در روزهای اخیر شایع شد که حامد کرزی در انتخابات پارلمانی به یک خانم هندو به نام « انارکلی هنریار» رای داده است. عده یی این کار کرزی را تقدیر کردند. من متوجه نشدم که این کار کرزی واقعا چه ارزشی دارد. به این می ماند که یک مرد چهل و پنج ساله با یک کودک پنج ساله کشتی بگیرد و خود را مغلوب آن کودک کند تا به او احساس مثبتی بدهد. اما اگر با یکی مرد کشتی گیر چهل و دو ساله رو به رو شود مغلوب شدن واقعی خود را نپذیرد و با هزار تقلب سعی کند که خود را غالب میدان نشان بدهد. کرزی به انارکلی هنریار رای می دهد چون رای دادن او به یک خانم هندو ضرری متوجه کرزی نمی کند و حتا تصویر او را در ذهن ساده دلی چند بهبود می بخشد. اما آیا اگر جمعیت سیک ها و هندوهای افغانستان ۱۲ میلیون نفر می بود باز کرزی به خانم انارکلی هنریار رای می داد؟ کرزی با رای دادن به هنریار نه به زن رای داده است ، نه به اقلیت و نه به مدارای مذهبی. او به یک گزینه ی بسیار ضعیف و بی خطر رای داده است ( و در همان حال سعی کرده از این رای بی هزینه و بی خطر خود بهره برداری سیاسی هم بکند). چرا آشکار شده است که کرزی به انارکلی هنریار رای داده است؟ چرا ما این را می دانیم؟ چرا ما باید این را بدانیم؟ چه کسی این خبر را به بیرون درز داده است؟ روشن است که اراده ی اداره ی او از آغاز بر بهره برداری سیاسی بوده .
آدم برای بودن، چقدر نیاز دارد؟
-
غذا. خوردن م را خیلی ساده کرده ام. همه چیز در نزدیک ترین حالت طبیعی اش.
آخرین باری که کنسرو خوردم را یادم نمی آید. سبزیجات و میوه تازه، مرغ و گوشت
که خو...
۸ نظر:
هاتف جان سلام، از شماانتظار داشتم تا ببینم در مورد سخنان پر تناقض؟ چندین بٌعدی آقای مزاری چه نظر دارید.
-------------------------------------
واما رِئیس جمهور!
کجگردنا، کجگردنا
دانم چه خواهی کردنا
از جوی و جر بگذشتنا
خربوزه ها را خوردنا
افضلی جان، هر کس در طول زندگی در هزارها حرف میزند. شما اگر از تناقض حرف های مزاری میگویید، پس بهتر است که با مثال واضح سازید که منظور تان از کدام حرف های ایشان است.
هاتف عزیز،
تا اینجا خوب نوشته ای! درین خصوص هم بنویس که چرا دیگران با رای ندادن به این
ضعیفه، جلوی سنگین وزن شدن او را سد کردند. آنچه شما نوشته اید، به باورم به اعتبار
کرزی می افزاید. به بیان دیگر، کارهایی که نشانگر مدارای قومی و مذهبی کرزی است، به
یک روال بدل گردیده است و نباید جدی گرفت. ور نه، اگر سیاف، ربانی، یا محقق به انارکلی رای می داد،
حتماً کسان وناکسانی به جستجوی جلوه هایی از مدارای مذهبی و جنسیتی در افکار این اکابر می شدند. چنانچه هم اکنون سکولاریزم را به موی چینک در "اندیشه" و عمل مزاری می پالند.
ثانیاً، رای دادن به انارکلی چندان هم عاری از خطر نیست.
ثالثاً، مردم از سالها در آرزوی داشتن حکومتی بودند که به دنبال بهره برداری سیاسی باشد، نه مثلاً بهره برداری از راه برچه و تفنگ و میخ.
رابعاً، هیچ خل و احمقی هم با رای دادن به رقیب "12 ملیونی" برای خود دردسر نمی خرد.
این را صادقانه بگو اگر عبدالله یا محقق به انارکلی رای می داد و این نکته را دانسته به رسانه ها درز می داد، در آنصورت چه می نوشتی.
انارکلی برای همه نامی ست آشنا، نه آنطوری که خودت نوشته ای یک خانم هندو به نام "انارکلی هنریار".
حال که بین خود هستیم: پس از سفرت به کابل، خیلی پرت نویس شده ای. خاطرات ابوذر غزنوی آغازش بود، و در ادامه هم آن نوشته مزخرف در نکوهش کوچی ها آمد. (این بخش را می توانی در وقت کامنت گذاشتن حذف کنی.)
موفق باشی.
ناشناس گرامی ،
تشکر از نظر تان. اولا من از این گونه فکر کردن تان خوش حال ام ( همان تلاش برای یافتن ملزومات نه چندان آشکار یک فکر- حتا در دفاع از آدم متقلبی چون کرزی).
ثانیا مردم افغانستان هیچ وقت آرزو نداشته اند که کسی حاکم شان شود که از هر چیزی بهره برداری سیاسی کند. بیزاری مردم از خشونت ، بهره برداری سیاسی را مطلوب نمی کند. تدبیر عقلانی سنجیدن به نفع همه ی مردم افغانستان فرق دارد با بهره برداری سیاسی به نفع تمدید حاکمیتی که بر اساس دزدیدن رای مردم بنا شده باشد.
ثالثا این که گفته اید « هیچ خل و احمقی هم با رای دادن به رقیب "12 ملیونی" برای خود دردسر نمی خرد» تنها سخن مرا اثبات می کند که کرزی بازی سیاسی می کند و این بازی سیاسی را باید در قواره ی بازسی سیاسی دید . چه جای تقدیر است؟ اساسا کل حرف من سر همین « تقدیر کردن » از این کار کرزی بود. کرزی به منفعت خود رای داده بود نه به زن ، نه به اقلیت نه به مدارای مذهبی. حالا عده ی طبل برداشته اند که این کار کرزی قابل تقدیر است. گویی انتظار داشتند که کرزی خانم انارکلی را بازداشت کند!
رابعا ، اگر محقق و داکتر عبدالله هم همین کار کرزی را می کردند و آن گاه شیپور بر می داشتند که ببینید ما چه کاری کردیم ، من همین یادداشت را در باره ی آنان می نوشتم.
خامسا ، دوست عزیز اگر شما فکر می کنید ابوذر دیوی بود و از او بد تان می آید و چند بار است یادداشت من در باره ی او را بر سرم می زنید باید بگویم که من مثل شما فکر نمی کنم. شما هر قدر می توانید سعی کنید که آن یادداشت مرا در چشم خودم مزخرف کنید ، من حرف ام همان بود و هست که نوشتم. من به ابوذر احترام دارم و او برای بخشی از مردم افغانستان اهمیتی دارد که شاید برای شما تا همیشه ناشناخته بماند. شما از او متنفر باشید. اختیار دارید. در مورد کوچی ها با شما موافق ام. نباید با آن لحن تند در باره ی شان حرف می زدم. اشتباه کردم. از آن لحن درشت و خشم آلود معذرت می خواهم.
اقای هاتف سلام
دراین که ابوزر برای بخشی از مردم افعانستان اهمیت داشت جای شک نیست وهم چنین شجاعت وپایداری ایشان برای بخشی از مردم ارمغانهابزرگ وماند گاری را بر جای گذاشت اما مشکل این جاست که تمام کسانیکه در مقام ابوزر غزنوی بودند برای بخشی از مردم افعانستان اهمیت دارند وانان با تکیه بر همین اهمیت شان وحمابت همان بخش اعمال ظالمانه شان را توجیه میکنند.مثلا سیاف برای عده از مردم اهمیت دارد عده حاضرند که جان شان برای سیاف بدهند چنانچه در گذشته این امر اتفاق افتاد اما برای انان که خانه های شان اماج راکت های کور کورانه همین ادم قرار گرفت وعزیز ان شان قربانی گردیدند سیاف یگ جنایت کار محسوب می شود.و یا احمد شاه مسعود برای بخشی از مردم اهمیت زیاد دارد که اورا برای همین بخش تا مرز پرستش با لا می برد و هیچ عمل منفی را در کار نامه مسعود قبول ندارند امابرای کسانیکه عزیزان شان در افشار کشته شد،دامن عزت وشرافت شان دریده شد،خانه های شان ویران شد،مسعود با تمام هوش ودرایت که داشت یک ادم جاه طلبی بیش نبود ونیست که برای تحکیم پایه های قدرتش مخالفان خودرا با خشن تر شیوه ممکن از صحنه سیاسی ونظامی میخواست محو نماید..
مسئله را که میخواهم در این جا اذعان کنم این است که ابوزر عزنوی برای شخص من فرد قابل احترام هست وخواهد بود چون من خودرا جز همان بخشی از جامعه می پندارم که بدست اوردن عزت،غرور،هویت،وازادی نسبی ام را به ابوزر و امثال شان مدیون هستیم اما مشکل این جا است که اگر فرد امد در وصف سیاف نوشت که سیاف ادم فداکار و مبارز هست که برا کوبیدن کسانیکه میخواست میراث تاریخی ما را به تار ج ببرند و در برابر حمکرانی ما که حقوق مسلم و ذاتی ما دست به بغاوت زده بودند از جان و مالش مایه گذاشت و با شجاعت ودلیری بی نظیرش پوزه انان را به خاک مالید .چگونه باید موضع گرفت؟ویا نباید از خشونت مسعود علیه غیر نظامیان افشار سخن بمیان اورد چون انان به همین راحتی خواهند گفت که من جز همان بخشی از مردم هستیم که مسعود وسیاف را برازنده ترین افراد این سر زمین میدانیم و حالا که شما قبول ندارید به درک.
نا شناس گرامی،
می دانم چه می گویید. اما مشکل این است که اکثر آدم های جامعه ی ما از دیدن منظر های دیگر متعجب و نگران می شوند. ما چنان در عادت « تک منظری» خود غرق ایم که فراموش می کنیم پاره یی از تعلقات دیگران هم کمترین مشروعیتی داشته باشد. من یک بار در مورد ابوذر نوشته ام و شما چنان تکان خورده اید که پیوسته تذکر می دهید. در حالی که برای من شما در همان بد آمدن تان از ابوذر خلاصه نمی شوید. شما خیلی چیزهای دیگر هستید و از جمله از ابوذر هم بد تان می آید و این برای من« تعجب»ی ندارد. من تعجب نمی کنم چون می دانم که حضور این منظرهای متفاوت در جامعه کاملا طبیعی است. این مخالفت شما با ابوذر برای من به هیچ وجه به این معنا نیست که شما دچار خطای مهمی شده اید. اما از تذکر پیوسته ی شما چنین به نظر می آید که نوشتن یک یادداشت در باره ی ابوذر گویی خطایی است نابخشودنی. این که می گویید مسعود و سیاف و ... هم برای عده یی از مردم مهم اند درست است. و دقیقا به همین خاطر باید همواره به یاد داشت که در اکثر مواقع « درک متقابل» کارساز تر از اصرار بر روش های تک منظر است. شادکام باشید.
عزیزان هاتف و ناشناس درود.دریافت درست در مورد سران جهادی ناممکن است، استدلال در مورد اشخاصی که نامبردید و (بلکه ده هامثل آنان)راه کار درست نیست، بهتر است تحقیق کنید.
هرچند مباحث هردوی شماارجمندان تاَمل می طلبدوحد اقل برای من پسندیده بود.
کاش با نظرات ناشناس محترم بیشتر آشنا شوم، کاش ناشناس ناشناس نماند.شمارا به ویبلاگ نو تاَ سیس ام دعوت میکنمkhorjein.blogfa.
----------------------------------
محترم نظر،کوشش میکنم در فرصت جواب شمارا بنویسم.موفق باشید.
ناشناس(B)
اقای هاتف سلام
دو فرد ناشناس که در بالا اظهار نظر کرده اندافراد متفاوت هستند ومن که ناشناس "ب" هستم نه از ابوزر مرحوم بدم می اید ونه شمارراخاطر نوشتن ان یاداشت سرزنش میکنم وانچه را که در مورد ابوزر غزنوی گفته ام به ان قلبا باور دارم چون یکی از شاه کاری های ایشان امن ساختن نسبی راه پاکستان برای مردم هزاره بود که هر از گاهی مورد اخاذی وارعاب قرار میگرفتند وهم چنین ایشان دست کوچی هارا از تصرف در املاک شخصی مردم هزاره کوتاه کرد بعد از مقاومت ایشان مردم هزاره جات دگر مجبور نبودند که قیمت اموال نا بکار،باد کرده،وروی دست مانده ای کوچی هاراکه در پشت بام های شان ویا در دم دروازه های شان رها شده بود در بهار سال اینده چندین برابر بپردازند بهر صورتتشکر از جواب تان "درک متقابل" امری است عالی امامشکل این جاست که با در پیش گرفتن این رویش جای برای انتقاد از عملکردهای افراد ذی نفوسی که متعلق به یک بخش از مردم هست باقی نمی ماند و در نتجیه بسیار از واقعیات در زیر خاک روبه های "درک متقابل"مد فون میشود
ارسال یک نظر