۱۳۹۰ اسفند ۲۳, سه‌شنبه

آیا زنان و مردان برابر اند؟

 ساکی (نویسنده ی وبلاگ چون درخت فروردین...) در مورد یادداشت جناب مهرورز (نویسنده ی وبلاگ افغانستان امروز) در پست قبلی این نظر را نوشته است:

چند نکته در مورد نظر آقای مهرورز که در وبلاگ تان نشر کرده اید، پشت سر هم به ذهنم رسید:

1. جناب مهرورز با پایین دانستن توانایی فکری زن در واقع جمله هایی ابتدایی شان را نقض کرده اند. تبعیض وقتی وجود دارد که همین پایین بودن توانایی فکری زن را بپذیریم. آن وقت تبعیض کاملن معقول و پذیرفتنی است. آن وقت چرا باید زن با فکر پایین تر در همه ی عرصه ها حق برابر با مرد داشته باشد؟ شما در رای دادن، حق برابر برای دو مردی قایل می شوید که یکی شان عاقل است و دیگری ناقص العقل؟ طبیعی است که تبعیض به وجود می آید و بسیار پذیرفتنی است که حق رای دادن را از مرد ناقص العقل بگیریم. این باور، خودش می تواند بنیان تبعیض در مورد زنان باشد.

2. در ایران که درس می خواندم، مطلب جالبی را در یکی از کتاب های درسی ما گنجانده بودند. تساوی یا برابری؟ این را طوری توضیح داده بودند که بپذیریم زن و مرد مساوی نیستند اما ببه تناسب توانایی شان می توان برابری برقرار کرد. در نتیجه چون توانایی زن کمتر است، مثلن دیه ی کشتن زن کمتر از دیه ی کشتن مرد است و شهادت یک مرد برابر است با شهادت دو زن.
من شخصن به عنوان بشر و یک زن، می خواهم داشته باشم حقوق و ارزش هایی را که یک مرد برای خود قایل شده و جامعه هم پذیرفته و حمایت می کند.

3. یافتنِ دلیل مساوی بودن یا نامساوی بودنِ توانایی های جسمی و روانی زن و مرد را هم کار بیهوده ای می دانم چون اگر ادعا کنیم که مساوی اند، تفاوت های آشکار روانی و جسمی را نادیده گرفته ایم. اگر ادعا کنیم که برابرند و مساوی نیستند، جا برای سوء استفاده های بیشمار باز گذاشته ایم؛ همان طور که در آموزه های دینی وجود دارد. اگر ادعا کنیم که کلن زن پایین تر از مرد است، ادعا کاملن نادرست است. استدلال آقای مهرورز را هم از بیخ رد می کنم که می گویند نادرست است که
"دلیل عقب ماندن زنها این است که مردها هیچ وقت موقعیت مساوی با مردان را برای آنها ایجاد نکرده اند که خود را بروز بدهند".
و بعد مثال هایی که آورده اند به نظر من همه بر همین اساس نادرستی ادعای بالاست. حتی آنجا که مثال از عقب بودن زن در عرصه های هنری می آورند. تاريخ ادبياتم جالب نيست. اما تا آنجا كه آموخته ام بيشتر شاعران مرد در قديم, توسط حاكمان وقت حمايت می شدند و اين در حاليست كه مثلن رابعه اشعارش را برای حفظ جانش مخفی می كرده. واقعن مجالی نبوده براي زنان. پشت همه ی اینها این باور بوده که زن اگر مشغول کاری غیر از مدیریت خانه می بود، باید نهان می ماند. اشعار عاشقانه ی رابعه پرده دری محسوب می شده که پنهانش می کرده. در حالی که اشعار عاشقانه ی مردان همدوره اش با چنان محدودیتی روبرو نبوده. نقاشی و مجسمه سازی و موسیقی و اینها که در فرهنگ ما گناه بوده و کماکان هنوز هم همان است و زن هم که به باور فرهنگ ما یک موجود پاک و معصوم باید بماند. چطور می توانسته در این امور دستی و پیشرفتی داشته باشد؟
از معاصران، فروغ هم گويا شعرش توسط بعضی اطرافيان از جمله همسرش مورد تاييد قرار نمی گرفته. مثال خودمانی: من هر وقت در کودکی نقاشی می کشیدم، پدربزرگم -که بسیار دوستش می داشتم- به آن نگاه نمی کرد و می گفت با نقاشی کشیدن گناه می کنم. اگر فرهنگ ها و کشورهای ديگر را هم در نظر بگیریم، هرگاه كه زن توانسته يا اجازه يافته كه از قيدهای جامعه عبور كند, كارهايی نه مساوی اما از لحاظ ارزشی همسنگ مردان انجام داده. بارزترين شان در هنر, آنها كه من می شناسم, فريدا كالو, ويرجينيا وولف, كلارا شومن... هستند.

4. می گویم مقایسه به شیوه ی آقای مهرورز صحیح نیست. چرا؟ من با پایین بودن توانایی جسمی زن تا حد زیادی موافقم. با این هم موافقم که زن در چیزهایی استعداد دارد که مرد ندارد. اما من به عکس این قضیه هم باور دارم اما آقای مهرورز گفته اند: نه. شما می توانید ادعا کنید که دست چپ و راست تان عینن با هم یکی هستند؟ به یک اندازه توانایی دارند؟ اگر به دست چپ تان مجال بیشتری داده اید، توانایی های آن را بیشتر پرورش داده اید و در نتیجه دست چپ را تواناتر می بینید و اگر راست دست هستید، دست راست را. همین طور است تفاوت توانایی آدم ها. نمی توان زن و مرد را این طوری مقایسه کرد که ایشان مقایسه می کنند. خیلی عوامل دخیل هستند که با مقایسه ی آقای مهرورز نادیده گرفته می شوند.

5.  یک مثال دیگر: آقای مهرورز، شما مادرتان را مهربان، باحوصله و نجیب توصیف می کنید. آیا می توانید به راحتی بگویید پدرتان در این خصایل مساوی با مادرتان است؟ یا مادرتان در فضایلی که پدرتان دارد، با او مساوی است؟

6. اگر مدیر فلان شرکت که زن است، باعث می شود ارزش سهام شرکت مثلن 15 درصد افزایش پیدا کند، دستمزدش- به طور منطقی- باید مساوی دستمزد مدیر مردی باشد که همان مقدار افزایش را نصیب شرکت مشابهی می کند. ولی آیا این طور است؟ در بسیاری از موارد در آمد زنان کمتر از مردان است. فکر می کنید این چقدر در انگیزه ی زن و میزان موفقیت هایش تاثیر گذار است؟ و این وضع تقریبن در همه جا -حتی در کشورهایی هم که به نظر می رسد زن و مرد در آن مساوی اند- وجود دارد. آمار را ببینید.
پس نمی توان گفت شرایط برای زن همان است که برای مرد. و زن دست روی دست گذاشته یا چون همه ی وجودش پایین تر از مرد است، نمی تواند پیشرفت کند.

7. به نظر من اندازه ی بازده آدمی، زن یا مرد، به تناسب همان است که با در نظر گرفتن فراهم بودن زمینه، در او پرورش یافته. فکر کنیم به همان مثال آشپزی که می تواند برای بیش از 50 نفر غذا آماده کند. شما ممکن است به هر تعداد که می خواهید، آشپز زن و به همان تعداد آشپز مرد را در محیط یکسان دو آشپزخانه از کل زندگی شان ایزوله کنید و توانایی شان را مقایسه کنید. آیا نتیجه ی آزمایش تان معتبر است؟ آن هم وقتی کارایی شان را تنها براساس جنسیت شان بررسی می کنید و بر این فرض که آنها را کاملن ایزوله کرده اید؟ احتمالن آزمایش های این طوری انجام شده اما من که نتیجه را هر چه باشد نمی پذیرم. چون با توجه به همان نکته که در بالا گفتم، عوامل بسیاری در کارایی زن و مرد دخیل هستند. و با توجه به این که آشپزی کاریست با استرس بالا و انفجار انرژی روانی در مدت معین، کمتر اتفاق می افتد که زن -که وزیر است و استرس روانی بیشتری در زندگی متوجه اوست- بر مرد - که عمومن شاه است و خیالش آسوده- پیشی بگیرد. همین زنِ وزیر در اموری سررشته دارد که اگر از انجام شان غافل شود، نردبان می لرزد و شاه سرنگون می شود. همان طور که نویسنده گفتند، یکی نقص های دیگری را تکمیل می کند. واقعیت دارد که پشت هر مرد موفقی زنی است. این زن می تواند مادر باشد، معشوق باشد، همسر باشد.

8. یک سوال که کنجکاوم پاسخ آقای مهرورز یا کسانی را که با ایشان همفکر هستند، بدانم:  اگر اوباما باشید و مردی "به قوت" خانم کلینتون باشد، آن مرد را به جای خانم کلینتون ترجیح می دهید؟ و چرا؟

۳ نظر:

Mehrwarz گفت...

تشکر از ساکی عزیز!
اولتر از همه می ترسم از اینکه نوشته های من باعث رنج خاطر یک بانوی محترم شود. اگر چنین باشد همان بهتر که سکوت کنم. اما از آنجا که قصد من دانستن بیشتر است میدانم بانوان عزیز بدل نخواهند گرفت و اگر من اشتباه می کنم مرا ارشاد خواهند کرد.
1- ساکی عزیز گفته "جناب مهرورز با پایین دانستن توانایی فکری زن در واقع جمله هایی ابتدایی شان را نقض کرده اند. تبعیض وقتی وجود دارد که همین پایین بودن توانایی فکری زن را بپذیریم... شما در رای دادن، حق برابر برای دو مردی قایل می شوید که یکی شان عاقل است و دیگری ناقص العقل؟" باید خدمت ایشان عرض کنم بلی! من برای مرد عاقل و نادان حق مساوی رای قایل هستم. شما می توانید در کلاس درس رای شاگرد ممتاز را دو رای حساب کنید و رای آخرین شخص کلاس که آخر نمره است و در هر امتحان ار چهار مضمون ناکام می شود را نادیده بگیرید؟ من هر گز نگفتم که زنان ناقص العقل یا خدای نخواسته دیوانه اند! من گفتم زنان به طور اوسط توانایی های عقلی و فکری شان نسبت به مردان پایین تر است. آیا این تفاوت بین خود مردان وجود ندارد؟ آیا مردان از لحاظ عقلی همه در یک سطح اند؟ این تفاوت عقلی باعث تفاوت حق نمی شود. اگر یک مرد عاقل تر از مرد دیگر باشد حق ندارد او را سیلی بزند! یا اگر یک مرد عاقل تر از دیگر مردان باشد مثلا نمی تواند در صف انتظار مثل سایر مردم نایستد! تفاوت عقل تفاوت حق نمی آورد.
2- ساکی عزیز میگوید من نمی خواهم بفمم که مرد و زن مساوی هستند یا برابر. چرا که اگر بخواهیم تساوی را اثبات کنیم کوشش بیهوده ایست و اگر برابری را اثبات کنیم به ضرر زنان است!! از طرفی هم استدلال این حقیر را هم از بیخ! رد می کنند. جسارت حساب نکنید اگر بگویم این پریشان گویی است. خانم ساکی عزیز بالاخره چطور شد؟ زنان با مردان مساوی هستند یا برابر هستند یا نابرابر؟ مساوات را خو خودتان نمی پذیرید. برابری را هم به نفع خود نمی دانید پس تنها می ماند نابرابری که من همان را میگویم.
3- گفتید شاعران قدیم را شاهان حمایت می کردند و زنان حق شعر گویی نداشتند. اولا بسیارند شاعرانی که جاودانگی شعرشان ربطی به دربار ندارد. ثانیا اگر مثلا شاه از شاعری حمایت کند قریحه سرایش شعر او پرورش می یابد؟ گمان نمی کنم. بر عکس شعر ها اکثرا در وقت سر خوردگی و دل شکستگی و ناامیدی فوران می کنند.
گفتید پدر بزرگ خدا بیامرزتان نقاشی کشیدن شما را گناه می دانسته. من سوال می کنم آیا برای شما فقط گناه میدانسته یا برای نواسه مذکر خود هم گناه می دانسته؟ اگر برای او همه گناه می دانسته پس موقعیت شما و پسران برابر بوده.
4- فرمودید که با پایین بودن توانایی جسمی زن تا حد زیادی موافقید. چرا تا حد زیادی؟ باید کاملا موافق باشید. در باره هم جنجال می کنید؟ شک دارید که زنان به طور اوسط از مردان در توانایی های جسمی و اندام ضعیف تر باشند؟
5- این که خصایل اخلاقی مادر و پدر را مقایسه کردید چیزی را در مورد بحث ما به اثبات نمی رساند. این مقایسه به ما نمی گوید کدام یک عاقل ترند.
6- آشپزها را ایزوله نکرده ایم ولی اگر هم بکنیم باز شما میگویید نتیجه هر چه باشد نمی پذیرید. خی ما هم ناحق خود را زحمت نمی دهیم. چشمک
7- پرسیده بودید که اگر اوباما باشم خانم کلینتون را ترجیح می دهم یا آقای کلینتون را. جواب من این است: هر کدام که قوی تر باشد و کارایی اش بیشتر باشد. اما اگر هردو مساوی باشند، خانم کلینتون را ترجیح میدهم.

Saki گفت...

سلام.

تشکر از آقای هاتف که نظرم را نشر کردند. بی مقدمه می روم سراغ آن قسمت هایی از نظرم که شما، آقای مهرورز، فکر می کنید نیاز به توضیح دارند.

دقیق تر اگر بگویم دید و تعریف من از تبعیض این است که ما (دانسته) زمینه و حق چیزی را از کسی بگیریم در حالی که آن فرد توان و استعداد پذیرش آن را در وجود خود دارد. همچنین است اگر ما ، دانسته، وجود این توان را در فرد انکار کنیم. اگر در کلاس درس دو روش برای حل یک معادله آموزش داده شود و بعد از دانش آموزان نظر خواهی شود که کدام روش بهتر است، نظر دانش آموزی که هیچ کدام از دو روش را نمی شناسد، تا چه حد برای شما معتبر است؟ من که رای او را نمی شمارم وقتی مطمئن هستم او هیچ کدام از دو روش را نمی داند. اما رای همین دانش آموز را می شمارم وقتی قرار است بین دو گزینه ی آموزش آنلاین یا کار گروهی یکی را انتخاب کند؛ حتی اگر بدانمu هیچ یک از این دو گزینه مورد علاقه ی او نیست. می بینید که موضوع رای تعیین می کند که نظر دانش آموز معتبر است یا نه. و البته در هر دو حالت که مثال زدم، من نمی توانم با اطمینان بگویم این دانش آموز و دانش آموزان با وضع شبیه به او در هیچ زمینه ای عاقل یا مستعد نیستند. نمی توانم قانون تعیین کنم و رای آنها را در هیچ موردی نپذیرم. 

چطور می توانید بگویید تفاوت عقل، تفاوت حق نمی آورد؟ می بینید که قانون ما بر اساس پذیرش ضمنی همین تفاوت عقل زن و مرد به وجود آمده و تفاوت حق در اجرای آن کاملن آشکار است. مثالی زنده تر و ملموس تر از این نمی توانم بیاورم.

۲. زن با مرد مساوی نیست به خاطر وجود تفاوت ها. اما تفاوت ها نشان ضعف کلی یکی و قوت کلی دیگری نیست. ساده است. تفاوت ها را اگر احترام کنیم، همه قوت اند. متاسفانه تفاوت ها را علم کرده اید تا یکی را ضعیف تر بخوانید. بحث مساوی و برابر پیش آمده تا ترازویی که مثل همه ی ترازوها پس از مدتی دقتش کم می شود، تعیین کند این تفاوت ها را و ضعف بداندشان. بیهوده می دانم این مقایسه را. در ریاضی مفهومی متناقض داریم: بزرگتر بودن یا کوچکتر بودن مثبت بی نهایت در مقابل منفی بی نهایت. مقایسه ی ضعف ها و قوت های دو جنس مرا به همین تناقض می رساند.

۳. حمایت از هر هنرمندی، نه فقط ذوق او را، بلکه ذوق کسانی را هم که در حلقه ی آن هنر هستند، چند برابر می کند. و برعکس - در حالت کلی- ذوق را در کسی که پس رانده می شود، پژمرده می کند. پدربزرگم همه ی نوه های دختر و پسرش را منع می کرد از نقاشی موجودات جاندار. ما همه کار خودمان را می کردیم اما دختران بودند که به خاط سرپیچی سرزنش می شدند (برمی گردد به پیش فرضِ زن= اطاعت و نجابت و اجابت و لاغیر). 

۴. با ضعیف تر بودن زنان از نظر جسمی کاملن موافق نیستم چون بدن زن به خاطر داشتن دو کروموزم ایکس مقاوم تر از بدن مرد است و آستانه ی تحمل دردش هم بالاتر است. 

۵. معلوم است که مقایسه ی ویژگی های روحانی پدر و مادر به ما نمی گوید که کدام عاقل تر است. چون همان طور که گفتم قابل بحث نیست که بگوییم کدام عاقل ترند. این مثال فقط نشان می دهد که زن و مرد، برخلاف نظر شما، هیچ یک از لحاظ روحی و روانی به دیگری برتری ندارد.

۶. قضیه ی آشپزها حل است. هههه.

۷. جداً فکر کنید که چرا خانم کلینتون را برای وزارت خارجه به آقای کلینتون ترجیح دادید، آقای اوباما.


اختصاصی برای نظر دهنده در وبلاگ اطلاعیه با نام مستعار "مرید شما": توصیه می کنم این کتاب را بخوانید. پاسخ شما آنجاست:

http://books.google.com.au/books/about/Blink.html?id=VKGbb1hg8JAC&redir_esc=y 

547 گفت...

ایول ایول...خوب بود... بحث خوبی بود.
بنظر میرسد یه کمی خلط مبحث شده است. یکزمان است ما از تساوی یا برابری (تفاوت این دو را هم بی خیال) در برابر حقوق صحبت میکنیم و یک زمان در برابر قانون.

در مورد سوال اخر هم اگر هردو مساوی باشد اگر در افغانستان بودم اقای کلینتون و حالا که در اروپا هستم خانم کلینتون...

اما یه حرف کوچولو از من: حقیقت این است که این کلنجارهای ذهنی و بحث های صرف انتزاعی ما را به هیچ جایی نمیرساند این در تعامل با جامعه. و اما در زندگی شخصی بنظر میرسد اگر ادما بتوانند خود شانرا از زندان هویت فکری برهانند اونزمان دیگر تفاوتی در میان نخواهد بود...

 
Free counter and web stats