۱۳۹۱ مرداد ۱۸, چهارشنبه

جهانی بی شکوه

دیشب یکی از دوستان می گفت که کسی (در یوتیوب) وجود خداوند را اثبات می کند. ساعتی در این باره بحث کردیم. در راه برگشت به خانه فکر می کردم که اگر واقعا کسی می توانست وجود خدا را به گونه یی اثبات کند که از آن اثبات دل آدم جمع می شد چه قدر خوب بود. اما معلوم است که هیچ کسی این کار را نمی تواند. لختی هوس جهانی کردم که در آن همه چیز با شکوه باشد. اما جهان من نمی تواند با شکوه باشد. می دانم فرازهای شکوه مند ِ تاریخ سخت آلوده به آرزو و افسانه اند. آرزوها و افسانه هایی که خود ما خواسته ایم در جامه ی واقعیت بر ما جلوه کنند. می دانم آدم های بزرگ هرگز آن قدر بزرگ نیستند که ما خواسته ایم بزرگ شان بیانگاریم. می دانم در هیچ سرزمینی آن قدر زیبایی و جلال نیست که در عکس ها و پوسترهای این سرزمین ها دیده ایم. می دانم هیچ فرصتی برای شادمانه گی به جز اندکی مجال نمی بخشد. می دانم که حتا احساس طهارت عارفانه ی گاه به گاه و نادر آدم با شتابی حیرت آور در گرد و غبار افسرده گی و دل مرده گی و مردارخویی به زانو در می آید. می دانم چراغ بخشاینده گی آدم چه قدر آسان در وزش توفان خشم و خسته گی برباد می رود.
شکوهی نیست. اطمینانی نه. من گاهی در جست و جوی کلید انبساطی می گردم که جان مولانا جلال الدین را آن چنان باز کرده بود. در دیوان شمس می گردم و در مثنوی. آخر به این نتیجه می رسم که پاره یی از آن کلید در زمانه یی بود که او در آن می زیست. زمانه یی که در آن می شد عاشق کسی شد که مهم ترین مشخصه اش " نبودن" اش باشد. حالا زمانه ی ما به این عاشقی ها رخصت نمی دهد. اپیستمالوژی (معرفت شناسی) خراب مان کرده. روان شناسی اجتماعی بر باد مان داده. رفتار شناسی بر شتر سرگردان خیال مان مهار زده. فلسفه ی زبان بنیاد طمانینه ی مان را از بن در هم ریخته. و هزار آفت دیگر.

حالا در این میانه وجود خدا را اثبات کردن خنده آور است. به این می ماند که ذره بینی را بر شاخچه یی بگیری و به دیگران بگویی " از پشت این ذره بین نگاه کنید، خوشه ی انگور را می بینید؟". آن گاه ذره بین را که برداری خوشه ی انگوری نباشد.
من دنبال دکمه ی "لغو" در مغز و ذهن و زبان خود می گردم. خوابی گران ام آرزوست. 

۶ نظر:

شب ستا گفت...

هوه
در مورد قسمتی از این نوشته می خواهم بگویم که به نگرم این قدرش جای خوشبختی است که این طرف قضیه را محکم بچسبیم: "اگر واقعا کسی می توانست وجود خدا را به گونه یی اثبات کند که از آن اثبات دل آدم جمع می شد چه قدر خوب بود. اما معلوم است که هیچ کسی این کار را نمی تواند". البته باز هم نمی خواهم دنیا را سیاه و سفید ببینم و پیشداوری کنم.

غلام نبی افضلی گفت...

استاد جلیل القدر سلام،
فکر میکنم تلاش برای اثبات وجود خدا و همچنین رد او کار بیهوده است.
اثبات کردن خدا آنقدر کار مشکل است، که رد کردن اش. چرا که بشر تا حال نتوانسته چند قدم دور تر از خانه ی خود رفته و اطلاعات روشنی را از آنجا کسب کند، هرگاه انسان بتواند فاصله ها را به قدر فهم خود کوتاه کند، و قادر به تعیین طول زمان و مکان گردد، آنگاه میشود اندک اندک توقع کرد که می توان خدای را رد و یا اثبات کرد. انشأالله هرکاه بشر در سن کهولت خود برسد، کم و بیش سرنوشت خدا را به جایی خواهد رساند.

خدا حفظ ات کند.

ناشناس گفت...

خدایا خودت را نشانده تا ما خاطرمان جمع شود که تو هستی ورنه فرعونهای نوین ......
اگر هستی بگو که آیا ملا عمر را شما به حیث امیر مومنان قبول دارید یا نه؟

ناشناس گفت...

این ها را که در ذیل هزار آفت برشمری، واقعا فکر میکنی آفت اند؟
یا کنایه گفتی
از مدت ها سوالی در ذهنم است که نه حافظ به آن پرداخته نه مولانا
این مغاک سیاه تاریک که همیشه ازان به خدا گریز زده ایم
میگویم ما بیشتر محتاج آنیم که کسی این فرضه غالب را برایم ما ثابت کند خدایی نیست
تا همه بیغم شویم

بلاق دره ای

ناشناس گفت...

با عرض سلام
این پرسش را شاید اکثریت از خود بپرسد ، که آیا واقعآ خدایی وجود دارد؟
اصلآ چرا گاهی چنین پرسشی برای ما ایجاد میشود؟
آیا گاهی از طریق ( Google earth )به آن بالا ها سفر کردید ، و کره ای زمین را تماشا کردید؟ شاید ده ها پرسش برای آدم پیدا شود .
تماشا از آن بالا ها خیلی جالب است و ذهن آدم را به کجا ها نمیبرد .


احمد مسیح

ناشناس گفت...

خیلی عالی بود.

اما فکر می کنم جهان مردم ما هنوز جهان الوده با ابهام و شکوه است. مثلا من جدید ترین پست اقای ابوطالب مظفری را خواندنم در مورد علی ابن ابی طالب. به خوبی دیده می شود که نامه ای منتسب به علی، جعلی و ساخته شده است اما ذهن ابهام گرا و ابر مرد گرای ما فرصتی برای شک نمی دهد.

من همیشه با خود فکر می کردم که ان علی که ما در موردش می خوانیم، چطور در مقابل معاویه و تیزهوشی سیاسی اش، شکست خورد. چرا در دوران زندگی اش، همه ای نزدیکان پیامبر ( تقریبا همه ) در مقابلش بر خاستند و او نتوانست انها را متحد کرده بر پایه ای واقعیت ها ، نظامی پی افکند بلکه با تاکید بر درستی نظرات خود ، جنگ داخلی را بر جامعه ای نوپای مسلمان ان زمان تحمیل کرد و در نهایت شکست خورد.

به هر صورت، فقط می خواستم اشاره کنم که جهان مبهم و رازهای گنگ هنوز ذهن بسیاری از روشنفکران ما را در تسخیر دارد چه برسد به مردم عادی ما.

مراد

 
Free counter and web stats