۱۳۸۹ دی ۲۰, دوشنبه

در کرامات خیالین عاشقی

نیویورک تایمز نوشته که بسیاری از مردمان جنوب سودان از رفراندومی که در باره ی جدایی جنوب از شمال برگزار  شده هیجان زده اند. آنان فکر می کنند که سودان جنوبی به عنوان یک کشور مستقل برای آنان " پل های جدید ، سرک های جدید ، مکتب های جدید ، شفاخانه های جدید ، شغل های جدید و غذاهای جدید" به ارمغان خواهد آورد.
 یکی از آنان گفته است : " آن وقت آدم می تواند هر چیزی را که دل اش می خواهد بخورد و هر کاری را که دوست دارد بکند ".

این احساس آشنا است. آدم وقتی عاشق چیزی می شود در آن چیز ظرفیت های معجزه گر عجیب-غریبی می بیند. خیلی زمان می برد تا غبارهای هیجان فرو بنشینند و واقعیت آن گونه که هست چهره بنماید.  سودانی هایی که آن حرف های قشنگ را در باره ی کشور جدید خود می زنند ، فعلا از یاد برده اند که ممکن است دیکتاتوری از میان شان برخیزد که روی عمر البشیر را سفید کند. مخصوصا فعلا فرصت خوبی برای بر پا کردن استبداد و خودکامه گی است. شما به عنوان یک قهرمان رئیس جمهور سودان جنوبی می شوید و دهان آنانی را که به هر نحوی معترض باشند با سرب پر می کنید. چرا که در فضای هیجان های استقلال طلبانه خاین کسی است که کور نباشد.
هر کس گفت سرک ، شفاخانه ، نان ، لباس ، مکتب ، شغل و... می توانید به او بگویید: " در وضعیت شکننده ی کنونی که دشمن شمالی هر لحظه در کمین فرصت است تا جلو رشد ما را بگیرد ، سخن گفتن از این چیزها خیانت به آرمان مردمی است که نهال استقلال را با خون خود آبیاری کرده اند و حاضر اند به خاطر خاک مقدس خود از همه ی هستی خود بگذرند. آن وقت شما در کمال بی دردی و عافیت طلبی سعی می کنید اذهان عمومی را مشوش کنید؟".
البته حتمی نیست که در سودان جنوبی ( اگر کشوری با این نام یا هر نام دیگری تشکیل شود) دیکتاتوری بر پا شود و روزگار مردم را سیاه تر از این که هست بکند. اما احتمال چنین چیزی بیشتر است.  حد اقل با اطمینان می توان گفت که آن معجزه یی که جنوبی ها در جدایی دیده اند رویای شیرینی است که به سرعت همه شان را تلخ کام خواهد کرد.

و یک تکه ی اضافی:
در افغانستان عده یی خواهان نظام سیاسی-حکومتی فدرال هستند. من نمی دانم سیستم فدرال در کشوری مثل افغانستان چه حسنی دارد که عده یی این همه بر آن تاکید می کنند؟

۶ نظر:

ساکی گفت...

بند چهارم خیلی آشنا بود. در ایران همچین چیزهایی زیاد می شنیدم.

ناشناس گفت...

به نظر من بخش عمده مشکل افغانستان زیر سر پشتون ها است. به همین خاطر فکر می کنیم اگر در عمل بتوانیم مستقلانه تر از آن ها برای خودمان تصمیم بگیریم وضع مان بهتر خواهد شد. در صورت داشتن یک نظام فدرالی ما می توانیم در پاره ای از قوانین کمتر زن ستیز باشیم (مثلن).

پامیروز گفت...

ولی استاد خیلی ها از نظام فدرالی برای افغانستان حمایت می کنند. چرا این نظام برای ما نمی شه؟ عواقب اش؟

طوفان گفت...

باسلام خدمت سخي داد عزيز
براي اولين بار از وب شما ديدن كردم وبدون تعارف ميگويم عالي بود. با مطالبي مفيد..
اميدوارم ما را هم لايق ديدار بدانيد

ناشناس گفت...

سلام آقای هاتف

من واقعا دور اندیشی شما در این مورد را می ستایم. اما فکر می کنم یکی از ارزش های انسان امروز همین تکیه بر عقل جمعی است. همین است که امروز چیز های به اسم رفراندوم و انتخابات داریم. و اگر نه می توان دانشمندان و خواص یک ملت را جمع کرد برای تصمیم گیری به جای رجوع به آرای عمومی. شاید در پس دلخوشی های جمعی سودانی های جنوبی دلایلی باشد که فقط با رجوع با حافظ ای جمعی یک ملت بتوان آن را فهمید. این طور نیست که این همه مردم مصلحت زندگی شان را ندانند.

اگر با این منطق به مسایل نگاه کرد شاید بهترین گزینه در زندگی را بتوان قناعت به هر وضعی است که ما در آن قرار داریم جون اساسا هر حرکت به مقداری مخاطره نیاز دارد.

در کشوری مثل افغانستان باید به ناکام بودن این مردم به ایجاد یک نظام کار آمد در دوصد و چند سال اخیر را دقت کرد. به نظر من یکی از دلایل ناکامی ما همین تاکید بر تمرکز قدرت، ثروت و صلاحیت است. شما امروز می بینید که متمرکز ترین نظام سیاسی غربی هم در متمرکز بودن به گرد افغانستان نمی رسد.در افغانستان مشکل این است که ما بعد از این همه شکست ها باز هم بر یک ناممکن نیرو و وقت صرف می کنیم یعنی بر چیزی که در دو قرن نتوانسیتم بنا کنیم. این همان نظام متمرکز است که همه می خواهد همه چیز را از کابل کنترول کند. هنوز در افغانستان برداشت از ملت و حاکمیت و اقتدار همان برداشت های قرن 19 است. داستان های اکثریت و اقلیت و بومی و مهاجر و ... همه ریشه در همین برداشت ها دارد. همین برداشت ها هم گرایش تمامیت گرایی در تمام زمینه ها را اب می دهد و از همین جا است که حتی سخن گفتن از یک الگوی جدید حاکمیت و اداره را ناممکن می داند. در حالیکه ما می توانیم نظام فدرالی را هم به عنوان یک گزینه در گفتگوی ملی خود ملی خود مطرح کنیم. ماندن بر راههای کهنه هم شاید بهترین انتخاب نباشد.

جاوید رضایی

سخیداد هاتف گفت...

جاوید رضایی عزیز ،
نظر تان بسیار خوب و متین است. وقتی این یادداشت را می نوشتم فکر می کردم که خواننده ی تیز بینی بر این نکته انگشت خواهد نهاد که ما از جزئیات تجربه ی سودانی های جنوبی بی خبریم و بنا بر این باید فرض کنیم که این جدایی طلبی به احتمال قوی به رشته های بسیاری بسته است که ما از شان مطلع نیستیم. این درست است. اما سخن اصلی من این بود که فارغ از این که چنین تصمیم هایی منطقی و مشروع و قابل درک اند یا نیستند ، آدم ها که عاشق چیزی شدند دید انتقادی خود را یکسره به کناری می نهند. یک دفعه آدم می گوید که ما مجبوریم یک کشور تازه و مستقل تاسیس کنیم. یک دفعه هست که آدم همین مجبوریت خود را آبستن کمالاتی می بیند که در عالم واقع تحقق شان بسیار بعید است.

تشکر از نظر بسیار خوب تان.

 
Free counter and web stats