۱۳۹۱ آذر ۱۲, یکشنبه

در مظلومیت یک سنگ غیور


گلشیفته فراهانی در فیلم سنگ صبور در نقش یک زن جوان افغان بازی می کند. این زن دو دختر خردسال دارد و کارش پرستاری از شوهرش است. شوهر مجاهد او در یک دعوای شخصی گلوله خورده ( در پس کله اش) و از آن پس بی حرکت و بی  زبان شده است.  روزها می گذرند، اما مرد مثل جنازه یی با چشم و دهان باز همچنان خوابیده و ساکت و ساکن است. نه می میرد و نه حرکت می کند و به حرف می آید. زنده گی زن جوان، در دو قالب تصویر می شود: یکی در قالب آنچه همان روزها در محیط زنده گی اش می گذرد( در پرستاری اش، در رابطه ی او با کودکان اش، در جنگی که در شهر جریان دارد، در ترس و حرمان روزمره اش). دیگری در قالب قصه ها و خاطره ها و شکوه های او به شوهر ساکت شده اش. این دو قالب پیوسته در هم می روند. یعنی واقعیت های جاری در زنده گی زن جوان را در شعاع روایت هایی می فهمیم که او بر بالین شوهر خاموش خود نقل می کند. در جریان یکی از جنگ ها یکی از مردان مسلح بر زن جوان تجاوز می کند و به نظر می رسد که دایره ی رنج های بی کران زن کامل می شود.
 آنچه زن جوان بر بالین شوهر بی حرکت و خاموش خود نقل می کند سرگذشت زنی است که در چرخه ی فرساینده ی نظام مردسالار افغانستان افتاده و در هر قدم زنده گی خود در درون این چرخه ی خشن و بی رحم خرد شده است. او هم برای آن که از سنگینی این نظم ناتوان کننده بر شانه های خود بکاهد، گاهی چاره جویی هایی کرده است که اینک از بازگفتن شان در محضر شوهر ناتوان خود نمی شرمد و نمی ترسد. مثلا به شوهر خود – که حالا می فهمیم عقیم بوده- می گوید که آن دو دختر از او نیستند. از مرد دیگری هستند. زن جوان برای این که تهمت عقامت به شوهرش نرسد، با مرد یا مردان دیگری می خوابد و بچه دار می شود. این را حالا بر بالین شوهر خود می گوید. زن جوان  با مرد تفنگداری که بار اول بر او تجاوز کرده بود، نیز رفته رفته مهربان می شود و سعی می کند دردها و داغ های آن مرد بی تجربه و عطش زده و ستم دیده را نیز بشناسد. زن جوان هم با آن مرد می خوابد و هم بر بالین شوهر نیازمند به پرستاری اش حاضر می شود؛ هم خشم و کینه و حرمان راه می بردش، هم هوس و احساس گناه. از یک سو، وضعیت شوهرش به او آزادی بخشیده تا دهان و عاطفه ی قفل شده اش را باز کند و زخم های کهنه ی درون خود را به روشنی بیاورد. از سویی دیگر، به چیزی در آن رابطه یی که میان او و شوهرش هست تعلق خاطر دارد و به همین علت در نزد شوهری که دیگر هیچ کاری ازش برنمی آید می ماند. می ماند و می گوید و می ماند و می گوید و می گوید و می گوید... قصه ها و رازهای خود را با شوهر خود در میان می گذارد. در جریان این گفتن ها، در جایی، شوهر او جان می گیرد و در میانه ی اعترافات زن جوان ابتدا دست او را می گیرد و پس از آن با یکی از دست های نیرومند خود گلوی زن جوان را به سختی می فشارد. زن دست و پا می زند و آن گاه دشنه یی را در سینه ی مرد فرو می کند و فیلم تمام می شود.

حالا چند ملاحظه:

یک- شکستن تابوی سکس در افغانستان، آن هم به گونه یی که در سنگ صبور اجرا شده، کار دشواری است. اما چرا سکس در این فیلم این قدر محوریت یافته؟ در سراسر روایت های فیلم "حرمان جنسی" به عنوان محمل اصلی انواع محرومیت ها در میان آورده می شود. تا آنجا که در سایه ی همین حرمان زن جوان آن قدر پرورده می شود که حتا سعی می کند دنیای مردی را بفهمد که با زور کلاشینکوف بر او تجاوز کرده است. وقتی که افراطی های مذهبی می گویند اگر زنان در بند نباشند، شعله افروز هوس های خود و دیگران می شوند روشنفکران ابرو در هم می کشند که این چه توهم باطلی است. در سنگ صبور، زن جوان از بند نظارت و قهر شوهر خود رها شده. دیگر کسی نیست که او را بیش از این در چنبره ی "حرمان" نگه دارد. این است که یک اتاق آن طرف تر با مردی می خوابد که خوابیدن با این زن جوان را با تجاوز شروع کرده بود. حتا در پایان همان تجاوز هم زن جوان از مردی که بر روی او افتاده با لحن یک آدم متین می پرسد: " تمام شد؟". آیا افراطی های مذهبی راست می گویند که زنان لشکر شیطان اند و مرکزی ترین دغدغه ی شان هوس جنسی است؟ آیا اگر ما این سخن را به نحوی دیگر گفتیم وضعیت بسیار فرق می کند؟

دو- من نمی دانم بودجه ی فیلم "سنگ صبور" چه قدر بوده. اما می دانم که در بسیاری از موارد (مخصوصا در کشورهایی چون ایران و افغانستان) بودجه ی اندک فیلم ها را به درون موقعیت های ساده و بسته ی درون خانه ها می راند. برای کارگردانی که از نظر بودجه دست بازی نداشته باشد، بهترین موقعیت درون یک خانه ی ساده است. اما چنین موقعیتی هم عیب های خود را دارد. یکی از آن عیب ها این است که در چنین موقعیت هایی ، در غیبت امکانات دراماتیک، ناگزیر باید درونمایه ی کار را خیلی جذاب و سنگین کرد. یکی از تدبیرهایی که می تواند سبب ارتقای این موقعیت شود و مخاطب را درگیر ماجرا کند در میان آوردن تابوهای جنسی است. به گمان من نقش سکس و توابع آن در فیلم سنگ صبور را نیز می توان تا حدی از همین زاویه دید. زن جوان که بنا بر روایت خودش پدری بودنه باز داشته و از مجال چندانی برای آموزش و رشد فکری برخوردار نبوده، گاهی در هیات یک زن روشنفکر اما بدبخت چیزهایی می گوید که قاعدتا نباید از او انتظار داشته باشیم. این ها همه به خاطر عمق بخشیدن به موقعیتی است که یکی از علل انتخاب آن ارزان بودن آن بوده است و نه ظرفیت طبیعی آن برای بازگفتن یک قصه ی پیچیده. در ضمن، فیلم سنگ صبور حتا در موقعیت ساده ی درون یک خانه و اتکای بسیارش برگفتار زن بافت روایی ضعیفی دارد. علت اش هم احتمالا آن است که بایستی در دامن هر قصه-گفتاری یک تکانه ی ملال زدا تعبیه شود. ولی این تکانه ها غالبا به هم نمی آیند.

سه- در جایی از فیلم زن جوان با نقل از کسی دیگر می گوید که سنگ صبور سنگی است که تو پیش روی خود می گذاری اش و با او سخن می گویی. همه ی دردها و رازها و قصه های خود را با او می گویی. این سنگ سال ها خاموشانه به تو گوش می دهد. گوش می دهد و گوش می دهد، اما آخر می ترکد.  در فیلم "سنگ صبور" زن جوان قصه ها و رازهای خود را برای شوهر بی حرکت و بی زبان و سنگ شده ی خود باز می گوید. سر انجام، پاره یی بسیار دردناک از راز گفتن های زن شوهری را که مثل سنگ ساکت و ساکن بود، می ترکاند. مرد دست خود را دراز می کند و بر گلوی زن می گذارد و آن را با قدرت می فشارد.
اکنون، سوال این است: در این فیلم سنگ صبور کیست؟ آیا سنگ صبور شوهری است که وقتی داستان های غیرت انگیز زن خود را می شنود و می شنود و می شنود  سر انجام منفجر می شود و حرکت می کند و حلقوم زن را به قصد خاموش کردن اش می فشارد؟ یا سنگ صبور زنی است که پس از ده سال سکوت وقتی شوهر خود را از آسیب رساندن ناتوان می بیند، یک باره بند زبان خود را می گشاید و هر آنچه را در خاطر نهان داشته باز می گوید؟
اگر به خود فیلم رجوع کنیم سنگ صبور همان شوهر است. سنگ صبور را می توان با دردها و رازهای مختلف ترکاند. کارگردان "سنگ صبور" سنگ صبور فیلم خود را سرانجام با نقل کردن رازهایی می ترکاند که بر محور سکس و "حرمان جنسی" تنیده شده اند.  شاید با دردهای دیگر نمی شده فیلم جذابی ساخت. 

۶ نظر:

ناشناس گفت...

هنوز وقتی قسمتهای از فلم را یاد می آورم باورش غیر ممکن است، اینکه چطور یک زن حتی جرات نمود تا برای شوهرش حتی اگر او بی جان بود قصه هایش را بگوید.
من بعنوان یک مرد بادیدن این فلم فکر کردم که عتیق درد زنانرا برهنه نکرده است بلکه یک عمر اشتباه مردان را به رخ میکشد.

R A N A گفت...

فیلم سنگ صبور از روی یک کتاب ساخته شده و در نوشتن کتاب معمولا بودجه مدنظر نیست. اینکه در ایران و افغانستان بخاطر بودجه و امکانات محدود فیلم هایی با فضاهای بسته بیشتر ساخته میشوددرست است اما فکر نمیکنم ربطی به بار سکسی فیلم داشته باشه. معمولن در مقایسه با فیلم های دیگه بار دیالوگ این فیلم ها بطرز مشهودی سنگین تره و (به نظر من) به همین علت فیلم های عمیق تری می تونن از آب دربیان.
در مورد این جمله"وقتی که افراطی های مذهبی می گویند اگر زنان در بند نباشند، شعله افروز هوس های خود و دیگران می شوند روشنفکران ابرو در هم می کشند که این چه توهم باطلی است."
اتفاقن مشکلاتی که در افغانستان وجود داره خلاف این موضوع رو نشون میده. شاید افغانستان یکی از کشورهایی باشه که زنان درش بیشتر از بقیه کشورها در بند هستند. و نمیخوام بگم این موضوع علت آمار بالای تجاوز- که مصداق کامل شعله ی هوس های دیگران شدن است- در این کشور است. من علت بسیاری نابسامانی های کشور افغانستان رو جنگ می دونم. اما چیزی که واضحه این در بند شدن هیچ مصونیتی برای زنان و جامعه ایجاد نکرده.
بنظر من درین فیلم هم نمیشه گفت که این زن از بندها رها شده چون شوهرش توانایی نداره.
...................................
من منظورم این نیست اصلن که از فیلم دفاع کنم. هر فیلمی ایرادات خودش رو داره و خیلی هم خوبه که ایرادات دیده بشن و راجع بهشون حرف زده بشه. اما نکته ای که در فیلم ها من می پسندم این هست که به همه شخصیت ها حق دیده شدن میده. نشون میده که قهرمان اول فیلم زنی که نقش های خیلی مثبتی داره مثل مادر یا همسری که پرستار صبور شوهرش هست میتونه بره با یه مرد متجاوز بخوابه و لذت ببره. این صفت ها با هم در یک انسان جمع می شوند. اون کلیشه ی بدی و خوبی که آدمها در ذهنشون دارن رو کمرنگ میکنه و این خیلی خوبه

رسول فدایی گفت...

فیلم بیش از حد روی مسایل جنسی تاکید کرده است،هنرسینما نمایاندن همین مشکلات مطروحه در فیلم را از راههای غیر سکسی هم دارد به شرط آنکه کار در دست هنرمند باشد.

ناشناس گفت...

پیام این فلم شطحیات بیش نیست. این هیچگاه نمیتواند در جوامع اسلامی واقعیت داشته باشد. ودر جوامع غیر اسلامی میتواند واقعیت داشته باشد در حالیکه زنان در انجا به شوهرشان پابندی ندارد چه برسد به اینکه معلول باشد.

ناشناس گفت...

بعضی اوقات روابط انسانها دستخوش ویروس های خطرناک میشوند. و این فلم یکی ازان ویروسهای خطرناک است که احساس بدبینی نسبت به زنان را در مردان تقویه میکند که پیامد ان فرو پاشیدن ارتباطات خانوادگی (خوشبختی خاص مسلمانان در داشتن یک زندگی ارام)میشوند.

رسول فدایی گفت...

درمتن فوق کلمه ی " ظرفیت " از تایپ بازمانده است :
... هنر سینما ظرفیت نمایاندن ...

 
Free counter and web stats