۱۳۸۹ فروردین ۲۶, پنجشنبه

جاذبه ی مقاومت ناپذیر ِ رفتارهای غیر عقلانی


دوستی با نام تیمور در باره ی"  نقش عمل غیر عقلانی در زنده گی" پرسیده است. از قضا من مدتی پیش در این زمینه کتابی خواندم که دقیقا همین مساله را بررسی کرده بود. نام کتاب این بود :
SWAY
(The Irresistible Pull of Irrational Behavior)
 Ori Brafman & Rom Brafman

نویسنده گان این کتاب عوامل مختلفی را که سبب می شوند ما رفتارهای غیر عقلانی از خود نشان بدهیم بررسی می کنند. چند نمونه ی خوب از مطالعات موردی در این زمینه را هم آورده اند. مهم ترین نکته ی این کتاب برای من تحلیل آن از نقش ِ منفی ِ چیزهای خوب بود. مثلا در یک آزمون ( تفصیل اش بماند) گروه های دو نفری تشکیل دادند و مقداری پول در اختیار هر گروه قرار دادند. در هر گروه یک نفر می توانست پول داده شده را میان خود و شریک ِ خود تقسیم کند. اگر احمد و محمود در یک گروه بودند یکی از این دو حق داشت پول را هر طور که دل اش می خواست تقسیم کند. در مثل اگر احمد این اختیار را داشت می توانست پول را نصف-نصف تقسیم کند. می توانست خودش سهم کمی بگیرد و به محمود سهم زیادتری بدهد و یا بر عکس. در هر حال ، اگر محمود از سهم خود ناراضی می بود و پول داده شده را نمی پذیرفت ، در نتیجه هر دو پولی دریافت نمی کردند و باید کل مبلغ را بر می گرداندند.
نتیجه ی این آزمون جالب بود. وقتی که 100 افغانی در میان بود و محمودها 60 افغانی از این مبلغ را برای خود نگه داشتند و 40 افغانی را به محمودها دادند ، اکثر محمودها از گرفتن 40 افغانی خودداری کردند و در نتیجه هم احمدها و هم محمودها یک پول هم دریافت نکردند. چرا محمود 40 افغانی را نپذیرفت؟ به خاطر این که فکر می کرد احمد عدالت و انصاف را رعایت نکرده. بنابر این به این نتیجه رسیده بود که اگر هر دو هیچ چیز دریافت نکنند بهتر از آن است که احمد به صورتی غیر عادلانه سهمی بیشتر ببرد.
در این مثال روشن است که محمود رفتاری غیر عقلانی می کند. درست است که 60 افغانی بیشتر است ، اما 40 افغانی هم پول است و وقتی رایگان بیاید چرا آدم آن را نپذیرد. این که احمد نتواند 60 افغانی را بگیرد ، به حال  محمود چه فایده یی دارد؟ این که محمود 40 افغانی رایگان را از دست بنهد ، چه سودی به او می رسد؟ در این جا ملاحظه ی انصاف و عدالت ذهن و روان و رفتار محمود را هدایت می کند نه عقلانیت.
آیا گرایش به عدالت و انصاف گرایشی مثبت نیست؟ هست. اما همین گرایش مثبت هم اگر با عقلانیت همراه نشود می تواند به حرمان ها و باخت های بیشتر منتهی شود.

حال همین آزمون را به عرصه یی دیگر- عرصه ی مبارزه ی سیاسی و اجتماعی- منتقل کنید. کسی هست که فکر می کند در درستی ِ آرمان حق طلبانه و عدالت خواهانه اش هیچ خللی نیست. امکان دارد چنین کسی آن چنان در حقانیت آرمان خود غرق شود که فراموش کند که در غیاب ِ عقلانیت ای بسا که آرمانی موجب حرمان شود و شوری سبب ِ شر.

۲ نظر:

Unknown گفت...

بجز دیپلومات های موفق که همیشه دنبال فایده هستند. مهم نیست دوست کیست دشمن کیست. مهم نیست کی به کی زنده باد و مرده باد می گوید. و ما در افغانستان به این نوع آدم ها ضرورت داریم.

حضرت وهریز گفت...

هاتف عزیز سلام
وجود این عنصر خرد ستیز در آدمی مورد اشاره ی داستایفسکی هم بوده است. این عنصر خرد ستیز را در قهرمان مرکزی جنایت و مکافات پیش و بعد از انجام قتل می بینیم که با تقلا و با کمک دلایل به ظاهر خردپسند در پی توجیه جنایت است تا راسکول نیکف را دوباره به آن آرامش درونی برساند. یادم است این خرد ستیزی را نوشته ی دیگری نیز تحلیل کرده بودید آنجا که از ملا نصرالدین و سکه های سیمین و زرین سخن می گفتید. حالا با توجه به اینها ناگزیر برگردیم به همان تعریف بسیار کلاسیک از انسان که آدمی حیوان ناطق است.

 
Free counter and web stats