tag:blogger.com,1999:blog-5138829776185793978.post5605277461174266884..comments2023-05-06T04:32:29.964-07:00Comments on رهانه: کافر شدنUnknownnoreply@blogger.comBlogger8125tag:blogger.com,1999:blog-5138829776185793978.post-70241657237601984602010-10-26T03:59:21.479-07:002010-10-26T03:59:21.479-07:00سلام هاتف عزیز و خانندگان.
هنوز کدام اردوگاه فلسفی...سلام هاتف عزیز و خانندگان.<br />هنوز کدام اردوگاه فلسفی نتوانسته بودن یا نبودن خدارا به اثبات رسانده باشد. آن کنشها و وا کنش های مادی را که ماتر یالیسم علمی و دیالنکتیک ماتر یالیستم تعریف کرده - خدا بخوانیم ، خسرانی نخواهیم دید و فقط سر نوشت امر و نهی کتب آسمانی مبهم خواهد ماند ، پناه آنها هم بخدا.افضلیhttp://nabiafzali@hotmail.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5138829776185793978.post-48062872860794530662010-10-25T18:47:46.981-07:002010-10-25T18:47:46.981-07:00نکته( یا مشکل) این است که کدام دین جای مدارا با دی...نکته( یا مشکل) این است که کدام دین جای مدارا با دیگران را برای پیروانش گذاشته است؟<br /><br />نکته این هم هست که آیا بی دینی لزومن برابر است با بی اعتقادی به وجود خدا؟Sakihttps://www.blogger.com/profile/10963825750708624214noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5138829776185793978.post-26709100242923766222010-10-24T12:35:06.706-07:002010-10-24T12:35:06.706-07:00سلام
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان...سلام <br />آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است<br />با دوستان محبت با دوشمنان [مخالفان]مدارا.<br />اگر مدارا باشد دشمن تبدیل به مخالف میشود،حالا این مخالف مومن به خدا باشد ویا منکر وجود خدا.حسین عباسیhttp://www.aftabm.chnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5138829776185793978.post-85254432545087470902010-10-24T09:47:05.496-07:002010-10-24T09:47:05.496-07:00به اینکه خدای هست و یانیست کاری ندارم اما انچه که ...به اینکه خدای هست و یانیست کاری ندارم اما انچه که برای مهم است وتازه گی دارد نظریه "مدارا"است که ازطرف نگارنده برای حل این مشکل مطرح می شود.مدارا در واقع نشاندن این دو گروه متخاصم در کنار هم بدون اینکه به حوزه عقیدتی هم دیگر بتازند و در پی نفی آن برایند.<br />آسایش دوگیتی تفسیر این دو حرف است<br />با دوستان مروت با دشمنان مدارا<br />بهروز باشیدحسن توحیدیnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5138829776185793978.post-20804926395735337442010-10-24T02:37:49.886-07:002010-10-24T02:37:49.886-07:00با سلام !
اعتقاد به هستی خداوند ، حداقل فایده اش ،...با سلام !<br />اعتقاد به هستی خداوند ، حداقل فایده اش ، انگیزه زندگی و حیات است و شور و حرکت. ولی اعتقاد به نیستی خداو ند ، حداقل ضررش ، یأس و نا امیدی از زندگی و حیات است. بی اعتقادی به خدا ، منجر به نهیلیسم و پوچگرائی میشود و آخر ، خودکشی و نیستی شخص .<br />اگر کسی بگوید که این نظام بزرگ هستی با تمام اسرار و شگفتیهایش از ذرات منظم اتم و سلول گرفته تا جهان منظم کهکشانها ، خالق و خدائی ندارد ، مثل این است که بگوییم ، کتابها ، نویسنده ای ندارد و حروف خود به خود ترکیب یافته و کتاب شده . خانه سازنده ای ندارد و چوب و خشت و مصالح ساختمانی خود به خود کنار هم جمع شده .<br />بهر حال اعتقاد به هستی و نیستی خداوند سرمنشأ نوع زندگی ، شکستها و پیروزیهای انسان میباشد.<br />موفق باشید<br />محمد تقی دانش www.qanonmandi.blogfa.comDaneshhttp://janamdani@yahoo.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5138829776185793978.post-263134585372450482010-10-24T01:23:41.084-07:002010-10-24T01:23:41.084-07:00البته بنده در زمینه خدا کمی ایمان که چه عرض کنم، ...البته بنده در زمینه خدا کمی ایمان که چه عرض کنم، بلکه اعتقادم راسخ و پا برجاست... حالا این را به حساب مومنی می گذارند یا نه، چندان مهم نیست اصل مطلب این است که بنده دوستان " کافر" در این مملکت زیاد دارم و ارزششان به مراتب بیشتر از مسلمان زاده های ان سوی کوههاست...<br /><br />و گفته اند: کافر همه را به کیش خود پندارد.<br /><br />اما بگذارید قصه کوتاهی را برایتان تعریف کنم:<br />بنده خدایی شانس دنیا بهش رو کرد و رفت هنگ کنگ، بنده خدا چون بغیر از دیوارهای فرو ریخته شهرش جایی را ندیده بود، فکر کرد که هنگ کنک اخر دنیا است و بهشت برین و غرور به غبغبه اش ریخت و صاف صاف در میان هنگ کنگی های تنگ چشم قد و بالایی نشان داد... این بنده خدا یک دفعه فکر کرد خدا شده است... تصمیم گرفت هر روز برود و مشتهایی به دیوار های سنگی بهشت هنگ کنگی بزند تا خدای اش قوت پیدا کند...قصه دراز نشود ... کودکی تنگ چشم که حس ششم قوی داشت و به هزران دلیل بی پاسخ درک کرد وجود این خدای زمینی را...<br />امد پیشش و گفت: ای خدای بزرگ و قوی که چشمانی گشادتر از ما داری، توپ من افتاده ان سوی دیوار میشود برایم بیاوریدش...بنده خدای خدا فکر کرده، چرتی زد، از همان چرتهای وطنی، دید اگر برود بالا، به احتمال بسیار قوی برایش اتفاقی خواهد افتاد به نام مرگ و او ترسید... خوب این حدس از روی غرور خدایش بود... چند مشتی به دیوار زدو قد راست کرد و گفت نمی تواند چون دیوار در حال فرو ریختن است به خاطر مشتهای قوی او و اگر او بالا برود دیوار فرو میریزد و میمیرد...پسر تنگ چشم هنگ کنگی غمی در دلش افتاد...<br />یکباره به هزاران دلیل بی پاسخ دیوار روی بنده خدا گشاد چشم فر رویخت و توپ در دستان پسرک جای گرفت ... پسرک نگاهی به بنده خدا انداخت و راهش را گرفت و رفت...<br /><br />اخر داستان اینکه ان بنده خدا شاید از هنگ کنگ برگشته باشد و جایی دیگر به دیوارهای خدا مشت میزند و ابراز خدایی میکند....و یا نه زیر سایه دیوار وطنی نشسته و فکر خدایی میکند...صحرا کریمیhttp://www.sahraakarimi.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5138829776185793978.post-76531429799378750092010-10-24T00:32:24.924-07:002010-10-24T00:32:24.924-07:00جناب طاهریان
درست است. این حرف ها که گفتید برای من...جناب طاهریان<br />درست است. این حرف ها که گفتید برای من و شما که معتقدیم کار می دهند. ولی بی باوران این حرف ها را نمی پذیرند.سخیداد هاتفhttps://www.blogger.com/profile/12030126531530884973noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5138829776185793978.post-5321585187313418182010-10-23T22:14:18.574-07:002010-10-23T22:14:18.574-07:00نمیدانم اگر به این چنین حرفها گروگان شویم تمام عمر...نمیدانم اگر به این چنین حرفها گروگان شویم تمام عمر در شک میگذرد حالانکه کلک هایت زمانی به نوشتن این مطلب انرژی مصرف میکرد بلاخره اگر دقت میکردید میافتید که محرکی است که به تو قوه تفکر وانرژی قابل مصرف میدهد تا به تایپ مطالبت بپردازی وزندگی کنی واز این بالاتر اگر برویم، باعلمی شدن کایینات پرازکهکشانهاوملیاردهاستاره وسیاره باگردش منظم که اصلا زمین وزمینیان کوچکترشده میرود خود دلیلی میاورد بر ناظم که لایتناهی است.<br />پاک است آن ذاتیکه آفرید انسانرا از پاره خون بسته وآموخت به آو علم که نمیدانست.محمد شاکر طاهریانhttp://shakir.taheryan@yahoo.comnoreply@blogger.com