گفته می شود که شاهین نجفی – خواننده ی رپ ایرانی- در یکی از ترانه های خود به امام نقی توهین کرده است. یکی از روحانیان ( آیه الله مکارم شیرازی) گفته است که هر مسلمانی که به امامان شیعه توهین کند مرتد است. حکم مرتد هم که می دانیم اعدام است. من در این چند روز فکر می کردم که وقتی کسی مرتد می شود چه کار می شود؟
تصور کنید که در یک هفته ی معین چند هزار پیلوت یا خلبان در چندین شهر بزرگ جهان سر کار خود نروند و بگویند که به نظر ما پرواز کردن با طیاره عمل زشتی است و باید از آن پرهیز کرد. در نتیجه ی این تصمیم بسیاری از چیزها در زنده گی هزارها و میلیون ها آدم به هم خواهند ریخت. یا تصور کنید که جمع بزرگی از طبیبان بیانیه یی منتشر کنند و در آن بگویند: " ما ده هزار جراح قلب به این نتیجه رسیده ایم که جراحی کار غلط و بی معنایی است و بنا بر این تصمیم گرفته ایم که دیگر دست به این کار نزنیم". این تغییر دید ها و تصمیم ها پی آمدهای سهم گینی در جامعه خواهند داشت. چرا که با نظم و ساز و کار واقعی زنده گی در این زمانه ناسازگار می افتند و عملا شکاف هایی در حیات جمعی ما ایجاد می کنند که با چیزهای دیگر نمی توان پر شان کرد. مثلا نمی توان گفت که سفر با طیاره چیز مهمی نیست و از این پس از طریق دیگری به سفرهای مان ادامه می دهیم.
حال، فرض کنید کسی بگوید که من به این نتیجه رسیده ام که امامان شیعه – یا اصلا همه ی چهره های مرکزی اسلام- آدم های بدی بودند و من قبول شان ندارم. در این جا چه کار می شود؟ وقتی که کسی چنین موضعی را بیان می کند ، ما انتظار داریم چه اتفاقی بیفتد یا خواهد افتاد؟ هیچ کس نمی تواند بگوید که وقتی که کسی نسبت به امامان شیعه یا چهره های دیگر اسلام بی اعتقاد شود، سر از فردا سر کار نخواهد رفت. نمی توان گفت انکار بزرگان اسلام یا اهانت به آن ها چرخه ی تولید اقتصادی یا فرهنگی در یک جامعه را از کار خواهد انداخت. نمی توان گفت انحراف از عقاید شیعی یا اسلامی سبب خواهد شد که بیماری های مهلک درمان ناپذیر در جامعه شایع شوند.
پس چه کار می شود؟ چرا ما از مرتد شدن آدم ها می ترسیم؟ چرا ارتداد آن قدر ترس آور است که باید شخص مرتد را اعدام کرد؟
به پاسخ این سوال ها بر می گردم. اما پیش از آن می خواهم به وجه دیگری از این مساله بپردازم: روحانیان مسلمان پیوسته می گویند که اسلام دین هدایت و سعادت است و تاکید می کنند که سعادت آدمی تنها در برخورداری های مادی و دنیوی نیست. می گویند که انسان اگر بخواهد به سعادت واقعی برسد باید از نظر معنوی نیز توانگر شود. اسلام هم بهترین راه ها را برای توانگر شدن در عرصه های مادی و معنوی نشان داده است و به همین خاطر دین کامل است. حال، یکی از لازمه های منطقی این سخنان این است که آنانی که از اسلام دور مانده اند در واقع از هدایت و سعادت دور مانده اند. اگر "هدایت یافتن" همان یافتن ِ راه راست و روشن باشد و اگر سعادت- با هر معنای اش- خوش حالی و خوش بختی را در دل خود داشته باشد ، آن گاه اسلام دین روشنی و خوش حالی و خوش بختی است. اگر شما از یک روحانی مسلمان بپرسید که اسلام تا کی دین روشنی و خوش حالی و خوش بختی است، ممکن است بگوید : " این چه سوالی است؟ مگر اسلام تاریخ مصرف دارد؟ این دین همیشه و در همه حال و در همه جا دین هدایت و سعادت است". این پاسخ دل گرم کننده است. یعنی اگر اسلام چنین دینی باشد ، رو آوردن به آن نه فقط مشکل نیست، دل پذیر هم هست.
اما پرسش این است که حکم مرتد در کجای این معادله می نشیند؟ مرتد کسی است که اول اسلام را به عنوان دین هدایت و سعادت پذیرفته (و فرض کنید که می دانسته دینی را انتخاب می کند) اما بعدا از این دین خارج شده است. حال، اگر دین اسلام در همه حال و در همه جا دین روشنی و خوش حالی و خوش بختی باشد، خروج افراد از این دین نباید بر این خاصیت های اسلام تاثیری بگذارد. کسی که مرتد می شود حد اکثر خودش را از شعاع هدایت بخشی و سعادت بخشی اسلام محروم می کند. اسلام که نباید شمشیر بگیرد و دنبال او بیفتد که تو چرا خودت را از روشنی و خوش حالی و خوش بختی محروم می کنی. وقتی که شما مرتدی را اعدام می کنید در واقع به او می گویید: " تو حالا مثل گذشته از آن روشنی و خوش حالی و خوش بختی که به نظر ما در مسلمانی داشتی بهره مند نیستی، بنا بر این ما آمده ایم که ترا بکشیم"! این غریب نیست؟ مگر قرار نیست که همیشه و در همه حال و در همه جا ( بنا بر ادعای اسلام) به کسی که روشنی ندارد روشنی بدهیم و به کسی که از خوش حالی و خوش بختی محروم شده خوش حالی و خوش بختی عرضه کنیم؟ این چه کاری است که کسی را که زنده است بکشیم و همان حد اقل " حال ِ زنده بودن و بخت ِ زنده گی کردن" را از او بگیریم ، چون فکر می کنیم که او خوش حال و خوش بخت نیست و در تاریکی به سر می برد؟ نیست که بر سر دار روشنی خیلی زیاد است و حال آدم بسیار خوش می شود؟!
پس چرا ما از مرتد شدن آدم ها می ترسیم؟ چرا ارتداد آن قدر ترس آور است که باید شخص مرتد را اعدام کرد؟
اگر ارتداد را یک بیماری معنوی بدانیم ( از باب مماشات با آیت الله مکارم های این جهان)، طبیبان به معالجه ی بیمار همت می کنند. هیچ طبیب عاقل و مسئولی نمی گوید: " درد پیشانی ِ این بیمار خیلی شدید است. ببرید گردن اش را بزنید"! اما روحانیان مرتد کش دقیقا همین کار را می کنند. چرا؟ برای این که تمام دستگاه دین در دست این روحانیان ابزار سلطه است. برای این روحانیان جان و عزت آدمی ارزشی ندارد. آنچه ارزش دارد دستگاه پیچیده و گسترده دامنی از خرافه و نادانی و ستم و تاریکی است که سلطه ی آنان بر جان های آزاد را ممکن می کند. کل ماجرا ماجرای قدرت است و نه حقیقت و رستگاری آدم ها.
مرتد شدن آدم ها هیچ آسیبی به هیچ چیز این جهان نمی زند. تنها آسیبی که می رساند به دستگاه ِ سود آور سلطه ی دین فروشان است. آنانی که حکم ارتداد صادر می کنند و بر جایی نشسته اند که بر این کار توانای شان کرده است، واقعا هم خوش حال و خوش بخت اند. حال شان خوش است چون قدرت دارند و می توانند پسند و نا پسند های شخصی خود را بر دیگران تحمیل کنند. بخت شان خوش است چون در زمانه یی و در جاهایی زنده گی می کنند که می توانند میلیون ها آدم را بر گرد افسانه یی چند افسون کنند و از نادانی خلق همواره بهره بکشند.
۴ نظر:
این آهنگ دنباله ی "کمپین یادآوری امام نقی به شیعیان" است که بیش از یک سال است در فیسبوک به راه افتاده.
این متن آهنگ است:
نقی تو رو قسم به شوخ طبعیت
به این بیرون از گود تو تبعید
به آلت بزرگ زندگانی
که پشت ما نشسته رو به تهدید
نقی تو رو به طول و عرض تحریم
دلار رو به رشد و حس تحقیر
نقی تو رو به امام مقوایی
به طفل علی گوی توی رحم گیر
به درس فقه تو اتاق عمل بینی
به آقا و تسبیح و جا نماز چینی
نقی تو رو به انگشت شیث رضایی
به دینی که اوت شده و فوتبال دینی
آی نقی...حالا که مهدی خوابه ما تو رو صدا میزنیم آی نقی
تو ظهور کن که ما آماده تو کفنیم آی نقی
حالا که مهدی خوابه ما تو رو صدا میزنیم آی نقی
تو ظهور کن که ما آماده تو کفنیم آی نقی
نقی تو رو قسم به عشق و ویاگرا
تو رو به لنگ های هوا شده و چاکرا
تو رو به سنگک و مرغ و گوشت و ماهی
سینه سلیکونی و بکارت راه راه
نقی تو رو به ممه های گلشیفته
به آبروی نداشته که از ما ریخته
نقی تو رو به نژاد آریایی
به پلاکی که به گردن آویخته
نقی جون من تو رو به شوشول فرنود
۳ هزار میلیارد زیر گنبد کبود
خلیج فارس و ارومیه هم قصه بود
راستی اسم رهبر جنبش سبز چی بود؟
آی نقی...حالا که مهدی خوابه ما تو رو صدا میزنیم آی نقی
تو ظهور کن که ما آماده تو کفنیم آی نقی
حالا که مهدی خوابه ما تو رو صدا میزنیم آی نقی
تو ظهور کن که ما آماده تو کفنیم آی نقی
آی نقـــــــــــی ای نقــــــــی آی نقـــــــــــــی
آی نقـــــــــــــــی آی نقــــــــــــــی آی نقــــــــــــــــــــــــــی
به رحلت جان گوز امام امت
به سیاسیون فسیلی تو غربت
به بیوه های با کلاس پلاس دیسکو
به بحث های روشن فکری تو چت
به غیرت مرد های اون کاره
به زنان مدافع حقوق مرد
به انقلاب رنگی از تو تلویزیون
به ۳ % جمعیت کتاب خون
تو رو به شعار های آبکی و توخالی
نقی تو رو به این جماعت حالی به حالی
صبح زنده باد میگن و شب مرده باد
به قهرمان های قصه های خیالی
آی نقی...حالا که مهدی خوابه ما تو رو صدا میزنیم آی نقی
تو ظهور کن که ما آماده تو کفنیم آی نقی
حالا که مهدی خوابه ما تو رو صدا میزنیم ای نقی
تو ظهور کن که ما آماده تو کفنیم آی نقی
آی نقـــــــــــی آی نقــــــــی آی نقـــــــــــــی
آی نقـــــــــــــــی آی نقــــــــــــــی آی نقــــــــــــــــــــــــــی
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااای نــــــــقــــــــــــــی
با این عکس
http://2012-03-18.ygx.net/2012/05/Shahin-Najafis-new-Song-called-Ay-Naghi-cover.jpg
این عکس خیلی ها را کفری کرده!
من با جمعی از بچه های انجمنی درین مورد بحث کردم. تعدادی از آن ها می گویند که به اعتقادات ما توهین شده و این آزادی بیان نیست!
در مورد مرتد شدن هم من فکر می کردم که منطق این ها این است که ارتداد باعث تشویق دیگران می شود که این دین را کنار بگذارند و همانا پایه های دین به لرزه خواهد افتاد! که باید با اعدام جلو اش را گرفت! نه اینکه خود شخص چه بلایی سرش می آید. اصولن در اسلام "فردیت" معنایی ندارد!
خیلی عالی است، آقای هاتف همیشه زیبا می نویسی من هم از جمله علاقمندان وبلاگت هستم و وبلاگت خوشم آمد روی وبلاگم لینک کردم. میتوانی ببینی www.beganna.blogspot.com
سلام استاد هاتف،
چه استد لال جاندار و زندۀ نموده اید، هوش و شهامت شما هم امید است و هم ستودنی.
دین و سلطۀ دینی فقط میتواند در سایۀ ترس و ارعاب به بقای خود ادامه دهند، اگر مردم بتوانند بدون ترس، در مورد ائمۀ دوازده گانه بنویسد، آنگاه از آنها چهره های سست و مال اندوز، اما در پس دیوار های آهنین قداست به نمایش گذاشته می شود. زندگی بسیاری از امامان را که بررسی کنیم، می بینیم که حرم سراهای داشته اند که در آن تا صد زن (کنیز) می زیسته اند، امام حسن که به قهرمان ازدواج نیز شهرتی دارد، میگویند ایشان صد بار ازدواج کرده است، حال اگر کسی در مورد ایشان بقول ایرانی ها دهن کج کند باید مرتد و یا مباح الدم شمرده شود!!! پس باید هرکس امیر حبیب الله را در مورد اش خدا نخواسته بی حرمتی کند با ید جزای اش چه باشد!!!
تا مرتد نشدم بهتر است که بروم
ارسال یک نظر