۱۳۹۰ آبان ۱۵, یکشنبه

عید ِ بد نوشتن!

امروز در باره ی عید قربان چیزی نوشتم اما هر چه سعی کردم به خودم بقبولانم که منتشرش کنم نشد. گاه این طور می شود. چرا این را می گویم ؟ به دو دلیل : یکی این که گزارش بدهم ( به خصوص به وبلاگ نویسان بسیار جوان تر و تازه کار تر از خود) که این برای همه ی ما اتفاق می افتد. دیگر این که به خود دلداری بدهم که چون این برای همه اتفاق می افتد خیر است که چند ساعت وقت ام را سر چیزی گذاشتم که آخر چیز خوبی نشد. 

۷ نظر:

افضلی گفت...

سلام بر هاتف بزرگوار،
تشکر که از عید باخبرم نمودید، و حال چون دانستم که عید است، عید عرب بر عجم مبارک.
شاد و امید وار باشید.

پامیروز گفت...

صبح که بیدار می شدیم, دستانمان با تکه پارچه یی بسته شده بود. متوجه می شدیم که کار مادر است. من دوست نداشتم, برای همین در کوچه و بازار, دست به جیب راه می رفتم.
در کف دستان کوچک و ترکیده ی مان, جای خینه بود.
هی... عید, یادت به خیر

Sahraa Karimi گفت...

I don't have persian keyboard.happy eid and hope you write a good article about it.good luck.

ناشناس گفت...

سلام.
عید شما مبارک گر چند شاید در بنیاد این عید باورنداشته باشید. ولی چیزی آموزنده دارد بنام بالاتر از خود گذشتگی.

ناشناس گفت...

با درود .
در یکی از کانال های تلویزیون ایرانی ، میز گردی بود در مورد مناسک حج ، قربانی ، عید قربان بر مبنای قرآن . گرداننده پروگرام جناب « فروزنده » و از جمله ی اشتراک کننده گان ، دکتر « آغاسی » دکتر الهیات نیز حضور داشت . در آغاز جناب فروزنده عید قربان را به دکتر آغاسی تبریک گفت . دکتر آغاسی با برآشفته گی فرمود : من این تبریکی را به شما باز میگردانم و آنچه همین حالا ، آنطرف ها اتفاق می افتد به مسلمانان راستین تسلیت می گویم . از دید قرآن ، بایست قربانی صرفن و فقط برای غربا صورت گیرد نه حیوان کشتن و خونش ریختن . باورمندم همه آنانیکه با پول های غیر حلال ، کش رفته از کیسه مردمان به عربستان رفته اند تا از خودشان یک عدد حاجی آقا بسازند و برگردند ، این بدعت محض است و حرام .
ایکاش در مورد اینگونه بدعت ها می نوشتی . از جشن ها و اعیاد باستانی خراسان و پارس و چگونه گی تحمیل فرهنگ تازیان بر ملت های مغلوب . کاری قلم به دستان ، مکرر در مکرر تردید کردن در آن چیزی هایی است که بدیهی فرض می شود . بهم زدن عادت های فکری و ذهنی مردم . باز بینی قواعد و نهادهاست و مشارکت در شکل گیری عادات نوین . یک دق الباب ، اگر دری گشوده شود .
عزت عالی مستدام .
کمال کابلی

سخیداد هاتف گفت...

دوستان سلام ،
کابلی گرامی ،
من چیزی نوشته بودم . هنوز دورش نینداخته ام. اگر دستم رفت و کامل اش کردم نشر هم خواهم کرد.
البته من به این عرب و عجم - که مورد اشاره ی افضلی گرامی هم بود- اعتقادی ندارم. عید قربان عید ما هست حالا. خوب و بدش چیز دیگری است.

افضلی گفت...

سلام هاتف عزیز،
وقتها پیش چیزی نوشته بودم، زیر عنوان: ایکه در آهنگ تو حج رفتن است. و در یکجای آن اینها آمدهبود:

ای که در آهنگ تو حج رفتن است

این بدان کاین رفتنت کج رفتن است

مستمند و بی نوا در خانه ات

صرف گردد ثروت و سر مایه ات

برشکم سیران و ثروت مند ها

مالک طیّاره در فروند ها

طفلکان در کشورت مکتب ندید

سفرۀ پــــر نان برای شب ندید

این مریضان نا اُمید افتاده بین

آن همه درمانده و بی چاره بین

خانه ات ویران ته خاکستراست

هجمه ی بیگانگانرا بستر است

آن گــــدا در کره ی خاکی توی

این سخا در چهرۀ حاجی توی.

شما درست میفرمایید، عید قربان عید ما هست حالا. مگر این عید را که اعراب «به زور شمشیر» بما داده اند، خود آنرا ندارند، فقط ما داریم - ما عرب تریم.
بهروز باشید.

 
Free counter and web stats