۱۳۹۰ آبان ۲, دوشنبه

محبوب من ! از تو متنفر ام

اگر کسی روز شنبه بگوید " من ترا از جان خود بیشتر دوست دارم" چه احساسی به شما دست می دهد؟ اگر همان فرد روز یک شنبه بیاید و بگوید " از تو آن قدر متنفرم که نپرس" چه فکر می کنید؟ اگر او روز دو شنبه به مراسم عروسی برود و وقتی از آنجا برگشت پیش شما بیاید و بگوید " من عاشق تو ام. جان من و صد هم چو من قربان تو ، قربان تو" چه می گویید؟ اگر همان فرد روز سه شنبه از بازار برگردد و نگاهی شمر اندر حسین به شما بیندازد و بگوید " دلم می خواهد سر به تن ات نباشد" چه؟ حالا اگر شما به این نتیجه نرسیده باشید که طرف مشکل روانی دارد ، حتما از او خواهید پرسید : " ببخشید ، از این ها گذشته می خواهم بدانم که نظر خود شما در باره ی من چیست".
من کم-کم به این نتیجه می رسم که حامد کرزی خیلی کوچک تر از آن است که حتا مخالف ترین های مان می پنداشتیم. من فکر می کردم رئیس جمهور ما دولتمردی است نسبتا احساساتی و در بیشتر مواقع موضع گیری های اش به نفع افغانستان نیست. فکر می کردم او یک سیاستمدار جدی است که ممکن است بسیاری با دیدگاه های سیاسی اش مخالف باشند یا بر نحوه ی مدیریت کشوری اش خرده بگیرند. اما گمان ام این بود که حتا از موضع یک مخالف هنوز می توان در باره ی سیاست های او و پی آمدهای آن سیاست ها فکر کرد.
به نظر می رسد حامد کرزی دولتمردی جدی نیست. یعنی خطاهای سیاسی اش خطاهای سیاسی نیستند. موضع گیری های اش هم باید خیلی کمتر از آن که واکنش بر می انگیزند ، واکنش برانگیز باشند. وقتی که کرزی دهان به سخن گفتن باز می کند یا باید گریه کرد و یا باید خنده کرد. فکر کردن به سخنان او بی فایده است.  فکر کردن در این مورد که سخنان او چه معنا می دهند ، خود کاری بی معنا است. وقتی که رفتار و گفتار او را در چارچوب حرکت ِ یک دولتمرد جدی ارزیابی می کنیم گیج می شویم. اما این گناه او نیست. مشکل در ما است که او را بزرگ تر از آنچه واقعا هست می بینیم. ما با این فرض با او رو به رو می شویم که آنچه در مقام گفتار و رفتار از او سر می زند حتما باید منطقی داشته باشد و از سازگاری درونی برخوردار باشد.  برای کرزی اما سخنان روز شنبه سخنان روز شنبه اند. لزومی ندارد که سخنان او در روز شنبه با آنچه او در روز یک شنبه می گوید سازگار باشند و حدی از انسجام سیاسی یا فکری را نشان بدهند. ناسازگاری و پریشانی در گفتار یک دولتمرد جدی است که مشکلی به حساب می آید و کرزی قطعا دولتمردی جدی نیست.
قضیه احتمالا از این قرار است که کرزی همان چیزی را می گوید که به او گفته می شود بگوید ، بی آن که به معنا ها و پی آمدهای گفتار خود هیچ بیندیشد.  به نظر من او رئیس جمهور یک مملکت نیست و برای افغانستان فکری ندارد. آدمی است که از دولت ها و سازمان های اطلاعاتی پول می گیرد و نقش بازی می کند. آن چیزهایی را که ما به عنوان خطاهای سیاسی او تلقی می کنیم ، در واقع از الزامات ماموریت او هستند و از نظر تجاری نه فقط خطا شمرده نمی شوند که خیلی سود آور هم هستند. مثلا اگر کسی صدهزار دالر از امریکا بگیرد و بگوید " جمهوری اسلامی ایران یک دولت تروریست است" و فردا دو صدهزار یورو از ایران بگیرد و بگوید " جمهوری اسلامی ایران بزرگ ترین پشتوانه ی صلح جهانی است" ، این کار برای یک دولتمرد جدی خطای مهلکی است. اما برای یک فرصت طلب تجارت گر خطا نیست ، چرا که در پشت هر کدام از این ناسازگاری ها صدها هزار دالر خفته اند. برای او خود بازی سود آور است. نتیجه بی نتیجه. کشور بی کشور.
اگر جز این است چه گونه می توان باور کرد که رئیس جمهور افغانستان با دولت هندوستان پیمان استراتیژیک امنیتی امضا کند و آن گاه نزد دشمن هندوستان یعنی پاکستان برود و بگوید که افغانستان در مقابله با هندوستان همراه شماست؟ آیا کرزی می فهمد که آن امضایی که در پای آن سند یا پیمان گذاشته امضایی جدی است و سیاستمداران هندی آن را جدی می گیرند؟ آیا کرزی می فهمد که در یک تلویزیون پاکستانی سخن از جنگ پاکستان و امریکا و یا جنگ پاکستان و هند گفتن و آن گاه از پاکستان حمایت کردن اصلا شوخی بردار نیست؟ آیا کرزی به خاطر دارد که چند روز پیش پاکستان را دشمن شماره یک صلح و امنیت در افغانستان معرفی می کرد؟ پاسخ : بلی ، کرزی همه ی این چیزها را می فهمد و بر ناسازگاری های رفتار و گفتار خود واقف است. اما چه باک؟ یک میلیون دالر بده من می گویم که ماست سیاه است ، ده هزار دیگر بده می گویم که نه ، ماست سفید است. بیست هزار دیگر بده می گویم که ماست هم سیاه است و هم سفید است. این که امریکایی ها و اروپایی ها هیچ وقت گریبان کرزی را نمی گیرند که چرا چنین و چنان گفتی احتمالا به خاطر این است که خود شان بر چند و چون رفتار و گفتار کرزی اشراف دارند.
فرض کنید امریکا و پاکستان با هم می جنگند. علت این جنگ هم این است که امریکا می خواهد تروریست هایی را که امنیت افغانستان را بر هم می زنند در خاک پاکستان نا توان یا نابود کند. حامد کرزی –رئیس جمهور افغانستان- که مخالف سرسخت تروریست های پاکستانی است از حمله ی امریکا بر مرکز تروریزم خوش حال می شود و بنا بر این به تروریست ها قول می دهد که دولت افغانستان از آنان حمایت خواهد کرد. آن گاه برای این که بتواند از تروریست ها در مقابل امریکا حمایت کند از امریکا می خواهد که به سربازان افغانی کمک کند تا به کمک برادران پاکستانی خود بشتابند و پوزه ی امریکا را به خاک بزنند. اگر شما سر و ته این ماجرا را به هم آورده می توانید جای کار تان قصر ریاست جمهوری است.  

۳ نظر:

سروش گفت...

هاتف گرامی دورد!
نمی دانم شما تمام این مصاحبه را شنیده اید یا نه؟ دیشب برخی از رسانه های حکومتی آن را بازپخش کردند. امروز هم متن آن در رسانه های چاپی و فیس بوک نشر شده است.
البته که من با شما موافقم که کرزی ممکن است تاجری خوبی باشد اما سیاستمدار خوبی نیست. اما نکته که نمی توان ندیده گرفت هوشیاری رسانه ایست. به این شرح:
در جریان مصاحبه کرزی به شکل بی سابقه ای در برابر پاکستان می ایستد و از سیاستمداران پاکستانی به شدت انتقاد می کند. فقط در ختم مصاحبه حرفی را می زند که نباید می زد و همه را گیج می کند. حالا تلویزیون «جیو» فقط همین بخش را برجسته ساخت و نشر کرد. نام این چوتاری جدید پاکستانی ها را موقتا می گذاریم: «هوشیار رسانه ای» ورنه احتمال هوشیاری استخباراتی نیز مردود نیست.
البته این هرگز به معنی تبرئه کزری و حورایان او نیست. حداقل درسی که باید از همین تجربه تلخ یاد بگیریم، این است که در عصر رسانه ها و اطلاعات با رسانه ها را نمی توان شوخی کرد.
این هم لنیک متن کامل مصاحبه:http://8am.af/index.php?option=com_content&view=article&id=22216%3A-------lr--&catid=3%3A2008-10-31-09-37-07&Itemid=554

صحرا کریمی گفت...

من فکر میکنم این جناب رئیس جمهور ما نمیداند چه کند و چه دارد میکند. البته ما را به سیاست کاری نیست. اما حداقل نظر شخصی من این است که ایشان نمونه خوبی از منتالیتی و رفتار مردم افغانستان را نشان میدهد. اکثر ما افغانها همینطوریم. هرجا سغره چربتر و پر نان و روغن تر باشد حرف همان صاحب سفره خریدار دارد. بماند که میزبان دیروز دشمن مهمان فردا و مهمان امروز دشمن میزبان فرداست.
فقط این وسط یک عده انسانهای بیگناه که از زندگی فقط زنده بودنش را فهمیده اند بازنده این بازی پیچیده هستند. وگرنه ارگ و ارگ نشینان همچنان تاخته اند و می تازند. من دلم برای تمام پیرمردها، پیرزنها، دختر ها و پسر های جوان و کودکان بی گناه میسوزد که آینده ای مبهم دارند. چه کنیم که در چنین کشوری به دنیا آمده ایم که نه سیاست ما عین دیانت ماست و نه دیانت ما عین سیاست ما. همان قضبه بازی سنتی افغانستان بزکشی مصداق خوبی برای افغانستان است. اخر این جنازه مرده به دست چه کسی خواهد رسید خدا داند.

ناشناس گفت...

سلام بر هاتف گرامی.
فرضا فردا آمرا وارد نبرد با پاکستان میشود.
با کدام قدرت و اسلحه کرزی از پاکستان حمایت خواهد کرد؟
از اول تا آخر صحبتهایش گواه سیاسی نبودنش را تائید مینماید ولی همچون حرفهای را نباید از کرزی و حامیانش بعید دانست چون به خیلی راحتی از صف برادران ناراضی اش بیرون آمد و در مقابل آنها جبهه گرفت و فردا هم ممکن است برای حفظ قدرت به همان صف قبلی اش خواهد رفت.

 
Free counter and web stats