اکادمی علوم افغانستان چیزی منتشر کرده به نام " اطلس اتنوگرافی اقوام غیر پشتون افغانستان". این کار علمی و ارزشمند که نتیجه ی سال ها پژوهش برجسته ترین دانشمندان افغانستان است، با قدر نشناسی بسیاری از مردمان افغانستان مواجه شد. مخصوصا هزاره ها واکنش های غیر منطقی و شرم آوری از خود بروز دادند. من خود از قوم هزاره ام، اما برخورد بسیار زشت این مردم با واقعیت های خدشه ناپذیر علمی را شدیدا محکوم می کنم.
بر اساس گزارش ها، قوم هزاره در این اطلس علمی با صفات " کینه توز، لجوج و دروغ گو" توصیف شده اند. گفته شده که هزاره ها " بین خود دشمنی عمیق دارند و اکثرا با هم در جنگ و جدال اند".
من در این جا سعی می کنم نشان بدهم که توصیفی که در اطلس مذکور از قوم هزاره شده کاملا دقیق است و حتا می توان گفت که نویسنده گان اطلس مذکور بر بعضی خصوصیت های بسیار زشت تر این مردم چشم پوشیده اند. هزاره ها هم به جای این که در برابر یافته های علمی بایستند باید بروند و همه ی کوشش خود را بر اصلاح خود متمرکز کنند. بعضی از صاحب نظران می گویند که نمی توان همه ی هزاره ها را کینه توز، لجوج، دروغ گو و اهل جنگ و جدال دانست. این شاید درست باشد، اما موضوع بحث ما بعضی استثناها نیستند. ما در باره ی هزاره ها به صورت عموم حرف می زنیم.
اگر نگاهی به تاریخ افغانستان بیندازیم، فورا آشکار می شود که هزاره ها در کارنامه ی خود چیزی جز خون ریزی، غارت گری و وحشت افکنی ندارند. هزاره ها نه فقط با دیگران پیوسته دشمنی کرده اند ، بل در میان خود هم همواره جنگ و کش مکش داشته اند. قبایل مختلف این قوم نسبت به عظمت قبیله های خود چنان تعصب دارند که حاضر اند در پای نام قبیله ی خود جان بدهند. در تاریخ هزاره ها می بینیم که حتا اعضای یک خاندان همدیگر را به خاطر قدرت کشته اند، کور کرده اند و به تبعیدهای طولانی مدت فرستاده اند. می گویند در تاریخ هزاره ها پادشاهی بوده به نام " امیر غلام علی خان". او به لشکریان خود دستور داده بود که تا می توانند اقوام دیگر افغانستان ( مخصوصا پشتون ها) را از دم تیغ بگذرانند و زمین ها و اموال آنان را مصادره کنند. در حکومت همین امیر ستمگر ِ هزاره بیش از 60 درصد قوم پشتون نابود شدند و زنان و دختران شان به اسارت برده شدند. بسیاری از پشتون ها در دوران امیر غلام علی خان مجبور شدند خانه و سرزمین خود را ترک کرده و از سرزمین های پهناور و حاصل خیز بامیان و بهسود و ارزگان به کوهستان ها ودره های تنگ و صعب العبور قندهار و هلمند و زابل کوچ کنند. هزاره های کین توز اما هنوز دست بردار نبودند و در موارد بسیاری اقوام دیگر افغانستان را از کشور بیرون راندند.
یکی از چیزهای مهمی که در کارنامه ی هزاره ها ثبت است " وطن فروشی" شان است. شاهان و امیران هزاره در طول تاریخ همواره به خاطر ماندن در قدرت افغانستان را به قدرت های مهم جهانی فروخته اند و در همان حال بی وقفه شعار وطن دوستی و غیرت هزاره گی سر داده اند. در نیم قرن اخیر، هزاره ها نزاع های داخلی خود بر سر تصاحب قدرت را وارد مراحل تازه یی کردند. هزاره ها حزبی ساختند به نام " حزب دموکراتیک هزاره های افغانستان". این حزب پای شوروی سابق را به افغانستان باز کرد و رفته-رفته کار به اشغال مملکت کشید. از آن سو بعضی از هزاره های دیگر روابط خود با غرب و افراطی های عرب را تحکیم کردند. از دل همین روابط هزاره ها با گروه هایی چون القاعده ( به رهبری اسامه بن لادن که خود نیز یکی از رافضی ها بود)، گروه دیگری در میان هزاره ها سر بر آورد به اسم " گروه غالبان". این گروه با حمایت آی اس آی پاکستان بر افغانستان غالب شدند. اعضای این گروه صد در صد هزاره بودند و در سال های حکومت خود هزاران نفر از اقوام دیگر افغانستان را به قتل رساندند. آنان مکاتب را آتش زدند، زنان را از حق کار و تحصیل محروم کردند، آزادی های اجتماعی را نابود کردند و کشور را به تباهی کشاندند. جالب تر آن که اکثریت روشنفکران هزاره به حمایت از این گروه جنایت پیشه و وحشی برخاستند.
این گروه هزاره گی هنوز هم به شدت فعال است. اعضای این گروه همه روزه دست به انتحار می زنند و ده ها نفر بی گناه را به کام مرگ می فرستند، مکاتب را به آتش می کشند، دختران خرد سال را مسموم می کنند، مسافران را سر می برند و با هر چه نشانی از دانایی و مدنیت و آزادی داشته باشد خصومت می ورزند.
گفته می شود بعضی از هزاره های کینه توز، لجوج و دروغ گو در این روزها تصمیم گرفته اند که کتابی منتشر کنند و در آن با وقاحت تمام به مردمان دیگر کشور اهانت کنند. بر اساس گزارش ها، این هزاره ها چون بسیار کینه توز اند سعی می کنند به هر طریق ممکن با اهانت به دیگر اقوام افغانستان نفرت خود از آنان را نشان بدهند. به این هزاره ها گفته اند که این کار در شرایط بحرانی کشور زیان آور است، اما آن ها لج کرده اند. گفته می شود در این کتاب، هزاره ها می کوشند دروغ های شرم آوری سر هم کنند و به خورد عوام بدهند و از این طریق به گسترش نفرت در میان مردم افغانستان کمک کنند . هزاره ها واقعا در کثافت کاری جوره ندارند.
۴۲ نظر:
آقای هاتف تشکر از این موضوعات که بیان کردی و به گونه غیر مستقیم به هزاره ها فهماندی که ما واقعأ قشری نیستیم که شما آنطور درباره ما نوشته اید، بل این شما هستید که با این گونه موضوعات می خواهید یک بار دیگر تعصبات قومی ، سمتی ، نژادی را بیان داشته و جنگ های یک دهه پیش را دوباره تکرار نموده و افغانستان را به سمت بی ثباتی سوق دهید.باتشکر
ما هزاره ها بخاطر تمام مشکلاتی که نه تنها برای افغانستان بلکه دنیا بوجود آورده ایم معذرت بخواهیم ......... وقتش رسیده از قوم نجیب ، زحمتکش و مظلوم پشتون معذرت بخواهیم ......... چه احساس بدی دارد هزاره بودن !
خوشم امد دستت درد نکند گل گفتی سنجیده
کلی خندیدم. طنز و حقیقت. تشکر آقای هاتف
واقعاً خوشم آمد هاتف عزیز. من هزاره نیستم اما دیدم شما هزاره ها در تاریخ چه ظلم هایی را که گفتی کردید. خدا خیرت دهد از این شدت واقعیت گویی.
باسلام خدمت محترم آقای هاتف ، امابعد عرض کنم که واقعاعالی بود از خواندش کیف کردم، و فلمت پایدار باد!
سلام من نفهمیدم ا ین جدی بود یا طنز؟؟؟
سلام و ارادت خدمت استاد هاتف،
"جواب موشک را با موشک" داده اید باید میگذاشتید این کار را دیگران میکردند.
دمت گرم هاتف گرامی.
همیشه با لذت میخوانم پست های تونو.
این یکی اگر خلاصه ترش میکردید خوب تر میشد خیلی... نمیشد؟
به به بههههههههههههههه
درود برهاتف دوست داشتنی که فیلسوف شد، حالاهم که سرچپه نویس(طنزپرداز) شد.
دوسه خط اول راکه خواندم، آتش سوزناک در دلم شعله ورشد؛ گفتم ازهاتف بعیدبود که چشم ازحق برتابد و دهان بازنموده، بگوید هرچه راکه نبایدمی گفت.
اما، ازحوصله کارگرفتم و آب نادیده موزه ازپایم درنیاوردم. این نکته نشان می دهدکه به سن بلوغ رسیده ام. مزید برآن در انترنت کافی لیلیه کلی خندیدم و بسیاری هافکرچپ چپ نگاهم می کردند.
حقیقت این است که واقعن یاعجیب مردمی هم سفره شده ایم. همین چندشب پیش بحثی میان من عده ی ازدانشجویان بود برسر اینکه نمی توان دور ناسیونالیزم وملیت گرایی راخط کشید. یکی ازدوستان می گفت که ما(هزاره ها) بایداول شروع کنیم؛ گفتم فایده ندارد، من امتحانش کردم و دراین چندمدت هم کلی دیده ام وبه تجاربی دست یافته ام. هی می گفت نه.
حالادیگه مطمئن شده ام که درست فهمیده ام. ماکه سرمان به کارمان گرم است؛ اصلن هم ادعای چوکی و قدرت نداریم، بیادمیاورم فارغان پارسال دیپارتمنت فارسی راکه صدهااداره رامی گشتند تامأموریتی رابیابند، آری ماهزاره هابه همین راضی ایم.
اما، این اطلس اتنوگرافی و دایره الجهالتی آریانا، نشان داد که سر این جماعت درددارد، بایدهمیشه سنگی به سرشان بخورد.
آخه یکی نیست به این عده بگوید: مردی حسابی نان توبخور! ماکه ازتوکتاب و این طورچیزانخواستیم، می فهمیم که براساس روابط آمده ای ! بی خیال.
البته درنظرداشته باشیم که نبایدتمام پشتون رااحساساتی ازهمین طیف حساب کنیم. مردم باپشتون هاخیلی خوبند و همین طورانهابادیگران.
مثلن همین دانشگاهیان، یک عده ی شان خیلی آدمای بامعرفتی اند؛ اماحیف که عنان اختیارآنهابه دست یک عده مریض افتاده؛ آنهابافروکردن خزعبلات شان به گوش این ها، این هارادیوانه ساخته اند. شایدکمی تعجب کنیداگربگویم که دانشکده ماهنوز لوحه ندارد؛ چرا؟ چون که مامیگیم زیر پوهنحی، دانشکده هم بگذارید، ولی کومنطق یاگوش شنوا؟
مادامی که یون وخالد و احدی و خرم باشد، همین حال است.
خدایا، راهنمای شان فرما!
آمین.
هم خندیدم، هم می خواستم گریه کنم که دیدم این جاجایش نیست.
نویساباشی جناب هاتف!
خ(خلیل پژواک بودم آقای هاتف)
این نوشته ات را با جان و دل می پذیرم واقعا چنین است هزاره ها وای بر حال کسانیکه که از این آشفته بازار بی بهره ماند
خدمت شما آقاي هاتف!
از كجا معلوم كه خود شما آن هزاره كين توز، لجوج و دروغگو نباشيد :)
حرفهاي پوچ و بي معنا هر آدم زادي مي گويد، مانند شما. ولي كافي نيست، سر چشمه و سورس حرفهاي پوچتان را لطف كنيد !!!!!
غالبان =)) ... خدا صبر بدهد برادر
طنزهای مزخرف تان را خواندم اما خواهش می کنم که واقعیت های تاریخی را وارونه جلوه ندهید.
سلام هاتف عزیز
خیلی وقت شده بود این طور طنز جالب نخوانده بودم.
موفق و پیروز باشید
احمد مسیح
زنده باد و هزاره و تمام و جهان و مخصوصان در افغانستان و زنده باد آقای هاطف عزیز. با متن زیبا و خوب
نوشته خوبی است، اما از اما دراین کشور مشکل این است که همه فراموش کارند، ازگذشته هایشان چیزی بیاد نمی آورند.
سلام هاتف مهربان
بار اول خواندم متن زیبای تو را
به هزاره بودنت شرم کردم .
بار دوم که خواندم به هزاره بودنت افتخار دارم تشکر به امیدی آنکه موفق و کامیاب باشی
کنایه گویی را کسی از شما بیاموزد. عکس صدیق هزاره را در پوست قبلی ات دیدم، جقدر جوان شده :-)
قلم تان پاینده باد!
زیبا نوشتید و بسا خوب وا به حال آن هزاره ها که چه بیهوده کار های نمیکنند؟ انتحار مسوم و غیره و غیره غاصبی که یکی از کار هاییست که از روی شوق انجام میدهند و به نام های "پوچی" میروند مسلح و زراعت آن بیچارگان غیر هزاره را می دزدند و تخریب میکنند. خدا این مشت دیوانه گان مریض را که بخل و جهل مرض آنهاست از جمع مایان به دور داشته باشد.
یک مشت بی علم نادان و کور در دوایر مختلف وای به حال مدنیت ما و خود ما!!!
خلیل پژواک
یک عده ی ازدوستان کم لطفی می کنند ومی گویند طنزهای مزخرف، اماحقیقت این است که درطنز ماچیزی به نام مزخرف نداریم، بلکه این، چیزهای مزخرف است که در درون طنزریخته می شوند و لاجرم رسوامی شوند. ازین رو خوب است نگاه مان رااندکی جمع و جور کنیم. درثانی، زبان جدی و ادبیات رایج سیاسی درکشور متأسفانه دیگه کاملن کلیشه ی شده؛ این است که زبان طنزمی تواند در این زمینه کارآیی بیشتری داشته باشد.
چقدر با مزه و با احساس نوشته بودی نویسنده ای گرامی، قلم ات سبز و احساس است سرشار از احساس :دی
من که کیف کردم، این هزاره ها چه کار ها که نمیکنند و نکردند.
بایستی بیشتر بنویسی
تشکر
با عرض سلام
طنزی بود که خوب گریاند!!!
هاتف عزیز سلام
با این هفته فهمی که من در میان مردم افغانستان می بینم، بعید نمی دانم که فردا اکادمی علوم افغانستان از شما تجلیل کند و مقاله تان را به عنوان منبع در مطبعه ای دولتی کابل به خط زرین چاپ کنند.
بلخی
خیلی خیلی متاسفم ازینکه واقعا وقتی در ذهن خود تصوری از مردمان و آدمهای این کشور میکنم دلم می تپه وقتی به دانشجویان نظرم میکنم واقعا جای تاسف است که تاحال نتونسته خوب املا یاد بگیره چه تقصیری داره مردم عام این نقل و قولها(هاتف)در ماهیت خودواقعا در سرنوشت کشور شبه سرطانی است که تفاهم جمعی را ازبین میبردتاریخ برای دیروز بودآنها به هر شیوای که بودند رفتند ولی ما حالازندگی میکنیم پس بایدبه حال فکر کنیم به عقیده من این افکارهیچ گونه کمکی دربازسازی و پیشرفت کشور کمک نمیکندقطعاچون عامل هزاران بدبختی ناخواسته است که نمونه آنراه در طول سی سال جنگ فرد فردوطن تجربه کردندپس آقای دانشجو، نوسینده، ... یا هر که هستیداگر به خاطر طمع یاهرچیزی دیگری چشم دوختیدبرویدبه آن میرسید ولی با انتقال چنین ایده های شوم افکار عامه را خراب نکنید....
سلام من نفهمیدم ا ین جدی بود یا طنز؟؟؟طنزهای مزخرف تان را خواندم.کلی خندیدم. طنز و کنایه گویی را کسی از شما بیاموزد
آقای هاتف موضوع جالب نوشتی .کجاست گوش شنوای این کر ها وچشم بینای این کورهای کینه توز لجوج ،دروغگوی وخائنین ملی.
سلام دوستان!
قبل از خواندن کامل متن بسیار قارم امد ولی وقتی خوانده رفتم واقعا" لذت بردم ......زنده باشی استاد محترم...واقعا" دنیا از دست ما هزاره ها به فغان است...
خوب گورشان را دارند می کنند, خوب
مثلي از تو اخمق ديكه در اين دنيا وجود ندا رد لعنت به طرز و فكرت
واقعآ جالب بود. از خواندنش لذت برم، تشکر
Dost Aziz Agha Hateef, en chi khob ke khud ra maarafi kardi ke to az haman Hazara hayee besyar dorogh go hasti, ke dar bain hazara ha hich nist, en tanz hama ash baraaks ast. Fiker konam ya shum rawani shuda yeed ya mazdor digaran. Man chinin tanz az hich yak dar omor khud nashenida bodam wa na ham kasi neweshta ast. Shuma behter gham tadawi wa alaj tan ra bekhorid.
هاتف عزیز پست زیبای تان را خواندم به راستی که این مطلب یکی از زیباترین و تاثیرگذار ترین طنزهایی است که با زبان هنر به دفاع از مردمی که همواره مورد تبعیض قرار گرفته پرداخته است من مطمین ام که اون ها دیگه نمی توانند حقیقت را بپوشانند.
این نوشته ات همه را اسیر کرد بخصوص کسانی را که کمی بازبان طنز و کنایه آشنایی داشته باشند. خدا خیرت دهد که اینقدر دلهای تفتیده ای ملیونها انسان را کمی خنک کردی
کو حریف نکته دانی که سخن نگفته باشی به سخن رسیده باشد
گل گفتی و در سفتی برادر
و خدا را شکر که رد آقای نظری در اینجا رویت شد
اقای هاتف سلام
در وطن ما با یک چوب راندن جماعت ها و گروههای اجتماعی رواج دارد.
اما ایا شما فکر نمی کنید که با این کارتان، خود را در قطار همان متعصبین نادان قرار داده اید که چندین ملیون هزاره را با چوب رانده اند؟
یعنی می خواهم بدانم که ایا فرد فرد پشتونها مسوول جنایتهایی است که یک تعداد پشتونها انجام داده اند؟
از طرف دیگر فکر نمی کنید که در تبادله ای این آتش ، دامن افراد بیگناهی زیادی اتش می گیرد؟
تشکر
ازره
ای هزاره ها! باز بگویید که ما این کارها نکرده ایم!
تبریک باشد برای آکادمی علوم افغانستان که تمام نتایج تحقیقات شان در مورد هزاره با جنین مثالهای مستند اثبات شد
به نظر من هدف سردم داران انحصار إز اين كار شان مغشوش كردن افكار هزاره ها مخصوصا جوانان ماست تا ما را مصروف اين مسايل كند و مانع ترقي و تحصيل جوانان ما شود هاتف عزيز در صورت إمكان مطلبي در اين موضوع بنويسيد
از همان پستان های بریده زنان هزاره اگر از حضرت فیل نزد تان مانده ارسال نماید... و ها، میخ هم یادتان نرود چون میخواهم که پستان مذکور را در چاراهی بازاری آویزان کنم...
گفتم مگر امیرعبدالرحمن خان هزاره (چشمک) تا زنده بود ٫ پسرش امییر حبیب الله خان هزاره را (باز هم چشمک) در سیهچال های بالاحصار کابل زندانی نکرد؟ باور ندارید ؟ از غبار یا از کاتب بپرسید.واگرقومینه توز، لجوج و دروغ گو و بین خود دشمنی عمیق ندارند و اکثرا با هم در جنگ و جدال نیستند پس کی هاهستند.ههه ههههههههههههه
ارسال یک نظر