tag:blogger.com,1999:blog-5138829776185793978.post2623428336244657298..comments2023-05-06T04:32:29.964-07:00Comments on رهانه: پوست های ترک خورده ی معناUnknownnoreply@blogger.comBlogger5125tag:blogger.com,1999:blog-5138829776185793978.post-61636239899966043562009-05-24T09:07:50.112-07:002009-05-24T09:07:50.112-07:00دوست عزیز "مردم" ،
بسیاری در استفاده از "ی" معروف ...دوست عزیز "مردم" ،<br />بسیاری در استفاده از "ی" معروف به یای نکره مشکل دارند. این "ی" وقتی در آخر کلمه یی می آید نشان می دهد که آن کلمه "یکی از " یک مجموعه ی عام است. مثلا وقتی می گوییم : پادشاهی پسر به مکتب داد ، به یک پادشاه خاص اشاره نمی کنیم ، به یکی از مجموعه ی پادشاهان اشاره می کنیم. در این جا "ی" در آخر پادشاه مثل "یک" در عبارت " یک پادشاه" یا "یکی" در عبارت یکی از پادشاهان است.<br />عده یی میان مضاف و مضاف الیه ( مثلا در عبارت پسر ِ پادشاه) این " ی" را استفاده می کنند که غلط است. در اینجا باید از کسره ی اضافه استفاده کرد.<br />این " ی" را در میان صفت و موصوف ( کوه ِ بلند) نیز نباید استفاده کرد. اما اگر منظور یک کوه بلند یا یکی از کوه های بلند باشد ، در آن صورت می توان نوشت : کوهی بلند. در اینجا هم منظور من کوهی است ( هر کوه که باشد) که بلند است.<br />امیدوارم این توضیح کمکی کرده باشد. شادکام باشید.سخیداد هاتفhttps://www.blogger.com/profile/12030126531530884973noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5138829776185793978.post-75869452416499950252009-05-24T09:06:54.782-07:002009-05-24T09:06:54.782-07:00این نظر توسط نویسنده حذف شده است.سخیداد هاتفhttps://www.blogger.com/profile/12030126531530884973noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5138829776185793978.post-58649447772829190372009-05-24T01:36:06.994-07:002009-05-24T01:36:06.994-07:00سلام استاد محترم
تشکر از توضیح و زحمات همیشگی شما...سلام استاد محترم <br />تشکر از توضیح و زحمات همیشگی شما. واقعا آدم را به اندیشته باز میگرداند. این راه را که میروم به خرابه میرسم. در اینجا هم میتوان نوشت که راهِ که میروم به خرابه خواهم رسید. من دراضافه کردن ی مشکل دارم و آیا درست است اگر بنویسم راهی که میروم به خرابه خواهم رسید. اما در دیگر مکان میتوان نوشت: حالا راهی آنم که دلیل بودنم را ثبوت خوشبختی هایت احساس کنم.ولی بعضی صداهاهم در محوطه نوشتار بی مکان میباشد. مثلا صدای سلف زدن موتر را چگونه بیان کنیم که کلمه واحد ومستقل باشد ویا........... واقعا آموزنده و زیبا بود موفق و شاد زی.مردمhttp://qurban.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5138829776185793978.post-72447816217902903162009-05-23T10:03:48.900-07:002009-05-23T10:03:48.900-07:00ساکی عزیز
بلی ، شما درست می گویید. هاشم را گفتم ا...ساکی عزیز <br />بلی ، شما درست می گویید. هاشم را گفتم اشتباه دستوری ندارد. کمی از قاعده ی امروزی زبان رسمی فاصله دارد. اصولا هر چه از را کمتر استفاده شود بهتر است. من نظر بر کاربرد ِ امروزی به و را در نظام غالب دستوری امروز داشتم. گذشته گان ما گاهی با را هم به جای ِ به استفاده می کردند. مثلا می گفتند با دره فرود آمدیم. <br />تشکر از نظر تان<br />شادکام باشیدسخیداد هاتفhttps://www.blogger.com/profile/12030126531530884973noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5138829776185793978.post-55444451069372654542009-05-23T03:50:39.543-07:002009-05-23T03:50:39.543-07:00* آن کبوتر که امروز کشتی، از همسایه بود.
* "هاشم ...* آن کبوتر که امروز کشتی، از همسایه بود.<br /><br />* "هاشم را گفتم که به مکتب برود." این ساختار شاید مانند دیگر ساختارهایی که از فارسی قدیم است، هنوز در افغانستان رواج دارد. برای نمونه:<br />کس ندید که کسی از ملکان شاعری را پنجاه هزار درم داده باشد. (از تاریخ طبری)<br /><br />و به نظر من اشتباه دستوری ندارد.<br />البته شما هم بد نمی گویید که بهتر است بگوییم " به هاشم..." این فارسی ای است که در ایران رواج دارد. و هر دو درست هستند. به نظر من باید دید که کدام یک را خواننده ی افغان بیشتر می پسندد و برایش خوش خوان تر است. امیدوارم باز روده درازی نکرده باشم.ساکیnoreply@blogger.com