۱۳۹۰ بهمن ۲۹, شنبه

از مشاهدات عمیق فلسفی

 وقتی یک سال است که دروازه ی الماری ِ ظرف های ات مثل بال ِ شکسته ی یک کبوتر ِ محزون لق می خورد و بسته نمی شود و تو آن را ترمیم نمی کنی ، بدان که وقت اش رسیده کتاب های ات را آتش بزنی. 

حاشیه: آقای عزیز ، خانم محترم ، شما که " درب ِ قوطی" می گویید ما چیزی گفتیم که حالا اعتراض دارید که " دروازه" را برای الماری و یخچال به کار نمی برند؟

۵ نظر:

شب ستا گفت...

یعنی کتاب آدم را تنبل می کند؟ شناختی که من از شما دارم این را می رساند که کتاب ها ملامت نیستند, بلکه از کودکی نهشته اندت که وسایل خانه را انگولک کنید. و یکی هم که در مورد من صدق می کند این است که چون من چند برادر بزرگ تر از خودم دارم, وجودشان باعث رشد نوعی بی مسولیتی در من شده است. مثلن هنوز هم دست به آبگرمکن و لوله ی ترکیده و سخت افزار کمپیوتر نمی زنم. این بد است.

سخیداد هاتف گفت...

شب ستای عزیز ،
دشمنی من با کتاب از آن جا می آید که گاهی گرسنه گی ام می دهد. دروازه ی الماری که بماند سر جای خود. خدا سر محبوسان رحم کند.

Saki گفت...

ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺩﺭﺏ ﻗﻮﻃﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ گفت?

سخیداد هاتف گفت...

ساکی عزیز
به جای درب قوطی " باب القوطی" می گویند. نه. سرپوش ِ قوطی می گویند.

ناشناس گفت...

قوطي چي باشه كه سرپوشش درب بگوي يا سرپوش بازم قصه قوطي است. براستي نوشته هاي هاتف جادو دارد از يك قوطي بيكاره چي غوغا در ذهن ادمي ايجاد ميكند

 
Free counter and web stats