۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه

چه وقت آگاهی سیاسی قابل اعتماد می شود؟

هر وقت انتخاباتی برگزار می شود ، این جمله ی « به کسی باید رای داد که ...» را نیز بسیار می شنویم و می خوانیم.
به کسی باید رای داد که :
یک- .....................................
دو- ......................................
سه- ....................................
چهار- ...................................
پنج- ....................................
...
شما می توانید در برابر هر شماره مشخصات یک نامزد مطلوب را یادداشت کنید. آنچه مسلم است این است که شما نمی توانید مثلا در برابر شماره ی ۲ بنویسید : به کسی باید رای داد که در نیرنگ بازی و خلاف کاری درجه یک باشد. ما معمولا در این مورد که به چه کسی باید رای داد به گونه ی مثبت فکر می کنیم. می گوییم : به کسی باید رای داد که صادق باشد ، خدمتگزار مردم باشد ، و از این قبیل.
این رویکرد که باید به آدم های صادق ، خدمتگزار ، دانشمند ، کاردان و پابند به حقوق بشر رای داد خوب است. اما من می خواهم در این جا وجه دیگری از این مساله را به بحث بگذارم ؛ وجهی ناراحت کننده اما غیر قابل چشم پوشی.
فرض کنید شما معلم فرهیخته و مودبی هستید و بارزترین خصوصیت شخصی تان انصاف تان است. همه می دانند که شما آدمی نیک پرورده و با انصافی هستید. در محله ی شما کسی زنده گی می کند که مشهور به فحاشی و بی حیایی است و جنگ با دیگران را از خدا به دعا می طلبد. این آدم دو سه بار به شما هم فحش های رکیکی داده و به اعضای خانواده ی تان نیز توهین کرده است. شما با او چه کار می کنید؟ فحش دادن متقابل را فراموش کنید. شما آن کاره نیستید. شما اصلا در زنده گی تان به کسی فحش نداده اید ( آن هم از نوع رکیک اش). می خواهید به اعضای خانواده اش توهین کنید؟ نه ، این کار را هم نمی کنید. با خود می گویید : « این دور از انصاف است که به خاطر این آدم بی معرفت و بی حیا به خانواده ی او توهین کنم. شاید آن ها هم از او دل خوشی نداشته باشند». چه طور است که با او بجنگید؟ او دهان و دماغ شما را پر خون می کند و شما سر و روی او را. اما مردم چه خواهند گفت؟ مردم خواهند گفت : « فلانی که یک آدم احمق بی شعور است و مثل سگ از پاچه ی هر کس می گیرد. اما بیا این معلم را ببین که خود را با چه کسی انداخته است؟». در این جا باز آبروی شما می رود. او بدترین دشنام ها را نثار مادر شما می کند. شما می توانید به خود بقبولانید که به مادر او - که اساسا نقشی در این ماجرا ندارد- دشنام بدهید؟
چه طور است که همواره از کنار این آدم صلوات گویان بگذرید و گاه گاه حتا در برابرش چاپلوسی کنید تا ضرر اش را از خود و خانواده ی خود دور نگه دارید؟ این هم راه حلی است. اما واقعیت در محله ی شما چیست؟ واقعیت این است که این دکاندار فحاش بی آبرو قدرت دارد و همه از او حساب می برند. او در محله ی شما همان گونه زنده گی می کند که دل خودش می خواهد. سامان امور محله را هم به گونه یی ترتیب می دهد که برای خود او منفعت داشته باشد. شما به عنوان یک معلم فرهیخته و مودب در برابر او قدرتی ندارید و نمی توانید نظم مطلوب تان را در محله برقرار کنید. این او است که به شما و دیگران می گوید که چه چیزی خوب است و چه چیزی خوب نیست.
حال فرض کنید که در طول شش ماه سه -چهار نفر آدم دیگر مثل شما نیز به آن محله می آیند. وضعیت فرقی نمی کند. اما مدتی می گذرد و کسی به آن محله می آید که بیشتر مثل آن دکاندار است و کمتر مثل شما و همگنان فرهیخته ی شما. در روز سوم ورود آن فرد میان دکاندار مشهور و شخص تازه وارد دعوا می شود. شخص تازه وارد در ده دقیقه نه فقط ۹ پشت آن دکاندار را با فحش های بدیع می نوازد ، بل دهان و دماغ او را هم به خاک می مالد و به او هشدار می دهد که اگر تا یک ساعت دیگر همه ی چوب هایی را که بر سر راه انداخته جمع نکند همه ی آن ها را به کام آتش خواهد فرستاد. این شخص تازه وارد به همه ی اهالی محله می گوید : « اگر این آدم  بار دیگر کسی را آزار داد فقط به من خبر بدهید که چوب را به فلان جای اش بزنم». آن گاه شما نفس راحتی می کشید.

این مثال را برای آن آوردم که نشان بدهم واقعیت روابط قدرت در یک جامعه پیچیده گی هایی دارد و تغییر این روابط لزوما با شعار ساده ی « بیایید با همدیگر خوب باشیم» امکان ندارد.
ما وقتی که مثلا نماینده گان پارلمان را انتخاب می کنیم می توانیم از خود بپرسیم : این انتخاب من چه معنا دارد و چرا من چنین انتخابی می کنم؟ پاسخی که به این سوال می دهیم ممکن است این باشد که من می خواهم با این انتخاب نشان بدهم که من به عدالت و صداقت و آزاده گی و وطن دوستی و صلاحیت علمی رای می دهم. ممکن است پاسخ ما این باشد که من به این انتخاب دست می زنم چون می خواهم از این طریق در روابط قدرت در جامعه تغییری بیاید. پاسخ اول خصوصیات مثبت فرد منتخب را برجسته می کند. اما در پاسخ دوم قضیه فرق می کند. چرا که اگر شما خواهان تغییر روابط قدرت هستید کسی که این مهم را می تواند به انجام برساند لزوما فرهیخته ترین آدم محله نیست. این آدم حتما صادق ترین و پاک ترین فرزند میهن نیست. این فرد ضرورتا کسی نیست که در کتاب گذشته اش هیچ برگ نامطلوبی نتوان یافت.

آگاهی سیاسی در میان مردم وقتی قابل اعتماد می شود که این مردم بتوانند توانایی تفکیکی از این دست را حاصل کنند و آن را با مهارت به کار ببندند.

هیچ نظری موجود نیست:

 
Free counter and web stats