در افغانستان مناقشه بر سر فارسی و دری گویی تا ابد ادامه خواهد یافت؛ هر روز به بهانه یی. در این میان آنچه اعصاب آدم را خراب می کند استدلال کسانی است که سعی می کنند اثبات کنند که فارسی و دری یکی اند. آخر این استدلال کار دارد؟
من می نویسم :
" دیروز موش ِ غول پیکری بلندگو به دست بر بام همسایه ی ما نشسته بود و اعلامیه ی گاو ها در مورد اعتصاب غذای سیب زمینی ها و بادرنگ ها را می خواند".
حال، شما اگر در ایران و افغانستان می فهمید که در این جمله ی دو قسمتی چه گفته شده ، همین کافی است که بگوییم زبان فارسی و دری یکی است. اگر در افغانستان نمی دانیم که "سیب زمینی" چیست و اگر در ایران نمی دانیم که "بادرنگ" چیست، مهم نیست. بقیه ی جمله را که می فهمیم. من که فارسی/دری را از مادر و پدر خود آموخته ام و تردیدی نیست که زبان من و آن ها یکی است، وقتی می گویم " سپهر" مادرم نمی داند سپهر یعنی چه. اما این زبان من و مادرم را دو زبان نمی سازد. این چه منطقی است که مثلا در یک کتاب ِ فارسی صدهزار کلمه را بخوانیم و بفهمیم و آن وقت به خاطر ده کلمه یی که نفهمیده ایم بگوییم: " والله این کتاب به زبان دیگری جز زبان مادری من – یعنی زبان دری- نوشته شده."! چه طور است که مثلا صدهزار کلمه ی مشترک فارسی را دری و دری را فارسی نمی کنند، اما دو کلمه ی سیب زمینی و بادرنگ فارسی و دری را به دو زبان متفاوت تبدیل می کنند؟
اکنون ، به عکس ِ وضعیت بالا توجه کنید و این جمله را بخوانید (یعنی واقعا بخوانید):
" بتیب ان دش کهنا بور کتامین سا مشکل نیگ توامی فاکولته شیها سمونکریتو".
خیلی هیجان دارد، نه؟! در این جمله کلمه ی " مشکل" و کلمه ی " فاکولته" را فهمیدیم. با وجود این، هیچ آدم عاقلی به خاطر این که در این جمله دو کلمه ی دری آمده اند ( مخصوصا فاکولته اش) نمی گوید که این جمله به زبان دری نوشته شده است. همین طور کسی نمی تواند بگوید که این جمله به زبان فارسی نوشته شده. خوب، اگر دو لغت مشترک میان دو زبان نمی تواند آن دو را یکی کند، دو لغت متفاوت در یک زبان هم نمی تواند آن زبان را به دو زبان تبدیل کند.
در جمله ی " دیروز موش ِ غول پیکری بلندگو به دست بر بام همسایه ی ما نشسته بود و اعلامیه ی گاو ها در مورد اعتصاب غذای سیب زمینی ها و بادرنگ ها را می خواند"، شما می توانید به عنوان یک فارسی زبان یا یک دری زبان بگویید که آنچه در این جمله آمده کاملا مزخرف است اما نمی توانید بگویید که اصلا نفهمیده اید در این جمله " چه " گفته شده. شما یا اساسا نفهمیده اید در این جمله "چه" گفته شده ( و در آن صورت شما نه فارسی می دانید و نه دری)، یا فهمیده اید که "چه" گفته شده ( و در آن صورت شما هم فارسی می دانید و هم دری).
همین فردا یک ایرانی و یک افغان به من می گویند : " من با این نظری که در تازه ترین نوشته ی وبلاگ ات آورده ای موافق نیستم. به نظر من فارسی و دری دو زبان اند".
و من ناگزیر باید بگویم: " حتما یکی از شما دروغ می گویید. امکان ندارد آن یادداشت من همزمان هم برای یک فارسی زبان و هم برای یک دری زبان قابل فهم بوده باشد".
بعضی از هم وطنان ما گاه استدلال هایی از این نوع هم می کنند که چون رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی ایران در امور افغانستان پیوسته دخالت می کند و ما این دخالت ها را به شدت محکوم می نماییم بنا بر این از نظر علمی واضح و مبرهن می گردد که دری و فارسی یکی نبوده و خداوند بزرگ به ما توفیق عطا کند که از بنده گان صالح او بوده و باز هم محکوم می نماییم.
۷ نظر:
این درست مثل فرق انگلیسی بریتانیا و امریکاست، که گاهی کلمه ها ی هم را نمی فهمند، که گاهی معنی یک کلمه کاملا و صد در صد متفاوته و در معنای جمله دچار اشتباهات فاحش می شن افراد و غیره.....
مثل فرق ایتالیایی سوییس و ایتالیا
مثل فقر فرانسوی فراسنه و بلژیک و کانادا و کشورهای افریقایی
و .....
این دلیل بر نام متفاوت زبان نیست، صرفا گویش محلی ای از یک زبان است. همانطور که در ایران هم شیرازی ها، یزدی ها، بوشهری ها، اراک یها، کردها، خراسانی ها......... هر کدام کلمات و اصطلاحات و عبارایت دارند که بیقه ایران نه تا حالا شنیدن، نه اصلا می فهمن یعنی چی، نه حت یممکنه کل جمله رو هم نفهمن. این یعنی هر کدوم اینا یه زبانند؟ نه
این تفاوت گویشهای محلی یک زبان واحد هست
تازه مثلا خود کردها، ۴-۵ گویش مختلف دارند، خود هر قومی، همینطور باز که ممکنه حرفای همدیگه رو هم درست نفهمند
این طبیعیه، اصلا عادیه، و بخشی از هر زبانیه
این یکه شما گفتید درست مثل تفاوت انگلیسی امریکا و انگلیسی بریتانیاست که در بعضی مواقع کلمات هم را نم یفهمند، یا یک کلمه در یکی اصلا در دیگری وجود ندارد، یا یک کلمه معنایی صد در صد متفاوت دارد، و کلا معنای جمله را عوض می کند و ...
درست مثل تفاوت فرانسوی فرانسه و بلژیک و کانادا و افریقا،
درست مثل تفاوت ایتالیایی ایتالیا و سوییس
درست مثل تفاوت آلمانی کشورهای مختلف آلمانی زبان
درست مثل تفاوت چینی کشورهای مختلف
این دلیل نیم شه اینها دو زبان مختلف باشند، بلکه صرفا گویشهای محل یاز یک زبان واحد هستند
همانطور که در خود ایران هم یک شیرازی کلمات یا جملات و اصطلاحاتی رو بکار می بره که برای بیقه ایران اصلا قابل فهم نیست، نه تنها تا حالا کلمه را نشنیده اند که اصلا کل جمله رو هم نمی تونن بفهمند، یک یزدی همینطور، یک اراکی، یک کرمانشاهی، یک .......
آیا هر کدام از اینها یک زبان متفاوت هستند؟!!! مسلما نه، اینها گویشها یمختلف از یک زبان واحد هستند که هر کدام، کلمات، اصطلاحات، لهجه ها، عبارات، ضرب المثل ها و غیره خودشان را دارند که برای بقیه مردم فارسی زبان قابل فهم نیست. من شخصا فکر میکنم زیباترین فارسی رو تاجیک ها صحبت می کنند، اما آيا این یعنی آنچه در ایران و افغانستان صحبت می شه فارسی نیست؟ هست، اما گویشها متفاوتند
همین حالت در مثلا زبان کردی هم هست،
در همه زبانهایی که در کشورهای مختلف صحبت می شن، یا در نواحی پهناور صحبت می شن هست.
من با شما موافقم. یاد مان باشد که در جهان مواردی زیادی است که یک زبان را در کشورهای مختلف با نامهای مختلف می نامند. مثلا در رومانیا می گویند رومانیایی و در مولدوا همین رومانیایی را می گویند مولدوایی.
این حق هر مرد است که زبان شان را چه بنامند. ایرانی ها در این مورد باید کمی هم با دید باز بنگرند.
در تاجیکستان هم ب فارسی می گویند تاجیکی.
و در هزاره جات هم می گوییم هزارگی. این اها خود در حقیقت مشخصه ای این زبان است.
فارسی و هزارگی و تاجیکی و دری یک زبان هستند اما مرزهایی ظریف و بسیار مهم این گویش ها را از هم دور می کنند که در حقیقت این مرز ها برای شناخت تاریخ و مردمان و فرهنگ گویندگان این زبان کهن، اساسی و مهم هستند.
من شخصا طرفدار یک سان سازی در زبان فارسی نیستم و معتقدم که گویش های زبان فارسی ، میراث گرانبهایی است که بای حفظ شوند.
جلیل
تا جاییکه من میدانم، این جنجال ها و بگو مگو ها بخشی از سیاست خارجئ یک ویا دو تا از کشور های استعماریست... آنانیکه با احمدشاه ابدالی کشور فغان ستان را بنا نهادند، نمیخواهند زبان فارسی دری رشد، اتحاد، و کامیابی داشته باشد. "تفرقه انداختن و حکومت کردن" بهترین وسیله برای استعمار و استثمار توده هاست... پشتون ها فعلاً یک وسیله و آلۀ دست هستند در دستان استعمار جهانی... بدرود
به نظرم این استعمار استعمار کردن کم کم بی مزه می شود. افغانستان را استعمار به وجود نیاورده است. این یک درک نادرست از تاریخ منطقه است.
زبان فارسی هم نه بمب اتم است و نه بمب هایدوژنی که بتواند موازنه ای قدرت را در سطح منطقه و جهان تغییر بدهد.
مثلا فرض کن که تمام فارسی زبانان افغانستان، ایران و تاجیکستان یک کشور تشکیل دادند. این چه تغییری در موازنه ای قدرت بین المللی ایجاد می کند؟ وانگهی، اختلافات مذهبی و نژادی و قومی میان فارسی زبانان را نه استعمار بوجود اورده است و نه هم این اختلافات خیلی تازه هستند.
احمدشاه مسعود خودش در مصاحبه اش می گوید که با شکست غرب کابل، لانه های جاسوسی ایران را از بین بردیم. ایا او هم پشتون بود؟
فکر می کنم که ادبیات جمهوری اسلامی در ذهن بعضی از ما افغانها انقدر ریشه دوانده که گاهی ما از درک دیدن واقعیت های دور و بر مان هم عاجز می کند.
دمبوره چی
ادامه دارد و خواهد داشت. تنها راه اش هم شروع جنگی دیگر در افغانستان است و آن وقت فکر همه به طرف دیگری خواهد رفت!
با سلام و خسته نباشید به شما
ممنون از وب پرمحتوای شما
من زیاد با زبان دری آشنایی ندارم
ولی فکر کنم کاملا با فارسی متفاوت باشد
پایدار باشی
ارسال یک نظر