۱۳۹۰ اسفند ۱۸, پنجشنبه

باز- جرقه


مهرگان در وبلاگ اش نوشته:

« مدتی می شود دست و دلم به شعر یا خاطره ی نمی رود که برای تان اینجا بگذارم، دلزده شده ام برای این که در عوض برایم پیشنهاد همخوابگی می دهید. برایم آدرس هوتل با شماره تلفون می نویسید. و چون عکس العملی نمی بینید مرا به همدیگر مثل یک توپ، پاس می دهید و بعد از شما رفیق تان از آن سر کره ی خاکی به گفته ی ایرانی ها لاس زدن را شروع می کند. اوایل عصبانی می شدم، فحش خواهر و مادر می دادم. بعد ها فکر می کردم که چرا چیزی نوشتم که باعث شده این گونه فکر کنید. بعد ها گریه می کردم. بعدتر ها نوشته های وبلاگم را حذف می کردم. حالا ولی آدم ها را از زندگی ام حذف می کنم. این یعنی عکس العمل یکی از طالبانی که در من زندگی می کند».

این یک متن اصیل است. از کسی که با شجاعتی کم نظیر پیش گام تولید این گونه متن ها در افغانستان بود. ولی وقتی تلخ کام تر شد خواننده گان خود را محروم کرد.

۱ نظر:

شب ستا گفت...

حدس اش را می زدم که چنین اتفاقی بیافتد. مزاحم ات ها را می گویم.

 
Free counter and web stats