حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان در جلسه ی قوای سه گانه پرسید که چه گونه می توانیم وطن را از این وضعیت نا به سامانی که گرفتارش هست بیرون بیاوریم. آنچه او به عنوان راه های برون رفت مطرح کرد راه های جالبی نبودند. انتظار زیادی هم نیست. اما در این جلسه یک مساله ی حاشیه یی بود که می توان اش همچون نشانه یی از پریشانی درمان ناپذیر این مملکت دید:
وقتی که رئیس جمهور صحبت می کند حاضران جلسه بی وقفه حرف می زنند، با صدای بلند تایید می کنند، اعتراض می کنند و باورهای شخصی خود را در قالب جملات کوتاه و دراز در میان می آورند؛ به گونه یی که رئیس جمهور بارها خواهش می کند که اجازه بدهند او حرف های خود را بگوید. در یک جلسه ی رسمی که در آن قرار است رئیس جمهور مملکت سخنرانی کند، مخالفان و موافقان او این قدر انضباط ندارند که ساعتی بنشینند و بگذارند رئیس جمهور شان آنچه را می خواهد بگوید، بگوید. آدم فکر می کند که این مخالفان و موافقان هیچ مخالفت و موافقت اصولی و سنجیده و اندیشیده با رئیس جمهور ندارند و فقط در همان لحظه که جمله یی از دهان او بیرون می آید با خود می گویند " خوش ام نیامد/ خوش ام آمد" و آن گاه بی طاقت می شوند و شروع می کنند به غالمغال.
برای من معنای این وضعیت این است:
ما به الزامات یک ساختار- که خودمان هم در ایجادش سهم گرفته ایم و از بقای اش حمایت می کنیم- پابند نیستیم. از همین رو به جای آن که بنشینیم و به این پروتکل ساده پابند باشیم که مثلا نباید میان سخنان رئیس جمهور ( در یک سخنرانی رسمی) دوید، با خود می گوییم: مهم این است که من همین لحظه آنچه را در خاطرم می جوشد بیرون بریزم. گور بابای انضباط.
در دیگر موارد هم معمولا همین طور عمل می کنیم: پیش قاضی می رویم اما نتیجه ی قضاوت اش را نمی پذیریم. فکر می کنیم داوری قاضی پذیرفتنی نیست مگر این که به نفع ما باشد! رعایت قانون می گوییم اما نمی خواهیم در آخر صف انتظار بکشیم و خود را به آب و آتش می زنیم که راهی پیدا کنیم که کارمان از مسیر کوتاه تری انجام شود. در ستایش دقت و درستی خطابه ها می رانیم، اما اگر در دفتر تذکره به ما بگویند که در درخواست-نامه ات فلان نام اشتباه نوشته شده و باید دو باره درخواست بنویسی فغان مان به آسمان می رود که " پدر سگ به خاطر یک کلمه به من می گوید که برو همه ی کارها را از سر شروع کن". در مقام آموزگاری همواره به شاگردان می گوییم که اگر سوالی دارند بپرسند. اما همین که شاگردی سوالی بپرسد که کمی چالش آمیز باشد ، کینه اش را به دل می گیریم و از هر راه ممکن سعی می کنیم روی اش را یا نمره اش را کم کنیم. نژاد پرستی را محکوم می کنیم اما ازاین مرده گاو بقیه ی مردم جهان – که همه چیز شان نجس است- خیلی بد مان می آید و خوب هم می کنیم که بد مان می آید؛ حق مان است.
نمونه های دیگر بر عهده ی شما.