۱۳۸۹ فروردین ۲, دوشنبه

خوشا آسانی ، دریغا مهربانی


 ای میل چیز خوبی است. نه ، " چیز خوبی است" جمله یی است که اهمیت ای میل را به گونه ی شایسته بیان نمی کند. ای میل امکان فوق العاده یی است. شاید اگر ده ابزار برتر جهان در این عصر را نام بگیریم باید ای میل را هم در این لیست شامل کنیم. اما این ابزار فوق العاده هم با "اما" هایی همراه است. من در اینجا به دو وجه از یک خاصیت ِ ای میل اشاره یی می کنم :
ای میل ارتباط و مکاتبه میان آدم ها را آسان کرده است. آسان هم که جاذبه ی جهانی دارد. هر وقت که در برابر چالشی قرار گرفته باشیم عبارت " آسان ترین راه" برای مان دلرباتر می شود. اما به چه چیزی "آسان" می گوییم؟ آسانی چه گونه به دست می آید؟ آسانی با حذف کردن جزئیات یک پروسه به دست می آید. مثلا کسی به ما می گوید که برای رسیدن به فلان هدف باید ده مرحله را طی کنی و در هر مرحله فلان کارها را انجام بدهی. کسی دیگر می گوید برای رسیدن به همان هدف باید پنج مرحله را طی کنی و در هر مرحله فلان کارها را انجام بدهی ( کمتر از کارهایی که در روش ده مرحله یی باید انجام شوند) ، آن گاه ما می گوییم که پیش نهاد شخص ِ دوم آسان تر است.  البته آسانی تضمین نمی کند که بعدا چه پیش می آید ، اما ما آسانی را – مخصوصا اگر به نتایج اطمینان بخش منتهی شود- بیشتر می پسندیم. این گرایش به آسانی معقول هم هست. هنگامی که راه ِ آسانی برای رسیدن به نتایج ِ مورد اطمینان وجود داشته باشد ، آدم عاقل از راه های دشوار نمی رود. ولی قضیه همیشه و در همه جا این قدر ساده و سر راست نیست. شرح اش می دهم :
ظاهرا منطقی ترین برخورد با "هدف" و "نتیجه" این است که بخواهیم آسان به دست شان بیاوریم. در این نوع نگاه تمام ِ جزئیات یک روند برای آن در نظر گرفته می شوند که ما را  به فلان هدف یا نتیجه برسانند و هر چه تعداد بیشتری از این جزئیات را بتوانیم از سر راه برداریم روند بیشتر تسهیل می شود و رسیدن مان به هدف و نتیجه آسان تر می گردد. بنا بر این رویکرد ِ نتیجه گرا  آنچه مهم است هدف و نتیجه است و هر روشی که ما را آسان تر به نتیجه برساند بهتر است. حال ، سوال این است : آیا ما دقیقا می دانیم که با حذف کردن بعضی جزئیات از یک روند یا پروسه چه کاری می کنیم؟ چه گونه تشخیص می دهیم که فلان جزئیات را باید حذف کنیم تا کار آسان شود؟ وقتی که می گوییم فلان جزئیات باید حذف شوند و بدون آن ها هم می توان به عین نتیجه رسید در واقع نقش آن جزئیات حذف شونده  را صفر می دانیم. از کجا به این نتیجه رسیده ایم که نقش ِ آن جزئیات صفر و یا قابل چشم پوشی است؟ پاسخ هایی که در زمینه های مختلف به این سوال می دهیم گوناگون خواهند بود. مثلا عرصه یی از زنده گی شخصی تان را در نظر بگیرید: می خواهید برای زمستان پیش رو چوب ِ سوخت بخرید. می خواهید در این زمینه به یک تصمیم درست برسید. برای رسیدن به یک تصمیم درست با دیگر اعضای خانواده مشورت می کنید و دیدگاه های آنان را در ارزیابی خود می گنجانید. اما از همان ابتدا نظر سه کودک ِ پنج ساله ، شش ساله و نه ساله ی خانواده را از این پروسه حذف می کنید. چرا که فکر می کنید حذف کردن نظر آنان در رسیدن شما به یک تصمیم معقول لطمه یی نمی زند. در بعضی عرصه های دیگر شاید ناگزیر شوید برای حذف جزئیات یک پروسه بیشتر فکر کنید.
اکنون ، برویم سر ِ مساله ی ای میل. به نظر من ای میل کار ما را آسان کرده است و در این مورد هم این آسانی با حذف جزئیات بسیاری ممکن شده است. قبلا کسی باید قلم و کاغذی می گرفت و نامه یی می نوشت و آن نامه را در پاکتی نهاده برای کسی دیگر می فرستاد. شخص گیرنده هم باید منتظر می ماند تا نامه به دست اش برسد. در این روش دستخط من طوری می بود و دستخط شما طوری دیگر. هر کس به گونه یی می نوشت. شما نامه را باز می کردید و در دست تان می گرفتید و می خواندیدش. ای میل این جزئیات را حذف کرده است. شما حالا نویسنده ی نامه را از روی نشانی ای میل اش می شناسید نه از روی دستخط اش. همه ی خط ها و قلم ها یک سان شده اند.  تنوع قلم های شخصی حذف شده است. قلم خورده گی ها حذف شده اند. ناپیراسته گی ِ یک نامه ی طبیعی کلاسیک هم حذف شده است.  دیگر شما با نامه تماس فیزیکی ندارید. ای میل را در صفحه ی کامپیوتر خود می خوانید. دیگر چیزی به نام " رسیدن ِ نامه" هم نیست. می گفتیم " نامه یی که به دست ِ فلانی فرستاد بودید رسید". حالا نمی گوییم " ای میل تان رسید" چون میان فرستادن و رسیدن ای میل فاصله ی قابل ذکری نیست ( همان طور که در تلفن نمی گوییم صدایت رسید)؛ در عوض می گوییم : " ای میل تان را گرفتم". رسیدن حذف شده است و با آن انتظار ِ رسیدن هم حذف شده است. دغدغه ی گم شدن نامه هم حذف شده است. اگر ای میلی را نگرفتید ، ای میلی می فرستید و خواهش می کنید که ای میل دریافت نشده را دو باره بفرستند. حال ، این آسانی که با ای میل آمده  رایگان هم نیامده است. نشانه هایی از گرمای رابطه و پاره هایی از حس ِ شیرین ِ پیوند انسانی در همین جزئیاتی بودند که در ای میل حذف شده اند. فرض کنید در ایستگاه قطار جعبه یی هست که دو دکمه دارد – یکی سیاه و یکی سبز. وقتی دکمه ی سبز را فشار می دهید صدایی از درون جعبه می گوید " دوست ات دارم " و وقتی دکمه ی سیاه را فشار می دهید صدایی می گوید " از تو متنفرم". واکنش شما به این جمله ها چه خواهند بود؟ حال اگر همین جمله ها را از شخصی که در کنار تان ایستاده بشنوید چه واکنشی نشان خواهید داد؟ در صدای آن جعبه همه ی جزئیاتی که به آن جمله ها حسی انسانی می دادند حذف شده اند. از این رو ممکن است شما در برابر آن دو جمله ی متضاد فقط بخندید. این است که تنها شنیدن آن جمله ها و دانستن معنای شان کافی نیست. آدم در جزئیاتی که در پشت آن جمله ها ایستاده اند نیز معنا می جوید و اساسا جمله یی چون " دوست ات دارم" همه ی معنای خود را مدیون این جزئیات است.

در روزهای پیش از نوروز ، نوروز و پس از آن ای میل هایی به دست آدم می رسند که در آن ها مثلا نوشته شده " نوروز همه ی شما پیروز" یا " سال نو را از صمیم قلب به شما تبریک عرض می کنم". فرستنده ی ای میل برای این که از آسانی ِ ای میل استفاده کرده باشد لیستی از پنجاه آدرس ِ ای میل را ردیف می کند و همین جمله ها را یکجا برای پنجاه نفر می فرستد. اما فراموش می کند که این جمله ها وقتی که به توسط ای میل به پنجاه نفر فرستاده می شوند تبدیل می شوند به همان " دوستت دارم" ِ خنده آوری که از ماشین ایستگاه قطار می شنیدیم. یک جمله را برای پنجاه نفر فرستادن هر گونه حس ارتباط انسانی ِ مستقیم با یک فرد خاص را نابود می کند و بار عاطفی ِ آن جمله را به صفر می رساند. چه طور است که من فردا برای هفت صد نفر ای میلی به این شرح بفرستم :
" دوستان عزیز ،
عید تان مبارک. برای همه ی تان آرزوی سلامتی می کنم و دل تان را شاد و لبان تان را پر خنده می خواهم. لطفا سال آینده هم در روز ِ عید همین پیام ای میلی را باز کنید و جمله های فوق را بخوانید".
این کار مرا از زحمت فرستادن ای میل های منفرد به افراد رها می کند و نیز نشان می دهد که من می توانم از سهولتی که ای میل فراهم کرده استفاده ی بهینه کنم. این یعنی زنده باد آسانی ، اما دریغا حس ِ پیوند انسانی.

۱۲ نظر:

حضرت وهریز گفت...

هاتف عزیز سلام،
خیلی بجا و مبسوط. مرا هم به فغان رسانده بود این تبریکی هایی که که به سه صد نفر فرستاده می شود و از ته دل سال نو را پر از نیکی و ... می خواهد...

ناشناس گفت...

سلام

جالب بود. من خودم چندین نوروز است که از دوستان فقط فورورد می گیرم. یعنی اصل تبریک باد گفتن را کسی نوشته که اصلا نمی شناسم و در مثلا چین زندگی می کند. بعد این پیام بعد از دهها بار فورورد شدن به دست یکی از آشنایان من افتاده و او هم نام مرا در آخر لیست اضافه کرده و آن را دوباره فورورد کرده است. یعنی شبیه یک پیام برای یک تظاهرات عمومی !!

به نظرم یکی از دلایل این چیزها نبود زیر بنای نامه نگاری در افغانستان است. در غرب اما تا جایی که من دیده ام هنوز پست کارت و خط و گل با پست فرستاده می شود و ایمل معمولا برای آشنایان و همکاران است نه برای دوستان نزدیک.

البته می توان یک کارت تبریکی نوروز هم انلاین انتخاب کرد و دستور داد تا آن را برای دوست تان بفرستند!!

جانعلی

پویا گفت...

هاتف عزیز سلام و سال نو هم مبارک ! شاید این مبارک باد گفتن هم به نظر خنده آور بیاید . خوب گاهی آدم ها و کار های شان خنده آور هست . با حرف های تان کمی تا قسمتی موافقم . انترنت سهولت های " اما " داری برای ما فراهم آورده است . مثلآ همین وبلاگ نویسی و یا وبلاگ از بالا نویسی و یا نوشتن از بالا و دیدن از بالا و نوشتن آمیخته با غرور هیچ انگاری دیگران . قدیم ها باید نوشته ات را دقیق می خواندی و اصلاح می کردی و داخل پاکت می انداختی و به نشریه مورد نظر می فرستادی و منتظر می ماندی و شماره جدید نشریه ی که نوشته ات را برایش فرستاده بودی ، را می خریدی و ناز سر دبیر می کشیدی و هزاران زحمت دیگر . امروز اما راحت در دل وبلاگ می اندازی اش و تمام . این صرف یک مثل بود و میدانید که در مثل مناقشه نیست . هدف همان است که شما گفته اید . آسانی !
من خودم را به نحوی مخاطب شما احساس کردم . کار من در ادیبان همین است و این کار را ادامه خواهم داد . چون فکر میکنم این کار بین ادیبان ، خوانندگان وهمکاران پلی ایجاد می کند . من برای د وستان شخصی ام نامه های جدا گانه ی می نویسم و جدا گانه برای هر کدامشان آرزوی خوشبختی می کنم . نمیدانم ، احساس می کنم که بعضی وقت ها یا اکثر وقت ها " من انتقاد می کنم ، پس هستم " می شویم . معذرت می خواهم اگر حرفی بر خلاف گفته باشم . یادم باشد که از این بعد مزاحم شما و جناب وهریز نشوم سال نو کلیشه یی تان مبارک !

سخیداد هاتف گفت...

سلام پویای عزیز ,
نوشته اید:
" من خودم را به نحوی مخاطب شما احساس کردم . کار من در ادیبان همین است و این کار را ادامه خواهم داد . چون فکر میکنم این کار بین ادیبان ، خوانندگان وهمکاران پلی ایجاد می کند . من برای د وستان شخصی ام نامه های جدا گانه ی می نویسم و جدا گانه برای هر کدامشان آرزوی خوشبختی می کنم . نمیدانم ، احساس می کنم که بعضی وقت ها یا اکثر وقت ها " من انتقاد می کنم ، پس هستم " می شویم . معذرت می خواهم اگر حرفی بر خلاف گفته باشم . یادم باشد که از این بعد مزاحم شما و جناب وهریز نشوم سال نو کلیشه یی تان مبارک !".
نوشته ی من مخاطب خاصی نداشت. هر روز ده ها ای میل - از نوع مورد بحث- به دست آدم می رسد ( مخصوصا در روزهای عید و نوروز و ...) و من هیچ مورد خاصی را در نظر نداشتم. نوشته ی من تحلیلی بود و ربطی به " نوشتن از بالا و دیدن از بالا و نوشتن آمیخته با غرور و هیچ انگاری دیگران " نداشت. در ضمن من به ای میل هایی اشاره کرده بودم که بار عاطفی شخصی دارند نه به ای میل هایی که به منظور اطلاع رسانی محض به چندین نفر فرستاده می شوند. مثلا اگر کسی هفت صد نفر را به صورت همزمان از به روز شدن نشریه ی خود با خبر کند نه فقط کار بدی نکرده , خیلی معقول هم عمل کرده. اما اگر همین شخص ای میلی بنویسد برای هزار نفر و در آن برای همه ی کسانی که ممکن است مریض باشند آرزوی شفا و تندرستی کند این ای میل به مقصد خود نمی رسد. به این می ماند که آدم به صد نفر بگوید من همه ی گل های این باغچه را خدمت شما عزیزان تقدیم می کنم! در این گونه موارد بهتر آن است که یک شاخه گل را به یک نفر بدهیم تا یک باغچه را به صد نفر.
گفته اید دیگر مزاحم من و وهریز نمی شوید. این طوری نمی شود. باید یک راه برای من باز بگذارید که شما را از دست ندهم. اگر خودتان را مخاطب احساس کرده اید و آزرده شده اید معذرت می خواهم. اگر معذرت کافی نیست خودم را اصلاح می کنم و از این به بعد در این موارد با دقت بیشتری می نویسم. به هر حال قهر نشوید. ما آدم ها مهم تر از این نوشته های مان هستیم و لزومی ندارد که بگذاریم سیاهه های مان رابطه های مان را خراب کند. شادکام باشید و سال نو تان مبارک باشد. سال نو وهریز هم مبارک باشد. سال نو همه ی ما مبارک باشد.

پویا گفت...

هاتف گرامی ! منظورم از مزاحم نشدن این بود که آدرس ایمیل شما دو نفر را از جمع ایمیل های دسته جمعی ادیبان بر دارم . در جمع خوانندگان شما و وهریز گرامی همچنان باقی خواهم ماند . شاد باشید

ناشناس گفت...

سلام

فکر نمی کنید که با حجم دوستی در عصر انترنت به چیزی بیشتر از نامه نگاری دستی نیاز داریم؟ یعنی واقعا چقدر ممکن است که مثلا من به تمام دوستانم نامه پست کنم؟ تعداد شان الحمدالله آنقدر زیاد است که فقط در عصر انترنت این قدر دوست یابی ممکن است. در چهار گوشه ای زمین هستند تا جاییکه محل زیست بعضی شان را من اصلا شاید تا آخر عمر نبینم و شاید اصلا از افغانستان امکان نامه روان کردن اینجاها نباشد.

به نظر من هر عصر را با واقعیت های همان عصر باید سنجید. واقعا نمی شود بعضی چیزها را در یک عصر متفاوت با همان شکل و شمایل اعصار قبل انجام داد.

من 276 دوست فقط در فس بوک دارم. حال چطور می توانم 276 نامه دستی برای شان نوشته روان کنم؟ به نظر می رسد که اساسا شکل رابط تغییر کرده است. دوستان من هم شاید توقع عصر ظاهرخانی را از من نداشته باشند. فکر نمی کنید شما کمی در گذشته به سر می برید؟ مثل آنکه کاکای من با داشتن بهترین بوت ها از همان کفش روسی کهنه و سوراخ خود تیر نبود و برای اثبات خوبی آن دلایلی می آورد که برای من مفهوم نداشت. دلایل او برای من در مورد یک کفش اصلا دیوانگی بود. یک کفش اصلا لازم نیست که به اندازه ای یک همسر بی عیب باشد !!

تشکر

تیمور

حضرت وهریز گفت...

پویای عزیز،
منظور من نیز همان بود که هاتف گرامی توضیح داد. من در این مورد در فیسبوکم هم اشاره کرده بودم. اما محض برائت، در هیچ عید و براتی از شما پیام های "تولید انبوه" نداشته ام و ازین بابت از شما سپاسگزارم. به نظر من هم ممکن نیست برای همه ی دوستان عین چیز را آرزو کرد. این ایمیل های "تولید انبوه" با آرزوی سعادت و پیروزی و هر روز نوروز داشتن یا عید سعید اضحی را گرامی خواستن برای چند صد نفر در بهترین صورتش تقسیم کردن حس یک پیام به آن چند صد نفر است. و از این هم مهمتر، اشاره یی داشتم یک زمانی به چیزی شبیه همین. یعنی ناخواسته دیگران را رنجاندن. آن را می شود اینجا خواند:
http://wahriz1.wordpress.com/?s=%DA%86%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%B1%D8%A7
حالا تصور کنید، من هم پیام هایی از همان تولید انبوه گرفته ام که چون نویسنده هایش گمان می کرده، این آرزوها برای همه همسان اند، مرا آزرده که نه، ناراحت هم نه، یک لحظه اندوهگین کرده. منظورمن به هیچ روی اشاره به شخص خاصی نبود. متأسفم اگر شما را آزرده ام.

سخیداد هاتف گفت...

تیمور گرامی ,
شما درست می گویید. به 276 نفر نمی توان نامه ی دستی نوشت ( با فرض این که می توان 276 دوست - آن هم نه از گونه ی فیس بوکی اش- داشت). من گفتم , در آغاز , که ای میل امکان فوق العاده یی است و خوبی های اش را می دانم. اما حرف سر این بود که با همین ابزار آسان کننده ی رابطه با چشم باز برخورد کنیم. مثلا ای میل به ما این امکان را می دهد که یک کارت تبریک عید را به 276 نفر بفرستیم. حال سوال این است که ما با این امکان چه گونه برخورد می کنیم. من از آن هایی ام که فکر می کنند بهتر است در این موارد به باریکی های عاطفی قضیه توجه بیشتری کنیم. می توان ای میل را قاصد زنده یی کرد که با طرف مقابل از ما سخن بگوید و می توان آن را به ماشینی تبدیل کرد که هیچ احساس ندارد و عاطفه نمی شناسد و آشنای کسی نمی شود.
یک راه حل همان است که در عصری که شما به آن اشاره کرده اید و گویا ما کمی ازش عقب افتاده ایم از "دوستی" تعریف تازه یی بدهیم. مثلا همین که فیس بوک گفت شما با فلانی دوست اید واقعا این ادعا را بپذیریم و بگوییم بلی این عصر این گونه است دیگر. دوستی های اش هم طور دیگری اند. اگر تعریف تازه یی از دوستی هست که فیس بوک عرضه می کند , من قبول می کنم که در گذشته زنده گی می کنم. من هنوز دل-بسته ی مفهومی نسبتا کلاسیک از دوستی ام و البته سعی می کنم با جزئیات تازه ی دوستی در روزگار ما هم کاملا بیگانه نشوم.
شادکام باشید.

یاسین گفت...

هاتف عزیز،
وقتی نوشته ها را می خوانم و پیام ها را، اگر نه همیشه اما بیشتر حس می کنم، سوءتفاهم های ایجاد شده بیشتر است، یا این که هنوز یاد نگرفته ایم که بگوییم من با تو موافق نیستم یا هستم، به جای آن جنجال می کنیم. ها ها ها

گاهی حس می کنم بیشتر وقت ما در نوشتن و گفتن صرف رفع برداشت هایی می شود که نگران آن هستیم. در چنین شرایطی اگر سکوت کنیم کاری بهتر نکرده ایم!؟

سخیداد هاتف گفت...

رسولی عزیز ،
نه. به نظر من سکوت کاری بهتر نیست. باغ ِ تفاهم در آن سوی این دشت ِ پرخار است. ممکن است وقت بگیرد اما رفته-رفته وضع گفت و گوهای مان بهتر می شود. من گفت و گو های وبلاگی هفت -هشت سال پیش را هم به یاد دارم. آن وقت ها را با امروز که مقایسه می کنم وضع خیلی بهتر شده است.
شادکام باشید.

رازفر هپتالی گفت...

استاد گرامی هاتف صاحب
رازفر با مطلب جدید: "هیزیان و نوروز..."
منتظر لطف نقد و نظر شماست.
سبزباشید.

فرشته گفت...

با عرض سلام! سال نو همانست که آدم احساس نو داشته باشد و این سال در درون خودش از نو آغاز شود. درست مثل بهاری که در راه است. اگر در شما چنین است پس سال نوتان تبریک.
درین نوشته جای عشق های مجازی و محبت کردن های انترنیتی خالی است. هر احساسی را که زمانی واقعی و قابل لمس بود، به افتضاح کشیده است.

 
Free counter and web stats