۱۳۹۰ مهر ۷, پنجشنبه

قند در روشنی ، گند در سایه

یک نوشته ی خوب از اکبر گنجی در مورد شریعتی. این نوشته برای من جالب بود ؛ چرا که سال های نوجوانی ام با عشق شریعتی گذشت. حتا وقتی که شریعتی به کسی توهین می کرد خوش حال می شدم. 

واقعیت این است که هیچ کدام از ما همانی نیستیم که در نام مان هست. در حالتی مطلوب ، نام مان با حسی مثبت نسبت به شخصیت مان همراه می شود. اگر چنین چیزی اتفاق بیفتد یعنی همین که نام مان بر زبان کسی رفت تصویر مثبتی از ما نیز در فضای ذهنی و عاطفی دیگران پخش شود ، آن گاه باید از آسان گیری این " دیگران"  متشکر باشیم.  گفتم آسان گیری، چون مقبول شدن نام ما در چشم دیگران غالبا از طریق همین آسان گیری ممکن می شود. نام ما وقتی مقبول می افتد و حسی مثبت بر می انگیزد که دیگران تصور کنند ما غالبا یا صد در صد آدم های بسیار خوبی هستیم. این تصور از کجا پیدا می شود؟ از کنار هم قرار دادن پاره هایی از  اطلاعات گزینش شده. چندین پاره اطلاعات گزینش شده در مورد کسی را کنار هم قرار می دهیم و آن گاه تصویری از آن فرد پدید می آید که دل نشین و مقبول است. مثلا داستان نویسی را در نظر بگیرید که چندین مجموعه ی داستان منتشر کرده و همه یا اکثر داستان های او خیلی خوب اند. وقتی که داستان های او را می خوانیم خود او را هم در آن داستان ها می بینیم. آن وقت بی صراحت و شاید در کمال ناخودآگاهی ازخود می پرسیم:" ممکن است نویسنده ی این گونه داستان ها آدمی بد باشد؟". پاسخ – که به اندازه ی پرسش خزنده و نهان رو است – این گونه در ضمیر ما می خزد : " نه ، او نویسنده است و نویسنده ی خوبی است و بنا بر این آدم خوبی است". آآدر این جا نامی مثبت شده است. اسمی مقبول افتاده است. و همین که این کار شد این مقبولیت مثل دودی سفید پخش می شود و بسیاری آن را تنفس می کنند.
حال ، هیچ نویسنده یی فقط نویسنده نیست. هیچ شاعری فقط شاعر نیست. هیچ فیلم سازی فقط فیلم ساز نیست. و همین طور. یعنی آدم ها در ورای نویسنده گی و شاعری و فیلم سازی زنده گی های روزمره یی دارند که ما اکثرا در باره ی شان کم می دانیم یا هیچ نمی دانیم. مثلا ما نمی دانیم که فلان نویسنده ی نامدار خانم خود را لت و کوب می کند. یا فلان شاعر دزد هم هست و از این قبیل. این است که وقتی که با همین گونه نویسنده گان و شاعران  مثالی و فرضی – که قطعا نمی توانند وجود خارجی داشته باشند!- رو به رو می شویم و از نزدیک با آنان آشنا می شویم ، دل مان بد می شود.

۳ نظر:

عاصف حسینی گفت...

"حتا وقتی که شریعتی به کسی توهین می کرد خوش حال می شدم. "...
سلام آقای هاتف،
این جمله را به چه معنا نوشتید؟ آیا می خواهید بگویید که توهین کردن شریعتی حالا به مذاق شما خوش نمی آید، چون دنیا دیده شده اید و حالا آن را یک نکته "منفی" در آثار شریعتی می دانید...

اگر چنین باشد در شگفتم که چطور در شرح عکس مظفری نوشتی که "عکس ابوطالب مظفری با رهبر به نظرم زشت آمد"... به نظر خودت این توهین نیست... مثلا یکی بیاید و بگوید که عکس هاتف به نظرم زشت آمد...

شما جالب، روان و تقریبا تازه می نویسید اما صادقانه بگویم که در نوشته هایتان نوعی "تکبر و نخوت" دیده می شود که شایسته نیست!

با احترام

سخیداد هاتف گفت...

عاصف حسینی عزیز سلام ،
توهین :
بلی. چون شریعتی را خیلی دوست داشتم حتا از توهین هایی که می کرد ( و منظورم واقعا توهین است) خوش ام می آمد. اما نمی دانم این که گفته ام عکس مظفری با خامنه یی به نظرم زشت آمد چه قدر توهین است.یعنی همین قدر هم نمی شود گفت؟

نخوت و تکبر:
گفته اید که در نوشته هایم نخوت و تکبر می بینید. به خدا خودم متوجه نیستم. حتما هست که می بینید. یا شاید اشتباه کنید. نمی دانم. اما یک چیز را اضافه می کنم و شما آن را به عنوان یک حاشیه بگیرید و نه به عنوان این که من موذی گری می کنم و مثلا حمله ی متقابل می کنم:
من در گذشته هر جا که می رفتم نخوت و تکبر می دیدم و این خیلی دلتنگ ام می کرد. رفته-رفته به خودم برگشتم و از خود پرسیدم: چرا این طور است؟ یعنی واقعا مردم این قدر متکبر اند و سر پر نخوت دارند؟ جوابی که من برای خودم یافتم دل شکن بود. و آن این که این من بودم که جز آنچه در درون خودم بود در بیرون نمی یافتم. به هر کس که نگاه می کردم خودم را می یافتم و خیال می کردم دیگران آن گونه اند. از آن پس سعی کردم خودم را اصلاح کنم. اما امروز که شما گفتید در نوشته هایم نخوت و تکبر می بینید فکر کردم که احتمالا ته مانده ی آن خصوصیت زشت هنوز در جان ام هست و در نوشته هایم نیز سرازیر می شود. من سعی ام را می کنم. اما به هر حال قصه ی آدمی واقعا داستانی پر آب چشم است. تا پخته شویم این خامی ها ما را از پای در می آورند.
تشکر از تذکر.
شادکام باشید.

ناشناس گفت...

سلام هاتف
بعضیها به اندازه صفات مثبت خود بر عکس آنرا هم دارد یا کم یازیادش متقعلق به نگاه یا برداشت ما از قضیه بد یا خوب میباشد. هرآنچه ازدید کسی توهین و یا تحسین به نظر آید شاید محدوده های که برای توهین و یا تحسین از دید خود نسبت به واکنش دیگران باشد را ابراز نماید. اینجا مشکل من این است که اگر به کسی توهین شود و ما آنرا طوری فکر کنیم که خوب این هم یک گوشمالی برای شخصی که فقط خودش را میخواهد است.ویا اینکه همزمان خود این توهین میتواند بیان کننده بعد بد شخصیتی خود شخص توهین کننده باشد. کمی آدم را به شک باور به همدیگر میندازد. درضمن خیلی خوب نوشتید و استفاده کردیم.

 
Free counter and web stats