tag:blogger.com,1999:blog-5138829776185793978.post4653826115488005717..comments2023-05-06T04:32:29.964-07:00Comments on رهانه: کفر گفتن و کافر زیستنUnknownnoreply@blogger.comBlogger6125tag:blogger.com,1999:blog-5138829776185793978.post-71348785429734114002011-01-05T07:20:34.877-08:002011-01-05T07:20:34.877-08:00اقای هاتف برای تفهیم موضوع خیلی میکوشد. شاید هیچ ن...اقای هاتف برای تفهیم موضوع خیلی میکوشد. شاید هیچ نویسنده ای به این اندازه دل سوز نباشد. <br />اما نمیدانم چرا بعضی دوستان در مقدمه گیر میکنند. واز زاویه های کوچک تری موضوعات مطرح شده را میبینند.<br />به نظر من مقصود هاتف در این جا خیلی واضح و روشن است. ثبوت متواضع بودن جامعه ی مدرن و دمکراتیک. و متکبر بودن جوامع مذهبی.هادی رسالتnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5138829776185793978.post-16759604482046296692011-01-02T09:28:21.794-08:002011-01-02T09:28:21.794-08:00تحلیلی جالبی بود. استفاده کردم. اما من فکر میکنم ن...تحلیلی جالبی بود. استفاده کردم. اما من فکر میکنم نفی و اثبات خدا هیچکدام نه مشکلی را ایجاد می کند و نه حل. کاش مردم دنیا فقط به این معتقد می بودند که خدا هست یا به این معتقد می بودند که خدا نیست. مشکل اصلی از آنجا ناشی می شود که کسانی در تاریخ بشر یا حتی در شرایط فعلی خود را نماینده تام الاختیار خداوند بر روی زمین معرفی میکنند و به مردم از طرف خدا امر و نهی صادر می کنند. از همین لحاظ است که در کشورهای مذهبی مثل پاکستان اگر کسی منکر خدا شود چندان حساسیتی بر نمی انگیزد. حد اقل من نشنیده ام که کسی به خاطر انکار خدا در یکی از این کشورها مجازات شده باشد. اما غوغا آنگاه به پا می شود که کسی جرئت می کند می گوید بالای چشم فلان آدم که خود را نماینده خدا معرفی کرده است(از قبیل پیامبر، خلیفه، امام، صحابه، مجتهد، ولی فقیه، ملا و غیره) ابرو است.<br /><br />در پاکستان مثلا حزب کمونیست علنا فعالیت و رسمیت و حتی نشرات دارد. یا مثلا در سودان حسن ترابی بنیادگرای اخوانی دو آتشه بسیار به راحتی با حزب کمونیست سودان ائتلاف سیاسی و همکاری نزدیک دارد. اما می بینید که گروه های مسلمان شیعه و سنی که هر دو مومن به خدا و معتقد به رسالت پیامبر هستند چگونه سر موضوع خلفا و امامان دمار از روز گار هم در میاورند.<br /><br />اتفاقا بر اساس تجربه شخصی خودم، اگر در این کشور ها آدم طوری وانمود کند که مذهبی نیست به مراتب راحت تر است از اینکه بگویی مثلا به فلان مذهب متعلق هستی. مثلا در زمان طالبان چند بار بین پاکستان و افغانستان رفت آمد کردم. بار اول و دوم وقتکه برادران اهل سنت نماز می خواندند من هم نماز می خواندم ولی به شیوه شیعه و با دستان باز. به محض اینکه میدیدند با دست باز نماز می خوانم نگاه های شان نسبت به من تغییر می کرد . حتی بعد از هر بار نماز خواندن احساس خطر می کردم. اما دفعات بعد اصلا نماز نمی خواندم. مثلا وقتکه موتر در وقت نماز توقف می کرد من یا در داخل یا در پهلوی موتر می نشستم مصروف خوردن می شدم یا مثلا می رفتم دست و صورت خود را می شستم. راحت شده بودم!Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5138829776185793978.post-66693660721264559772011-01-02T02:13:13.348-08:002011-01-02T02:13:13.348-08:00من وقتی این مطلبتان را خواندم شدید به نیچه فکر کرد...من وقتی این مطلبتان را خواندم شدید به نیچه فکر کردم و بر روحش صلوات فرستادم محمدی...<br /><br />من خیلی وقته که تکلیفم را با خدا روشن کرده ام. برای من وجود دارد همواره، در همه جا ودر همه چیز... البته ادم مومنی نیستم.. اما به وجود خدا ایمان دارم. از زمانی هم که " ترس و لرز" کیر که گارد را خوانده ام،و کله ملاق شده ام ایمانم انگار دارد خالص تر میشود به نوععی... اما ره بسیار است. <br /> شاید ظالمانه باشد این حرف، هرچی سر پاکستانی جماعت بیاید حداقل دل ادم خنک میشود... فقط اینکه اون وسط همیشه کسایی ضربه میبینند که بی گناهند و انوقت دل ادم چندان خنک هم نمیشود.<br /><br />کفرگویی و هم ساخته و پرداخته ذهن بشر است. ادم نظرش را میدهد... به قول شما خدا هست و یا نیست... مطمئن باشید نظر های ما چندان خدشه ای به بود و نبود خدا وارد نمیکند. اگر هست انکار ما منکرش نمیشود و اگر نیست ادعای ما بر وجودش باعث هستش نمیشود.<br /><br />زنده باشیدصحرا کریمیhttp://www.toranjterme.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5138829776185793978.post-8595030890850268402011-01-01T20:26:18.467-08:002011-01-01T20:26:18.467-08:00گاهی تلاش می کنم تصور کنم خدا در نظرم چطوری می بود...گاهی تلاش می کنم تصور کنم خدا در نظرم چطوری می بود اگر از پیش برایم وصفش نکرده بودند. آیا دچار این وضع می شدم که مدام بگویم خدایی هست و نیست؟ساکیnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5138829776185793978.post-68978429112585853262011-01-01T20:04:11.260-08:002011-01-01T20:04:11.260-08:00سلام آقای هاتف
من فکر می کنم که اکثریت مردم به خد...سلام آقای هاتف<br /><br />من فکر می کنم که اکثریت مردم به خداوند ایمان دارند و بدون این ایمان زندگی را نمی توانند تصور کنند. البته منظورم مردم کشورهای مثل افغانستان و پاکستان است. تا جایی که من متوجه شده ام مردم عادی این کشور ها اصلا به ذهن شان اجازه ای یک لحظه فقط یک لحظه ماجراجویی در دشت تردید را نمی دهند.<br /><br />اما قصه ای که شما پرداخته اید قصه ای مبتنی بر تجربه ای یک روشنفکر است که آگاه است بر خویشتن و کارکرد ذهنش. <br /><br />امادر ضمن این نظرم من همیشه کلافه شده ام با این سوال در ذهنم که این آدمهای شدیدا مذهبی که باور شان به خداوند ظاهرا خلل ناپذیر است چرا به داکتر مراجعه می کنند وقتی مریض می شوند. یعنی مگر باور ندارد که خداوند هست و همه چیز در دستان او است؟ پس داکتر در این میان چه کاره است؟<br /><br />دیشب یکی از این تلویزیون های مذهبی فارسی زبان را می دیدم. شیخی ادعا می کرد که امراض مداوا ناپذیر را با دعا تداوی می کند. او می گفت که اکثر این امراض در اثر سحر و جادوی ادمهای بی دین حسود است. آیا به نظر شما وقتی ما منابع رسمی و غیر رسمی ترویج این قسم اندیشه ها را داریم نباید انتظار این نوع جوامع را داشته باشیم؟ در پاکستان سالیان سال است که شبکه های گسترده ای رسمی و غیر رسمی در حال ترویج این افکار است. خوب از مردم چه گله باید کرد؟<br />به اعتقاد من جامعه ای پاکستان یکی از بدبخت ترین جوامع بشری است. اما افسوس که بخشهای از کشور ما را هم به منجلاب این بدبختی فرو برده و باز هم فرو خواهد برد.<br /><br />یزدان خانAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5138829776185793978.post-25445217061840749072011-01-01T15:17:35.602-08:002011-01-01T15:17:35.602-08:00سلام بر هاتف متفکر.
همه نوشته هائ شما پر معنا و خو...سلام بر هاتف متفکر.<br />همه نوشته هائ شما پر معنا و خواندنئ است ولئ این نوشته شما قیامت است. قلمت نویسا باد.Aminnoreply@blogger.com