۱۳۸۸ خرداد ۳۰, شنبه

رالف نیدر افغانستان؟

نیویورک تایمز در باره ی داکتر رمضان بشر دوست نوشته. اشارات جالبی دارد. او را با رالف نیدر - که هر سال خود را نامزد ریاست جمهوری امریکا می کند و به آیدیالیزم افراطی خود مشهوراست- مقایسه کرده است. اگر حوصله اش را داشتید ، بخوانید. در افغانستان هم بعضی بشردوست را قهرمان می دانند و بعضی او را به جنون متهم می کنند. به نظر من او هر چه باشد جای خالی چهره ی صادقی را پر می کند که دیگر سال هاست در افغانستان یافته نمی شود. بشر دوست عملا نشان می دهد که راه و رسم او چه قدر در این زمانه نا کار آمد است و این خود خدمتی است. اگر فرصت یافتم چیزی در این باره خواهم نوشت.

۷ نظر:

مهربد گفت...

بشر دوست،انسانِ بزرګِ جامعه ی ویرانِ افغانستان است. او شبح سرګردان و مترود /وجدان ملی/ خاکیست که به مردن و کشتن خو کرده. بشر دوست، خاطره ی خوبی و پاکی بزرګانی چون: محمودی، غبار، بلخی، مجید کلکانی ... ، است که می آیند و رانده می شوند...

خاک گفت...

دنیای سیکولار امروزی بشردوست را هرگز درک کرده نمی تواند بشر دوست خاطره مزاری درمن زنده میکند.

روح مزاری بشکل کاملتری در شرایط متفاوت در بدن دوستش تجلی کرده است.

برای من شخصا رمضان پیامبر گونه است.

امیرجان گفت...

من پیش خودم به همت و روح بلند همچون آدمها احترام و سجده می کنم. بشردوست ابروی افغانستان است. خدا او را از بلاها حفظ کند. اولین ادمی است که افغانها بدون کدام تعلق قومی و مذهبی و سیاسی به او اعتماد کرده می توانند. همچون ادمها در فضای گندیده افغانستان خیلی سخت است که یافت شود.

علی داد هزاره گفت...

یک چیز را می گویم که حتی برای خودم هم دردناک است:

اگر ما به تاریخ نگاه کنیم اکثر دیکتاتوری ها و فاجعه های تاریخ بشر توسط آدمهای به وجود امده است که به نوعی خود را بهتر و برتر از همه می دانسته اند. اینها اکثرا از لحاظ شخصی آدمهای بوده اند که دارای خوصیات برتر از مردم عادی بوده اند و همین امر آنها را تشویق می کرده است تا برای پیاده کردن آنچه حق و درست می پنداشته اند نظر مردم عادی و آدمهای دیگر را به سادگی نادیده بگیرند.

من بشردوست را یکی از اینها می دانم که در صورت به قدرت رسیدن، صداقت و دلسوزی اش مردم را بدبخت خواهد کرد.
ما به مردمان عادی نیاز داریم که آرام آرام و حتی با روش دو گام به جول و یک گام به عقب در افغانستان یک سیستم خلق کنند و روحیه نظامیگری و انقلابیگری و افراط و تفریط را از میان بردارند.


ببینیم که دوستان چه فکر می کنند.

علی داد هزاره

ناشناس گفت...

منظور شما اینست که یک "قدم عقب بگذارد" تن فروشی کند و بعد دست اورد های خود را صدقه دهدیعنی "دو قدم جلو" بگذارد. بد نیست-

..اینهم یک راه و روش است.

علی داد هزاره گفت...

نه منظور من آن چه از ذهن شما تراویده نیست. این منظور شما است. منظور من آن است که نوشته ام. از کوزه همان برون تراود که در او است. گویا در ذهن شما مفاهمی خاصی سنگینی می کنند که با اندک تکانکی بیرون می زند.

ناشناس گفت...

البته دیکتاتور انواع دارد. هیچ پیشرفتی در در این دنیا بدون یک عنصر دیکتاتور بوجود نیامده و نخواهد آمد. منظور من شاید دیر فهم باشد. مثلا هیچ صاحب نظری صاحب نظریه یی نشده است مگر اینکه در وجود او عنصری دیکتاتور وجود داشته است. این باور از اقتضای طرز فکر من است. دیکتاتور را باید تعریفی کنم و بعد تقسیم بندی و ببینیم که آیا هیچ عملی مخصوصا اعمال سازنده و بازدارنده بدون تعقیب شدن از سوی یک چیزی به نام دیکتاتور ممکن هست؟ البته بعد از تعریف معلوم خواهد شد که دیکتاتور بنابر تعریف ما لزوما یک شخص نیست بلکه میتواند یک فرهنگی باشد که در یک جامعه کاملا مدنی و در یک حکومت دموکراسی در جامعه وجود داشته باشد. یا عنعاتی حتی میتواند نقش دیکتاتور را بازی کند. جهان خالی از دیکتاتور جهان انسانی نیست
پس دیکتاتور چیست ؟
...

 
Free counter and web stats