در ضمن ، چیز دیگری که ذهن مرا در این گونه موارد مشغول می کند این است: پیامبر اسلام در آغاز پیامبری خود با اهانت های بسیاری رو برو می شد. مشهور است که بر سرش خاکستر می ریختند. یک بار شکمبه ی شتر را از پشت بام بر سرش خالی کردند. مسلمان ها گاهی به خاطر حلم و بردباری او کلاه خود را کج می گذارند و بر سر منبر ِ خطابه در باره ی مهربانی و شکیبایی او سخن های آتشین می رانند. حال ، مسلمان ها باید با یکی از این چند چیز کنار بیایند:
یک – پیامبر اسلام راست می گفت که می گفت " انا بشر مثلکم" ( من یکی چون شمایم)، اما خودش را به سطحی از پایداری اخلاقی رسانده بود که می توانست با آزارها و اهانت هایی که می دید با بردباری و درستی برخورد کند. در این صورت ، مسلمان امروز یا باید بگوید که حاضر نیست از چنین پیامبری پیروی کند یا عملا باید نشان بدهد که پیرو چنین پیامبری است.
دو- پیامبر اسلام یک سیاست مدار بود که برای رسیدن به قدرت هر چیزی را تحمل می کرد. عقل هم حکم می کرد که چنین کند. اگر مسلمانان امروز فکر می کنند پیامبر چنین کسی بود ، باید بپذیرند که این جهان میدانی برای رسیدن به مسند قدرت است و هر کس که از دیگران پیش افتاد خوش به حال اش. در این صورت ، در یک طرف قدرت بی رقیب غرب می ماند و در طرف دیگر عمامه و دستار چند رهبر ِ خود-وارث ِ پیامبر-بین که تخصص شان ایراد سخنرانی های آتشین است. آیا مسلمان ها می خواهند وارد چنین جنگی شوند؟
سه – پیامبر انسانی بود مثل دیگر انسان ها. اما می خواهیم او را فراتر از بقیه ی انسان ها بنشانیم و به همین دلیل قبول نداریم که با او به گونه یی برخورد شود که گویی او هم بشری مثل ما بوده است. اگر مسلمانان امروز این گونه فکر می کنند ، خوب این گونه فکر کنند. اما پرسش این است که چرا دیگران هم حتما همین طور فکر کنند؟ در پاسخ به این سوال دو جواب داریم : یکی این که دیگران باید مثل ما فکر کنند چون ما می گوییم که باید مثل ما فکر کنند. دیگر این که دیگران باید مثل ما فکر کنند چون ما دلایلی قوی در دست داریم که اثبات می کنند در این مورد فکر ما کاملا درست است. خوب ، دلایل ما چیستند؟ درا ینجا باز مسلمان ها مشکل دارند. چرا که درست از همین نقطه باید شروع کرد به حرف زدن در باره ی حضرت محمد. اما مگر می توان در باره ی حضرت محمد حرف زد؟ برای مسلمانی که به پیامبر اسلام ایمان دارد بعضی حرف ها قابل شنیدن اند ( ستایش و تایید و صلوات) و بعضی دیگر اصلا نباید بر زبان کسی بروند ( حرف هایی که پیامبر را به عنوان یک مرد عرب نشانه بگیرند).
در هر سه حالت بالا ، مسلمان امروز باید موضعی عرضه کند که اجزای سازنده ی این موضع با همدیگر بخوانند. اگر پیامبر بشری مثل ما بود ، باید قبول کرد که اولاد آدم رفته رفته با او همچون بشری مثل ما برخورد کند. اگر او بشری مثل ما نبود ، اولا چرا خود می گفت که بشری مثل ماست و ثانیا چه دلیلی داریم که فکر کنیم او بشری مثل ما نبود؟ به علاوه ، پیامبر اسلام هر که بود ( بشری بود مثل ما یا بشری فراتر از ما) ، در این جهان اکثریت انسان ها به او اعتقادی ندارند. چه طور شده است که هر کس که به او اعتقادی ندارد یا مخالف او است حتما بر خطاست؟ مسلمان ها به تثلیث اعتقادی ندارند و در کتاب مقدس شان – قرآن- گفته شده که کافران و مشرکان خالدین فی النار هستند. فرض کنید کافر و مشرکی می گوید که به هیچ یک از چیزهایی که در قرآن گفته شده باور ندارد و خدا را هم محصول توهم مغزهای بیمار می داند. ما با این کافر چه کار می کنیم؟ آیا اگر زور مان رسید سرش را زیر بال اش می کنیم و اگر زور مان نرسید راه مان را کج می کنیم؟ آیا ما فقط در برابر زور رام می شویم؟ آیا ما قبول داریم که اگر به هر علتی دیگران دست بالا یافتند هر کاری که دل شان خواست با ما بکنند؟ شاید کسانی بگویند که ما با کفر و شرک کسی کار نداریم ، فقط نمی خواهیم که کسی به پیامبر ما اهانت کند. اما واقعیت آن است که کسی که پیامبر شما را هم آدمی مثل نخست وزیر کشور خود می داند ، البته که پیامبر شما را مصئون از ریشخند و اهانت نمی شناسد.
من می دانم که ایدتولوژی ای هست که کارش پخش ِ اسلام هراسی است. می دانم که سیاستمدارانی دوست دارند که جنگ صلیبی دیگری میان مسلمانان و مسیحیان در بگیرد.در این صورت سوال این است که چرا بعضی مسلمانان می خواهند پا در دامی بگذارند که با شیطنت در راه شان پهن شده است.
۲ نظر:
سلام وعرض ارادت جناب هاتف
وبلاگ شما لینک شد.
باعث افتخارم است گر شما هم لطف نموده وبلاگ این حقیر را در لیست دیگران در وبلاگ تان ثپ کنید.
گزارشی را خواندم که پاکستان اقدام به ساخت یک "فیس بوک اسلامی" کرده است
این فیس بوک اسلامی قرار که در آن گزارش بود، دقیقن کاپی همین فیس بوک آمریکای است. نمی دانم حق مولف چه شد؟
فیس بوک اسلامی که نباید دزدی شده باشد
ارسال یک نظر