه ای خارجی ستیزی و سنتی ما مردم، برای تبر طالبان دسته شده است. و از طرفی، کرزی و تیم قومگرایش، به صورت اگاهانه از اشتباهات نیروهای بین المللی استفاده کرده تلاش می کنند به نحوی حاکمیت قبیلوی را به صورت غیر مستقیم با تکیه بر تهدید طالبان، تحکیم کنند.
وقتی طالبان بی گناهان را می کشند هیچکس حرف نمی زند. طالبان در بعضی مناطق حتی مردم عادی یک منطقه را تحت محاصره نگه می دارند. نمونه اش در غزنی.
به نظر من، جهل و تعصب، می رود که پایه های نابودی کشوری به اسم افغانستان را محکم کند.
روشن
مگر در قندهار چیزی شده؟
داستان زخم و نمک شاید این است که در در و بر ما هر روز صدها تن سلاخی می شوند اما تحصیلکردگان (نه روشنفکران) از مشاهدات عمیق فلسفی خویش می گویند.
همان ناشناس
همان ناشناس گرامی،
این بار به اصطلاح حرف حساب زدی. توفان نوح نمی شود اگر همیشه به جای مسخره کردن از این تذکرهای مفید بدهی. تشکر.
سلام هاتف بزرگوار،
داستان های زخم و نمک بیش از حد (حد هم باید داشته باشد؟) بر بی گناهان تکرار شده، چنان بیش از حد تکرار شده که ما کرخت شده ایم، سیاه بختانه معلوم نیست تا کدام آخر ها باز تکرارگردد.
با دا و صد بادا که وقت آن برسد که مردم افغانستان در کل و به خصوص قومیت پشتون این را بدانند که تحمل همدیگر بهتر از تحمل هر روز تکرار شوندۀ داستان زخم و نمک می باشد. نمیدانم با چه معجزۀ میشود مردم افغانستان را فهاند که از جیز های دل بکنند و به چیز های دل بدهند؟
از خارجی ها: چین، چچین، پاکستان، ایران، تازی، نازیها، انگلیس ها، آمریکا و از سخت گیریهای فرهنگ سنتی-قبیلوی.
به: تساهل، تحمل، کثرت گرایی، فرهنگ جدید و علمی.
سلام دوباره،
هاتف عزیز و خوانندگان گرامی، سری به ویبلاگ خورجین
بزنید،http://khorjein.blogfa.com/
مطلبی را در رابطه با هشت مارچ نوشته ام.
ارسال یک نظر