۱۳۹۱ مرداد ۹, دوشنبه

خرما روزه را باطل می کند

توضیح: من عادت ندارم نوشته های خود را به تکرار منتشر کنم. این یکی را به تقاضای دوستی دو باره این جا می گذارم.
 دو سال پیش در ماه رمضان نوشته بودم اش. 

در ماه رمضان یکباره بازار خرما گرم می شود. افغانستان به خرمای خود مشهور نیست , اما در ماه رمضان در همه ی بازارهای آن می توان به این میوه ی محترم دست یافت. بعضی می گویند افطار کردن با خرما ثواب دارد. بعضی می گویند فایده دارد. کثیری از مردم هم به هر حال و بی آن که در غم ثواب یا فکر فایده اش باشند روزه ی خود را با آن می شکنند. 
این ادعا که خوردن خرما فایده دارد ( آن هم در ماه رمضان و در پایان روز) اعتبار چندانی ندارد. اولا خوردن بسیاری چیزها ممکن است به اندازه ی خوردن خرما مفید باشد. چرا خرما؟ ثانیا چند نفر از مردمی که خرما می خورند واقعا می دانند که خوردن آن چه فایده یی دارد؟ ثواب اش را هم که البته نمی توان در ترازوی محاسبه ی عقلانی روزمره وزن کرد. یا قبول می کنید که افطار کردن با خرما ثواب دارد یا قبول نمی کنید. مساله ی ثواب جایی برای بحث و استدلال نمی گذارد. 

اما آنچه که خرما را مهم می کند سیمبولیزم یا خاصیت نمادین آن در کشوری مثل افغانستان است. وقتی که بر سفره ی افطار تان خرما هست معنای اش این است که موقعیت اجتماعی و وضع مالی تان "عادی" است یعنی از تراز غالب یک زنده گی آبرومندانه ی جمعی بیرون نیست. قدرت خرید تان در حدی هست که بتوانید در ماه رمضان از فایده یا ثواب افطار کردن با خرما بهره مند شوید. اگر در جامعه کسانی هستند که می توانند برای افطاریه ی خود خرما را " انتخاب" کنند شما هم این قدرت انتخاب را دارید و بنا بر این وضعیت تان نرمال است. 
حال , اگر کسی بر سر دو راهی قرار بگیرد و  به خاطر وضعیت بد مالی خود مجبور شود که میان خریدن چای و نان خشک از یک سو و چای و خرما از سویی دیگر دست به انتخاب بزند او خرما نخواهد خرید. خرما غذای روزمره نیست. نان خشک می تواند باشد. به این ترتیب چنین کسی ناگزیر است هم از فایده ی خرما چشم بپوشد و هم از ثواب اش. یعنی در این جا هم فایده ی دنیوی و  هم ثواب اخروی از دسترس کسی که قدرت خرید ندارد خارج است. 

بعضی می گویند که روزه گرفتن به ما فرصتی می دهد که از حال گرسنه گان با خبر شویم. قبول. این قدر هست که ما وقتی که در طول روز از حال گرسنه گان با خبر می شویم در همان حال می دانیم که شامگاه ما خرما داریم و گرسنه گان ندارند و ما بر سفره ی هفت رنگ می نشینیم و گرسنه گان نمی نشینند. این آگاهی و اطمینان خاطر به جای این که ما را با گرسنه گان همدل کند در واقع ما را دقیقا در مقابل آنان قرار می دهد. فرق است میان وضعیت فرد پولداری که در طول روز خودش را گرسنه نگه می دارد اما در پایان روز می تواند هر چه دل اش خواست بخورد و کسی که در طول روز گرسنه است و در پایان روز هم مجال چندانی برای رفع گرسنه گی ندارد. روزه ی فرد پولدار با عید فطر پایان می یاید , اما کسی که گرفتار فقر است بقیه ی ماه های سال را هم روزه می گیرد. 

اگر ماه رمضان ماه ضیافت خداوند است در این ضیافت دو گروه شرکت می کنند و در جاهای مخصوص خود می نشینند: گروه خرمادارن و گروه بی خرمایان. آنانی که خرما دارند در جایی می نشینند که بقیه ی خوراکی های خوب را هم در همان جا چیده اند. آنانی که خرما ندارند در کفش کن میهمان خانه می نشینند و پیوسته از میزبان می پرسند : امری , فرمایشی هست؟ ما در خدمت ایم.

۷ نظر:

afgblogs.com گفت...

با تشکر از مطالب مفید شما؛ این پست با ذکر منبع، در بخش بحث روز http://www.afgblogs.com/ قرار گرفت.

ناشناس گفت...

یک دنیا سپاس از اینکه این نوشته را نشر نمودید. اجرتان با خود خدا

غلام نبی افضلی گفت...

سلام بر استاد هاتف،

فلسفه روزه ای مارا که: اگر وضع مالی ما خوب باشد فقط تا روز عید فطر از حال گرسنگان با خبر می مانیم و اگر وضع مالی ما بد باشد، یعنی گرسنه باشیم که دائیم از حال خود باخبریم، و اینکه ما «دائم باخبران از گرسنگی خود» به ضیافت خدا دعوتیم، حال معلوم شد که در این ضیافت ما ساکنان کفش کن میهمان خانۀ خدا ایم.

شما را قسم به اسبانی که نفس نفس میزنند و قسم به "ن" اگر نگویید که حال تکلیف ما "ساکنان کفش کن" چیست؟؟؟

خلیل پژواک گفت...

کوچک که بودم، همگی می آمدند درمسجد افطارمی کردند. بویژه وقتی که آخوند هم درهمان مسجدبود. در آن زمان معمول بود که مایه دارها کلی به بی مایه ها پوز بدهند؛ به این معناکه سبزی و خرما و شیر وپیرکی می آوردند و می خوردند. در این میان اما فقیرها باچای و نان خشک به پیشواز افطاری می رفتند. سپس آخوند بلندمی شد و کلی درمورد کمک و تعاون و همدردی و .... می گفت و ثواب آنها در این ماه مبارک. اماهرشب همین سناریوبود. صف فقرا و اغنیاو آخوند ازهم جدابود. من بادیدن این تفاوت از همان آوان تصمیمم راگرفتم که بایدروزه نگیرم.

شب ستا گفت...

دوباره خواندم اش. باز هم بغض ام گرفت.

ناشناس گفت...

درود بر هاتف گرامی!
اگر امسال در مورد رمضان بنویسی هم همین خواهد بود یا که چیزی دیگری خواهد بود؟
شاد و خرم باشید

R A N A گفت...

عنوانش عالی بود.
ممنون

 
Free counter and web stats