ساکی (نویسنده ی وبلاگ
چون درخت فروردین...) در مورد یادداشت جناب مهرورز (نویسنده ی وبلاگ
افغانستان امروز) در پست قبلی این نظر را نوشته است:
چند نکته در مورد نظر آقای مهرورز که در وبلاگ تان نشر کرده اید، پشت سر هم به ذهنم رسید:
1. جناب مهرورز با پایین دانستن توانایی فکری زن در واقع جمله هایی ابتدایی شان را نقض کرده اند. تبعیض وقتی وجود دارد که همین پایین بودن توانایی فکری زن را بپذیریم. آن وقت تبعیض کاملن معقول و پذیرفتنی است. آن وقت چرا باید زن با فکر پایین تر در همه ی عرصه ها حق برابر با مرد داشته باشد؟ شما در رای دادن، حق برابر برای دو مردی قایل می شوید که یکی شان عاقل است و دیگری ناقص العقل؟ طبیعی است که تبعیض به وجود می آید و بسیار پذیرفتنی است که حق رای دادن را از مرد ناقص العقل بگیریم. این باور، خودش می تواند بنیان تبعیض در مورد زنان باشد.
2. در ایران که درس می خواندم، مطلب جالبی را در یکی از کتاب های درسی ما گنجانده بودند. تساوی یا برابری؟ این را طوری توضیح داده بودند که بپذیریم زن و مرد مساوی نیستند اما ببه تناسب توانایی شان می توان برابری برقرار کرد. در نتیجه چون توانایی زن کمتر است، مثلن دیه ی کشتن زن کمتر از دیه ی کشتن مرد است و شهادت یک مرد برابر است با شهادت دو زن.
من شخصن به عنوان بشر و یک زن، می خواهم داشته باشم حقوق و ارزش هایی را که یک مرد برای خود قایل شده و جامعه هم پذیرفته و حمایت می کند.
3. یافتنِ دلیل مساوی بودن یا نامساوی بودنِ توانایی های جسمی و روانی زن و مرد را هم کار بیهوده ای می دانم چون اگر ادعا کنیم که مساوی اند، تفاوت های آشکار روانی و جسمی را نادیده گرفته ایم. اگر ادعا کنیم که برابرند و مساوی نیستند، جا برای سوء استفاده های بیشمار باز گذاشته ایم؛ همان طور که در آموزه های دینی وجود دارد. اگر ادعا کنیم که کلن زن پایین تر از مرد است، ادعا کاملن نادرست است. استدلال آقای مهرورز را هم از بیخ رد می کنم که می گویند نادرست است که
"دلیل عقب ماندن زنها این است که مردها هیچ وقت موقعیت مساوی با مردان را برای آنها ایجاد نکرده اند که خود را بروز بدهند".
و بعد مثال هایی که آورده اند به نظر من همه بر همین اساس نادرستی ادعای بالاست. حتی آنجا که مثال از عقب بودن زن در عرصه های هنری می آورند. تاريخ ادبياتم جالب نيست. اما تا آنجا كه آموخته ام بيشتر شاعران مرد در قديم, توسط حاكمان وقت حمايت می شدند و اين در حاليست كه مثلن رابعه اشعارش را برای حفظ جانش مخفی می كرده. واقعن مجالی نبوده براي زنان. پشت همه ی اینها این باور بوده که زن اگر مشغول کاری غیر از مدیریت خانه می بود، باید نهان می ماند. اشعار عاشقانه ی رابعه پرده دری محسوب می شده که پنهانش می کرده. در حالی که اشعار عاشقانه ی مردان همدوره اش با چنان محدودیتی روبرو نبوده. نقاشی و مجسمه سازی و موسیقی و اینها که در فرهنگ ما گناه بوده و کماکان هنوز هم همان است و زن هم که به باور فرهنگ ما یک موجود پاک و معصوم باید بماند. چطور می توانسته در این امور دستی و پیشرفتی داشته باشد؟
از معاصران، فروغ هم گويا شعرش توسط بعضی اطرافيان از جمله همسرش مورد تاييد قرار نمی گرفته. مثال خودمانی: من هر وقت در کودکی نقاشی می کشیدم، پدربزرگم -که بسیار دوستش می داشتم- به آن نگاه نمی کرد و می گفت با نقاشی کشیدن گناه می کنم. اگر فرهنگ ها و کشورهای ديگر را هم در نظر بگیریم، هرگاه كه زن توانسته يا اجازه يافته كه از قيدهای جامعه عبور كند, كارهايی نه مساوی اما از لحاظ ارزشی همسنگ مردان انجام داده. بارزترين شان در هنر, آنها كه من می شناسم, فريدا كالو, ويرجينيا وولف, كلارا شومن... هستند.
4. می گویم مقایسه به شیوه ی آقای مهرورز صحیح نیست. چرا؟ من با پایین بودن توانایی جسمی زن تا حد زیادی موافقم. با این هم موافقم که زن در چیزهایی استعداد دارد که مرد ندارد. اما من به عکس این قضیه هم باور دارم اما آقای مهرورز گفته اند: نه. شما می توانید ادعا کنید که دست چپ و راست تان عینن با هم یکی هستند؟ به یک اندازه توانایی دارند؟ اگر به دست چپ تان مجال بیشتری داده اید، توانایی های آن را بیشتر پرورش داده اید و در نتیجه دست چپ را تواناتر می بینید و اگر راست دست هستید، دست راست را. همین طور است تفاوت توانایی آدم ها. نمی توان زن و مرد را این طوری مقایسه کرد که ایشان مقایسه می کنند. خیلی عوامل دخیل هستند که با مقایسه ی آقای مهرورز نادیده گرفته می شوند.
5. یک مثال دیگر: آقای مهرورز، شما مادرتان را مهربان، باحوصله و نجیب توصیف می کنید. آیا می توانید به راحتی بگویید پدرتان در این خصایل مساوی با مادرتان است؟ یا مادرتان در فضایلی که پدرتان دارد، با او مساوی است؟
6. اگر مدیر فلان شرکت که زن است، باعث می شود ارزش سهام شرکت مثلن 15 درصد افزایش پیدا کند، دستمزدش- به طور منطقی- باید مساوی دستمزد مدیر مردی باشد که همان مقدار افزایش را نصیب شرکت مشابهی می کند. ولی آیا این طور است؟ در بسیاری از موارد در آمد زنان کمتر از مردان است. فکر می کنید این چقدر در انگیزه ی زن و میزان موفقیت هایش تاثیر گذار است؟ و این وضع تقریبن در همه جا -حتی در کشورهایی هم که به نظر می رسد زن و مرد در آن مساوی اند- وجود دارد. آمار را ببینید.
پس نمی توان گفت شرایط برای زن همان است که برای مرد. و زن دست روی دست گذاشته یا چون همه ی وجودش پایین تر از مرد است، نمی تواند پیشرفت کند.
7. به نظر من اندازه ی بازده آدمی، زن یا مرد، به تناسب همان است که با در نظر گرفتن فراهم بودن زمینه، در او پرورش یافته. فکر کنیم به همان مثال آشپزی که می تواند برای بیش از 50 نفر غذا آماده کند. شما ممکن است به هر تعداد که می خواهید، آشپز زن و به همان تعداد آشپز مرد را در محیط یکسان دو آشپزخانه از کل زندگی شان ایزوله کنید و توانایی شان را مقایسه کنید. آیا نتیجه ی آزمایش تان معتبر است؟ آن هم وقتی کارایی شان را تنها براساس جنسیت شان بررسی می کنید و بر این فرض که آنها را کاملن ایزوله کرده اید؟ احتمالن آزمایش های این طوری انجام شده اما من که نتیجه را هر چه باشد نمی پذیرم. چون با توجه به همان نکته که در بالا گفتم، عوامل بسیاری در کارایی زن و مرد دخیل هستند. و با توجه به این که آشپزی کاریست با استرس بالا و انفجار انرژی روانی در مدت معین، کمتر اتفاق می افتد که زن -که وزیر است و استرس روانی بیشتری در زندگی متوجه اوست- بر مرد - که عمومن شاه است و خیالش آسوده- پیشی بگیرد. همین زنِ وزیر در اموری سررشته دارد که اگر از انجام شان غافل شود، نردبان می لرزد و شاه سرنگون می شود. همان طور که نویسنده گفتند، یکی نقص های دیگری را تکمیل می کند. واقعیت دارد که پشت هر مرد موفقی زنی است. این زن می تواند مادر باشد، معشوق باشد، همسر باشد.
8. یک سوال که کنجکاوم پاسخ آقای مهرورز یا کسانی را که با ایشان همفکر هستند، بدانم: اگر اوباما باشید و مردی "به قوت" خانم کلینتون باشد، آن مرد را به جای خانم کلینتون ترجیح می دهید؟ و چرا؟