قتل شکیلا در بامیان حالا موضوع آشنایی است. اما هر روز که می گذرد این ماجرا دردناک تر می شود. اول گفته می شد شکیلا خودکشی کرده. سید واحدی بهشتی گفته بود که شکیلا همیشه می خواست پولیس شود. در میان آوردن علاقه ی شکیلا به پولیس شدن می توانست میان شکیلا و تفنگ پیوند قابل فهمی ایجاد کند. یعنی اگر شکیلا با تفنگ "قربان" شوهر خواهر خود بازی کرده باشد، شما تعجب نکنید. فراتر از آن، حتا گمان نکنید که شکیلا خود کشی کرده. در واقع خودکشی "شده". یعنی عاملی که به عمد و قصد شکیلا را کشته باشد اصلا وجود ندارد. چون شکیلا با تفنگ بازی می کرده و متاسفانه در جریان بازی به قتل رسیده است. آن گاه، آقای واحدی بهشتی که در هفت متری او نماز می خوانده، رفته و شکیلا را غرق در خون یافته و به "قربان" محافظ خود ( که در آن وقت در شورای ولایتی بامیان بوده) زنگ زده و ماجرا را به او اطلاع داده است. این روایت خود آقای واحدی بهشتی است.
اما وقتی که تحقیق نیم بندی انجام می شود و معلوم می شود که کس دیگری شکیلا را به قتل رسانده است، همه ی نگاه ها متوجه "قربان" شوهر خواهر شکیلا می شود که بنا بر روایت آقای واحدی بهشتی در لحظه ی قتل در محل حضور نداشته. بنا بر این اگر از چشم آقای بهشتی به ماجرا نگاه کنیم، وضع از این قرار می شود:
الف- اگر روایت پذیرفته شده این طور شود که شکیلا خود کشی کرده، "قربان" در محل قتل نبوده و آقای بهشتی ماجرا را توسط تلفون به او اطلاع داده است. آن وقت خوب است که شکیلا به پولیس شدن هم علاقه مند بوده و بازی با تفنگ برای او امر قابل فهمی بوده باشد.
ب- اگر روایت پذیرفته شده این باشد که شکیلا را کس دیگری به قتل رسانده، در این صورت قاتل بهتر است "قربان" باشد. علاقه مندی شکیلا به تفنگ و به پولیس شدن و این که قربان در محل قتل نبوده و آقای بهشتی از ماجرا با خبرش کرده است هم هیچ.
می بینیم که مساله برای آقای واحدی اصلا این نیست که در واقع چه کسی شکیلا را کشته است (این را که می داند). برای او مهم این است که مطابق به روایت غالب تصمیم بگیرد که چه کسی قاتل باشد بهتر است. فعلا که قربان در نقش قاتل برای آقای بهشتی مناسب تر است.
اما آنچه تقریبا روشن می کند که چه کسی قاتل شکیلا است سخنان سید یحیا احمدیار رئیس اداره ی تحقیق بامیان است که ( بنا بر گزارش مهدی مهرآیین در سایت جمهوری سکوت) گفته است: " این خودش سوال برانگیز است که چرا دوستان پشت یک قضیه را این قدر سخت می گیرند. این موضوع را حتا به انترنیت هم کشاندند".
آنچه از این سخن ایشان بر می آید این است: آقای بهشتی و جناب احمدیار در ابتدا قضیه را خیلی ساده گرفته بوده اند. فکر می کرده اند که ماجرای این قتل به سرعت می خوابد و از یاد ها می رود و چیز مهمی نیست. اما حالا که موضوع دامنه دار شده، آقای احمدیار نمی تواند ناراحتی خود را پنهان کند. می خواهد پنهان کند، چون تعقیب کننده گان ماجرا را "دوستان" می خواند. اما مگر این لعنتی مغز و زبان فرمان می برند؟ آقای احمدیار چون در درون خود سخت خواهان فراموش شدن و خوابیدن این قضیه است و از دامنه دار شدن اش می ترسد، وقتی سخن می گوید ناگزیر این میل و ترس در زبان اش هم بازتاب می یابند. اگر دختر جوانی در خانه ی کسی کشته شود و مردم بخواهند بدانند که او چه گونه و به دست چه کسی کشته شده، آیا چنین چیزی سوال بر انگیز است؟ می گوید: " چرا دوستان پشت یک قضیه را این قدر سخت می گیرند؟". اگر در همین یک جمله ی اعتراضی خوب دقت کنید، بسیار چیزها برای تان روشن می شود: معنای این جمله جز این نیست که به نظر آقای احمدیار پشت این قضیه را گرفتن از حد مطلوب فراتر رفته است. حد مطلوب کدام است؟ همان روایت واحدی بهشتی. یعنی آقای احمدیار و بهشتی احساس خطر کرده اند و خواهان آسان گیری اند، چون می دانند که اگر این سخت گیری ادامه پیدا کند قاتل واقعی مشخص خواهد شد. اگر مرا متهم به خرده بینی نکنید همان عبارت " یک قضیه" هم به صورت ناخودآگاه می گوید که خوب، آقای واحدی بهشتی یک بار یک خطایی کرده ، شما این قدر فشارش ندهید.
آیا در این زمینه عدالت ایفا خواهد شد؟ گمان من این نیست. من فکر می کنم که خون شکیلا پامال خواهد شد. کسانی که می توانستند در این مورد با قاطعیت و شجاعت بیشتر عمل کنند سر دست های خود نشستند و روی خود را گرداندند. از جمله داکتر سیما سمر که به درستی در تظاهرات اعتراض نسبت به تیرباران "نجیبه" شرکت کرده بود، در مورد شکیلا خاموش ماند. با این همه، اعتراض ها به قتل شکیلا بی ثمر نیستند. این اعتراض ها کار تجاوز کردن بر زنان و دختران و آن گاه به گلوله بستن آنان را دشوارتر می کنند و حساسیت عمومی نسبت به این بی عدالتی های دل خراش را بالاتر می برند.
۵ نظر:
هاتف عزیز درود،
خوشحالم "رهانه" بعد از یک ماه بازگشته است.
من هم باورم این که تصور اجرای عدالت در پرونده شکیلا بسیار بعید است. اما اعتراض و دادخواهی می تواند جامعه ما را در برابر بیعدالتی و قداستپنداری طبقهای حساس کند. اگر این حساسیت به میان آید، روشنفکران و مبارزان پاداش خود را گرفته اند.
سلام!
عالی بود... موافقم... قار نشوید که جز این مقدار یاد نداریم.
هاتف عزیز
ایا حیف نیست که در جمع قوم پرستان قرار گرفته اید؟ مگر بر چه کسی پوشیده که تمام این قضیه را هزاره گراهای تندرو برای جمع کردن جل و پستک سید ها از مقام های اداری بامیان به راه انداخته اند؟
موسوی
جناب موسوی عزیز،
فرض کنید من قوم پرست نیستم اما می خواهم بدانم آن دختر بی نوا را چه کسی کشته است. باید چه کار کنم؟ چرا این حضراتی که متهم اند درست مورد تحقیق قرار نمی گیرند؟ چرا کسی تناقض گویی های عجیب شان را در برابر شان نمی نهد و از شان نمی پرسد که روایت های ناسازگار شان از کجا می آید؟ حالا متهم اتفاقا سید است. سید واحدی بهشتی. چه کار کنیم؟ بگوییم سید نیست؟ رئیس اداره ی تحقیق هم سید است. خود این ها اسم های خود را سید فلان و فلان می نویسند. نه این که چون سید اند مجرم اند. خوب. باید در مورد شان تحقیق درست شود (حالا که سید هستند هستند دیگر. اتقاق مهمی نیست).
حالا هرکس بپرسد که چرا سید واحدی بهشتی مورد تحقیق جنایی قرار نمی گیرد ( با آن همه تناقض گویی هایش) قوم پرست و تند رو است؟ آیا در مورد خون شکیلا حساسیت نشان دادن قوم پرستی است؟
من امیدوارم مردم و قشردانشجوی ماازکنار این مسئله به ساده گی نگزرند. برای ما این مهم است که به بینیم یدک کشان دین و وارث پیامبرچرا وقتی «خطایی» می کنند، پای این خطای شان نمی استند و مدام دوست دارند که این مسائل درسایه بماند. اگرتجاوز بد است، چرا این آقا آنرا مرتکب می شود. و اگر تجاوز به یک دخترهزاره خوب است، چرا ازقبول آن فرارمی کند؟. من امیدوارم بامحکم گرفتن این قضیه، پوز این ریاکاران عوضی رابه... بمالیم.
ارسال یک نظر